جنگ ترامپ و توییتر؛ آیا به یک توییتر غیرمتمرکز نیاز داریم؟
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده با امضای یک فرمان اجرایی در روز سهشنبه، به دنبال تغییر ماده ۲۳۰ قانون حسن نیت در ارتباطات است. ماده ۲۳۰ این قانون، مسئولیت مدنی شرکتهای شبکههای اجتماعی برای محتواهای منتشرشده در آنها را لغو میکند. بعد از اینکه توییتر دو پست رئیسجمهور را راستی آزمایی کرد، این فرمان شرکتهای توییتر و فیسبوک را هدف قرار داده است.
در متن این فرمان روی «تعهد ترامپ به گفتگوهای آزاد و صریح روی اینترنت» پافشاری شده است. ترامپ قبل از معرفی این تهدید بهعنوان «تعداد انگشتشماری از رسانههای اجتماعی انحصارطلب» میگوید:
ما امروز اینجا جمع شدهایم تا از آزادی بیان در برابر یکی از سهمگینترین خطراتی که در تاریخ آمریکا با آن روبرو شدهایم، دفاع کنیم.
وکلایی که آن را بازبینی کردهاند میگویند بعید است این دستور بتواند اهداف موردنظر ترامپ را برآورده کند. آنها میگویند که ترامپ در درک این قانون دچار بدفهمی شده است و احتمالِ اینکه این فرمان بدون حمایت کنگره بتواند ماده ۲۳۰ را تغییر دهد، بسیار اندک است.
به گفته مبارزان مدنی که برای لغو ماده ۲۳۰ تلاش میکنند، این دخالت ترامپ ممکن است جنبش آنها را از مسیر خود خارج کند، اما شاید بتواند مسیر تازهای را بر روی فناوری غیرمتمرکز باز کند و به این نوآوری اجازه دهد که به عنوان جایگزینی برای اقدامات دولت علیه مشکلاتی مثل ارائه اطلاعات نادرست، سانسور و قدرت رسانههای اجتماعی عمل کند. در ادامه به کمک مقالهای که در وبسایت کوین دسک منتشر شده است، ماده ۲۳۰، شرط حسننیت در این ماده و همچنین تاثیر تمرکززدایی را بر این قوانین و محتوای منتشرشده در شبکههای اجتماعی بررسی خواهیم کرد.
درک نادرست ماده ۲۳۰
مری آن فرانکز (Mary Anne Franks)، استاد حقوق دانشکده حقوق میامی و نویسنده کتاب «مکتب قانون اساسی» که مطالب زیادی درباره ماده ۲۳۰ نوشته است، در این باره میگوید:
ترامپ نه قانون را میفهمد و نه به آن اهمیتی میدهد. اینکه این قانون متمم اول قانون اساسی باشد یا ماده ۲۳۰، تفاوتی نمیکند. تنها چیزی که برایش اهمیت دارد قدرت است و او میداند که تنها راه پنهان کردن این مسئله، این است که وانمود کند او مورد آزار قرار گرفته است.
رابرت کورن-ریور (Robert Corn-River)، شریک شرکت تضامنی دیویس رایت و تریمین (Davis Wright and Tremaine LLP) که روی مشکلات متمم اول قانون اساسی تمرکز کرده است، میگوید این فرمان اجرایی اطلاعات درستی در مورد چگونگی کارکرد ماده ۲۳۰ یا حتی محتوای آن ندارد و اطلاعات آن در مورد چگونگی تفسیر ماده در دادگاهها طی دو دهه گذشته از آن هم کمتر است.
کورن-ریور معتقد است:
در بهترین حالت، این پیشنهاد که رئیس جمهور میتواند با یک فرمان اجرایی، یک قانون کنگره را تغییر یا اصلاح کرده و صدها حکم قضایی را باطل کند و بر همین اساس، به نهادهای مستقل فدرال فرمان اجرای اقداماتی را دهد که خارج از اختیارات قانونی آنها است، تازه شروع ماجرا است. این مشکلات حتی قبل از اینکه به دردسرهای بدیهیِ متمم اول قانون اساسی برسیم هم به وضوح قابل مشاهده بود؛ دردسرهایی که به دنبال اجرای قانونگذاریها یا تنبیه رفتارهای اصلاحی در پلتفرمهای شبکههای اجتماعی ایجاد میشوند.
توییتر در پاسخ گفت که این فرمان اجرایی، رویکردی ارتجاعی و سیاسی نسبت به یک قانون مهم است. در این پاسخ آمده است:
ماده ۲۳۰ از نوآوری آمریکایی و آزادی بیان حمایت میکند و زیربنای آن، ارزشهای دمکراتیک است. تلاش برای محو کردن یکطرفه آن، آینده آزادی بیان و اینترنت را تهدید میکند.
در صبح روز دوشنبه، این شرکت یکی دیگر از توییتهای ترامپ را بعد از پیشنهاد او مبنی بر اینکه میتوان به سمت معترضان شهر مینهسوتا شلیک کرد، با برچسب «ترغیب به خشونت» نشانگذاری کرد.
بحثهای عمومی پیرامون ماده ۲۳۰ بیشتر حول این موضوع میچرخد که آیا این پلتفرمها، «ناشر» محسوب میشوند یا خیر. از نظر برخی، تصمیم در مورد اضافه کردن ویژگی راستیآزمایی (Fact-Check)، کار هیئت تحریریه است و همین امر، پلتفرم را تبدیل به یک ناشر میکند. اما پرستون بایرن (Preston Byrne)، یکی از وکلای مطرح حوزه ارزهای دیجیتال و ستوننویس سایت کوین دسک، این برداشت را خوانشی اشتباه از مصونیت یکجانبه و نیرومندی که ماده ۲۳۰ ارائه میکند، دانست.
او معتقد است که ماده ۲۳۰ تنها دو کار انجام میدهد؛ اول اینکه تضمین میکند پلتفرمها و کاربران مسئولیتی برای محتوا ندارند و دوم اینکه اگر شما به تعدیل محتوای خود از سوی یک پلتفرم اعتراضی دارید، انتظار نداشته باشید به شما حق رجوع قانونی چندانی را بدهند.
شرط حسننیت
فرمان ترامپ شرط «حسننیت» برای حذف کردن «محتوای نامناسب» را هدف قرار داده است. شرطی که میتواند شامل هر چیزی باشد که پلتفرم قصد تغییر آن را دارد.
هیچ شرطی به نام «حسننیت» برای برخورد با پلتفرم (اصطلاحی که در ماده ۲۳۰ به سرویسهای کامپیوتری تعاملی اطلاق شده است) یا کاربر آن پلتفرم به عنوان ناشر یا سخنگوی هر نوع اطلاعات ارائهشده توسط کاربران دیگر، وجود ندارد. اگر کسی چیزی خطاب به شما بنویسد که توهینآمیز باشد شما نمیتوانید از توییتر شکایت کنید، بلکه از شخص نویسنده آن مطلب شکایت میکنید.
فرانکز میگوید که حتی اگر آن پلتفرم مانند یک ناشر عمل کند، باز هم نمیتوان با یک واسطه آنلاین مثل یک ناشر برخورد کرد.
از نظر فرانکز، آزادی عمل در به کار بردن اصطلاح «حسننیت» برای پایین کشیدن هر محتوایی که پلتفرم واسط آن را «نامناسب» تشخیص دهد و تقریباً هر تعبیری از «حسننیت» را به یک موضوع قابلبحث تبدیل میکند، اهمیت بسیاری دارد. همهچیز بستگی به توییتر دارد. فرانکز میگوید که در هر حال توییتر هیچ محتوایی از ترامپ را حذف نکرده و صرفا چیزی به آن اضافه کرده است.
ماده ۲۳۰ علاوه بر اینکه به پلتفرمها اجازه شکوفایی داد، به آنها این امکان را هم داد که اطلاعات نادرست را به اشتراک بگذارند و از هر کاربر کنجکاوی که با هر چرخه خشمِ مردم به پلتفرم وارد میشود و گفتمان عمومی را عمیقاً دستخوش تغییر میکند، کسب سود کنند.
این فرمان به کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC) و کمیسیون تجارت فدرال (FTC) دستور میدهد که شرط «حسننیت» را بازنگری کنند. جسیکا روزنورسل (Jessica Rosenworcel)، یکی از دو عضو دمکرات کمیسیون، روز سهشنبه در بیانیهای اعلام کرد که تبدیل کردن کمیسیون ارتباطات فدرال به «پلیس آزادی بیانِ» شخص رئیسجمهور، راهحل این مشکل نبود.
فرایند تنظیم این فرمان بسیار با عجله انجام شده بود و مطابق پروتکل معمول، شامل استفاده از یک فرمان قدیمی بود که سالها در کاخ سفید دستبهدست میشده است.
فرانکز میگوید:
یکی از تلفات این ناآرامی میتواند هرگونه بیاعتنایی به بازبینیهای مشروع و دیرین ماده ۲۳۰ باشد. این کار مصادره عامدانه اصول اصلاحگری است.
اما جیجی سان (Gigi Sohn)، مشاور اسبق کمیسیون ارتباطات، میگوید که ماده ۲۳۰ «خدشهناپذیر» نیست؛ یعنی کنگره میتواند اجازه برگزاری نشست نقد این قانون را صادر کند. استدلال او این است که اصلاح این قانون میتواند باعث بهبود مسئولیتپذیری آنلاین شود؛ اما احتمالاً باعث ضرر و زیان شبکههای اجتماعی نوظهور هم خواهد شد. اگر تعدیل کردن محتوا تبدیل به یک الزام قانونی شود، احتمالاً فیسبوک و توییتر منابع بهتری برای اجرای مناسب آن در اختیار دارند.
سان میگوید:
شرکتهای نوپا همین حالا هم عقب هستند و چنانچه ما به حذف هر چه بیشتر مصونیتهای اعطایی ماده ۲۳۰ ادامه دهیم، این عقبماندگی بیشتر هم خواهد شد. چیزی که این مسئله به ما یادآوری میکند، قدرت فوقالعادهای است که در اختیار چند شرکت معدود قرار دارد؛ قدرت تعیین آنچه مردم میبینند، میاندیشند و باور دارند. این درست نیست.
آیا به شبکههای اجتماعی غیرمتمرکز نیاز داریم؟
سرنوشت ماده ۲۳۰ هر چه باشد، فناوری توانسته است روشی را برای حل این مسئله در اختیار ما قرار دهد که در آن نیازی به قانونگذاریهای جدید وجود ندارد.
سان از پلتفرمهای بزرگ اینترنت برای در اختیار قرار دادن خدماتشان برای رقبا و تعاملپذیرتر کردن پلتفرمهای خود پشتیبانی میکند. او با تقبیح تلاشهای اخیر برای شکست دادن پلتفرمهای فناوری عظیم که به دلیل دههها عقبنشینی در زمینه قانون ضدانحصارطلبی دیگر قادر به دفاع از خود نیستند، گفت:
من ترجیح میدهم شاهد اجرای چیزی باشم که آنها را تعاملپذیرتر کند. این راهی است که میتوان به قول آنها توییتر و فیسبوک را شکست داد. شما آنها را وادار میکنید که رابط برنامهنویسی کاربردی (API) خود را باز کرده و سیاستهایی را اعمال کنند که رقبا بتوانند از آن استفاده کنند. من دوست دارم انجام این کار اجباری شود.
وادار کردن شرکتها به تمرکززدایی و بهکاربردن استانداردهای غیرسختگیرانه، محرکی برای خلق کسبوکارهای جدید خواهد بود. او در ادامه گفت:
بهترین راه کنترل قدرتِ شرکتی مثل توییتر، این است که مطمئن شویم بقیه شرکتها میتوانند با آن رقابت کنند.
اجبار به تمرکززدایی دارای سابقه تاریخی است. سان با اشاره به لایحهای که شرکتهای متصدی ارتباطات را وادار کرد که شبکههای خود را در اختیار رقبا قرار دهند تا بتوانند از آن استفاده کنند، گفت این درست مانند کاری است که قانون ارتباطات سال ۱۹۹۶ برای شرکتهای ارائهدهنده تلفن انجام داد.
سان افزود:
تفکیک شبکههای آنلاین و توزیع قدرت نفوذی که یک پلتفرم میکروبلاگینگ (Microblogging) بر گفتمان عمومی دارد، احتمالاً آنها را از شر این انتقاد همیشگی خلاص خواهد کرد.
توییتر در حال حاضر روی یک استاندارد غیرمتمرکز به نام بلو اسکای (Blue Sky) کار میکند که البته از زمان معرفی آن در اواخر سال قبل تاکنون جزئیات زیادی در مورد آن فاش نشده است.
البته در حال حاضر شبکههای دیگری هم که بعضی از آنها به یک بلاک چین ملحق شدهاند، وجود دارند و در حال رشد هستند. سو ژو (Su Zhu)، مدیرعامل شرکت صندوق ذخیره و سرمایهگذاری ارزهای دیجیتال تری ارو کپیتال (Three Arrow Capital) در توییت خود نوشت:
با سیاسیسازیهای اخیر که در فیسبوک، گوگل و دیگر غولهای بزرگ فناوری شبکههای اجتماعی صورت گرفته است، نظریه وب ۳.۰ برای کریپتو هیچگاه مثل حالا نادیده گرفته نشده بود.
وب 3.0 (web3.0) یکی از خدمات نسل سوم اینترنت برای وبسایتهای و نرمافزارهایی است که از یادگیری ماشین برای درک دادهها استفاده میکنند تا بتوانند خدمات وبِ داده-محور و معناگرا ارائه کنند.
شرکت البیآروای (LBRY) یکی از شرکتهایی است که از قدرت زیاد پلتفرمهای متمرکزی مثل توییتر برای سانسور، به عنوان یکی از انگیزههای وجودی خود یاد میکند. پروتکل بیطرف LBRY به هر کاربر اجازه میدهد که محتوای خود را بدون ترس از اقدامات تلافیجویانه منتشر کند. LBRY این اطلاعات را روی یک بلاک چین تغییرناپذیر ذخیره میکند. جرمی کافمن، مدیرعامل این شرکت میگوید که پلتفرم LBRY در ماه مه (اردیبهشت ۹۹) سه میلیون کاربر فعال داشته است که نسبت به آمار ماههای قبل تقریباً دو برابر شده است. همچنین هرگاه که یکی از شخصیتهای برجسته دنیای ارزهای دیجیتال از یکی از پلتفرمهای بزرگ فناوری اخراج میشود، تعدادی کاربر جدید به این سایت اضافه میشود.
کافمن میگوید:
رئیس جمهور حق دارد که راجع به بیطرفی شرکتهایی مثل فیسبوک، توییتر و یوتیوب نگران باشد.
البته او با تلاش اخیر ترامپ برای تبدیل کردن دولت به «داور مطلق حقیقت» موافق نیست. او افزود:
اگر این پلتفرمها میخواهند جهتگیریهای سیاسی خود را به مردم تحمیل کنند، بگذارید بازار آزاد رقبایی مانند LBRY را در برابر آنها قرار دهد تا به اشتباهشان پی ببرند و این مشکل برطرف شود. نوآوریهایی مثل LBRY، مداخلات توییتر و یوتیوب را از نظر فنی غیرممکن میکنند.
البته تمرکززدایی مشکلاتی را هم با خود به همراه خواهد آورد. کریپتو بیدلز (Crypto Beadles)، یکی از یوتیوبرهای برجسته ارزهای دیجیتال، این پلتفرم را امتحان کرده است و آن را بسیار جذاب ارزیابی میکند. او میگوید:
در حال حاضر هیچ پلتفرم رسانه اجتماعی کاملاً غیرمتمرکزی وجود ندارد که از لحاظ کارکرد به خوبی اولین نسخه یوتیوب باشد.
او تصویری از یک پلتفرم را ترسیم میکند که در آن اثرات شبکهای توییتر توسط اصول غیرمتمرکز LBRY هدایت میشوند. کافمن میگوید:
اگر قرار به تمرکززدایی توییتر باشد، بزرگترین تأثیر آن بر LBRY این است که امکان دارد نرخ رشد ما کاهش یابد. اما آنها آنقدر به روشهای مختلف از خود بدرفتاری نشان دادهاند که من شک دارم چنین چیزی اتفاق بیفتد.
به نظر میرسد آمریکا از حالت دموکراسی و آزادی بیان داره خارج میشه
و به زودی ما شاهد خروج شرکت های فناوری مثل توییتر و یوتیوب فیس بوک از خاک آمریکا به دلیل فشار رسانه ایی و خود دولت آمریکا که ایجاد شده و تغییرات قانونی آمریکا در یک سوی دیگر
شاهد آن خواهیم بود در آینده نه چندان بسیاری از شرکت های آمریکایی از خاک آمریکا هجرت کنند
مگر اینکه اتفاق خاص دیگری رخ دهد و مردم مظلوم آمریکا از حقوق خود دفاع کنند