لیبرا: کابوسی وحشتناک در میان بهار ارزهای دیجیتال
بالاخره بعد از مدتها زمستان کریپتو به سر آمده و حالوهوای بهاری، شور و هیجان جدیدی به کریپتو داده است. اما نشانههای شومی هم دیده شده که ممکن است حس بهاریمان را خراب کند. در این مطلب میخواهم با جزئیات درمورد بحثبراگیزترین ارز دیجیتال تاریخ صحبت کنم، یعنی «لیبرا» ارز دیجیتال فیسبوک و سایهی سیاهی که ممکن است روی آینده بیندازد. این مقاله برگرفته از مطلب دنیل جفریس، آیندهپژوه و محقق ارزهای دیجیتال است.
فیسبوک بالاخره از ارز دیجیتالش، بهنام لیبرا (Libra)، که مدتها همه منتظرش بودند رونمایی کرد.
آنها وایت پیپر، تستنت و جزئیاتی درمورد کیف پولشان کالیبرا (Calibra) منتشر کردند. تستنت شبکهای است که برای آزمایش توسعههای انجام شده ساخته میشود. کوینهایی که در تستنت هستند با کوینهای واقعی متفاوتاند و درواقع هیچگونه ارزشی ندارند. این اخبار هیاهوی زیادی در جماعت ارزهای دیجیتال و روزنامهها بهوجود آورد و همهی خبرنگارها میخواستند از تمام جزئیات آن گزارش تهیه کنند.
تقریبا تمام فعالان ارزهای دیجیتال دقیقا بعد از انتشار این اخبار سعی کردند از قافله عقب نمانند و در این مورد اظهار نظر کنند. عکسالعملهای اولیه تا حدی بهطرز محافظهکارانهای مثبت بود.
اکثر افراد، حس کردند بااینکه لیبرا هیچ گونه ارتباطی با ارزهای دیجیتال باز و بدون نیاز به اجازه مانند اتریوم، رادیکس، مونرو، زی کش و بیت کوین ندارد، اما بههرحال ارز قدرتمندی خواهد بود. شبکههای بدون نیاز به اجازه یا permissionless شبکههایی هستند که در آنها هرکسی میتواند وارد شود و تراکنشها را تایید کند.
تقریبا همه فکر کردند که این ارز آگاهی عمومی را بالا میبرد و کمک میکند که افراد عادی با استفاده از یک ارز غیردولتی در شبکههای اجتماعی ظاهر شوند و تجربه کاربری وحشتناکی که الان وجود دارد بهبود یابد.
قانونگذاران دقیقا مشابه تمام فناوریهای جدیدی که از آن سردرنمیآورند، نسبت به لیبرا واکنش نشان دادند؛ آنها ترسیده بودند.
ماکسین واترز، رئیس کمیتهی سرویسهای پولی آمریکا، از فیسبوک خواست توسعهاش را متوقف کند. دولتها میخواهند مطمئن شوند که هیچ استارتاپی جرات نمیکند قدرت پول آنها را تحت شعاع قرار بدهد.
حتی وکیلهایی که در حوزهی کریپتو کار میکنند اظهارنظر کردند و قانونی بودن آن را زیر سوال بردند.
اما علاوهبر واکنشهای احساسیای که به موضوع وجود داشت، تجزیهوتحلیلهایی با جزئیات بیشتر و دقیقتر هم انجام شدند. من اول فکر کردم که بهتر است خودم را درگیر این داستان نکنم. حالا که همه در حال نظر دادن هستند، چه چیز جدیدی برای گفتن باقی میماند؟ تمام رسانهها درحال پوشش دادن موضوع هستند. من خیلی دیر وارد عمل شده بودم.
اما هرچه بیشتر نوشتههای سطحی و نظرات شخصی منتشر شده در این مورد را خواندم، بیشتر متوجه شدم که بیشتر افراد تهدیدات و امکانات واقعی خبرهایی را که شنیده بودند نادیده گرفتهاند. افراد جزئیات فنی را خوب متوجه شدهاند اما دید کلی را از دست دادهاند.
اما چهخوشمان بیاید، چه نه، در این شکی نیست که خبر بسیار بزرگی بود.
چند سال پیش فکر اینکه شرکتهای بزرگ، ارز دیجیتال راه بیندازند خندهدار بود، چه برسد به اینکه یک کنسرسیوم از غولهای چندملیتی ارز دیجیتال ارائه بدهند، شرکتهایی که به سیستمهای مالی سنتی مانند ویزا و مسترکارت وفادار بودهاند.
اما موضوع بزرگتر از اینهاست. در واقع نقطهی عطفی است در تاریخ پول.
یک اتفاق در حد یک رویداد انقراض برای سیستم قدیمی مالی دنیاست (رویداد در حد انقراض، رویدادی که در آن دستههای زیادی از گونههای جانوری منقرض میشوند). وقتی که مورخان برگردند و به این نقطه نگاه کنند، احتمالا این لحظه را بهعنوان یک کاتالیزور برای اتفاقات آینده ببینند.
اما آینده چه شکلی خواهد بود؟ اتفاقات به چه شکل رقم میخورند؟
آیا داریم بهسمت یک سیستم مالی رُنسانی میرویم یا یک کابوس سایبرپانک که از اُلیگارشی شرکتهای بزرگ شکل یافته است؟
برای اینکه بفهمیم، من مثل همیشه اول از همه شروع میکنم به خواندن و گوشدادن. با افرادی از سراسر جامعه کریپتو ارتباط برقرار میکنم، از دوستانم میخواهم بهترین مقالههایی که پیدا میکنند برایم بفرستند، وایتپیپرها و پروپاگاندا یا همان طرحهای بازاریابی شرکت را مطالعه میکنم.
با این کارها چه چیزی پیدا کردم؟
با من بیایید تا دنیای جدید ارزهای دیجیتال و یک جنگ تمام عیار بین غولهای صنعتی کشورهای مختلف در دنیای مدرن را به شما نشان دهم.
چشمان باز کاملا بسته و امپراطوری فردا
برای شروع، باید اشاره کنم با اینکه ابایی از مطرح کردن دلایل مخالفتم با لیبرا ندارم، اما قطعا بهخاطر بدیهایش، خوبیهایی که دارد را فراموش نمیکنم.
فقط بهخاطر اینکه از برخی جنبههای این پلتفرم خوشم نمیآید، دلیل نمیشود که هیچ چیز دوستداشتنیای در آن نباشد.
و چیزهای زیادی وجود دارد که جامعه کریپتو میتواند از کاری که فیسبوک کرد یاد بگیرد.
آنها ۳ کلید از ۵ کلید انقلاب کریپتو را بهدست آوردند؛ مقایس، توزیع و یک اپلیکیشن فوقالعاده. همینها کافی است تا دنیایی که میشناسیم را عوض کند.
آنها همچنین چند نوآوری دیگر هم اضافه کردند که از بهترینِ بهترین پروژههای موجود الهام گرفته شده بود.
با تجربه کاربری شروع میکنیم. بیایید قبول کنیم، تجربه کاربری در دنیای کریپتو واقعا وحشتناک است. تمام اپهای کریپتو در تمام دنیا زشت و بدترکیب هستند و استفاده از آنها برای افراد عادی غیرممکن است. استفاده از آنها حتی برای مهندسها هم سخت است. اولین نسخههای نتاسکیپ هم ظاهر بهتری از اپلیکیشنهای کریپتو دارد.
اپهای کریپتو اگر اینطور باقی بمانند هرگز در آینده پاسخگو نخواهند بود:
شما وارد یک اکسچنج میشوید، ثبتنام میکنید، وارد حساب میشوید، حسابتان را تایید میکنید، هویتتان تایید میشود، رمز دومرحلهای را فعال میکنید، پول رایج وارد حسابتان میکنید، ارز دیجیتال میخرید، یک کیفپول دانلود میکنید، بعد کیفپولتان را پر میکنید تا بتوانید نسخه غیرمتمرکز اینستاگرام را دانلود کنید و روی آن عکس گربه تماشا کنید.
این روشی نیست که برای آدمهای عادی جواب بدهد. سعی کنید مادرتان را وارد دنیای ارزهای دیجیتال کنید. اگر بتوانید در کمتر از دو هفته این کار را بکنید قطعا نابغه هستید. این هرگز راهی نبوده که بتواند پذیریش عمومی از سوی تمام مردم دنیا را به همراه داشته باشد.
بدون تجربه کاربری بهتر، ارزهای دیجیتال حتی نمیتوانند از دروازه عبور کنند.
در سال ۲۰۱۷، من به ویچت و پلتفرم موبایلی که آن زمان داشت بهعنوان شروعی برای آینده اشاره کردم. خیلی از سازندههای بزرگ ارزهای دیجیتال هم به همین نتیجه رسیدند. دیدیم که استتوس (Status) صد میلیون دلار سرمایه جمع کرد. تلگرام مبلغ عظیم ۱٫۷ میلیارد دلار را بهصورت خصوصی جمع کرد تا نسل بعدی پلتفرم بلاک چین پیامرسان و ارز موبایلی خود را بسازد. پیامرسان کیک (Kik) هم همین چشمانداز را برای پول همتا-به-همتای موبایلی و اپلیکشن چت داشت.
اما شهرت جهانی فیسبوک برگ برنده آنها محسوب میشود. جیبهای پرپول و یک کنسرسیوم از شرکتهای عظیمی که بهعنوان عضوی از ائتلاف سرمایهگذاران پا پیش گذاشتند، از جمله ویزا، مسترکارت، استریپ (stripe) ، پیپال، لیفت (Lyft)، ایبی، اوبر، وودافون (Vodaphone)، و البته غولهای سرمایهگذاری خطرپذیر ازجمله اندرسن هورویتز (Andreessen Horowitz).
همانطور که آمازون این قدرت را داشت که کیندل کتابخوانش را با ترکیب پول، دانش تکنولوژی و ارتباطاتی که با فروشندههای بزرگ و کوچک کتاب داشتند به یک پلتفرم تبدیل کند، فیسبوک و صاحبان دنیای اقتصاد و تکنولوژی این قدرت را دارند که یک پلتفرم بسازند و آن را در دستان میلیاردها انسان قرار دهند.
و فیسبوک حسابی در ساختن رابط کاربری استاد شده است. آنها میدانند چطور یک پلتفرم شبکه اجتماعی با قابلیت کلیک بالا بسازند، واتساپ اپلیکیشن چت آنها یکی از مورد استفادهترین برنامههای چت در دنیاست، همینطور اینستاگرام، یک اپلیکیشن استاندارد شبکه اجتماعی برای نسل خودشیفتهی جدید است.
کیفپول کالیبرا بهراحتی داخل واتساپ، فیسبوک و پیغامرسانش ادغام میشود. از همین الان بهنظر میرسد که استفاده از آن بسیار ساده است، با کیفپولی با رابط کاربری تمیز و زیبا.
تمام پروژههای ارز دیجیتال باید همین الان بروند و میلیونها دلار از سرمایهای را که از عرضه اولیه سکه بهدست آوردهاند، صرف استخدام یک تیم از توسعهدهندگان فوقالعاده در زمینهی رابط کاربری/تجربهکاری (UI/UX) کنند. در غیر این صورت باید بدانید که در دورهی انقراض پلتفرم شما قرار داریم. اگر استفاده از آن آسان نباشد، از همین الان محکوم به شکست است.
پس تا اینجا مشکل داشتن یک اپلیکیشن فوقالعاده حل شد.
بیایید برویم سراغ مدل کسبوکار مقیاسپذیر و قدرت شگفتانگیر شرکتهای چندملیتی.
تعدادی از نویسندهها اشاره کردهاند که سیستم اجماع لیبرا بیشتر شبیه اثبات سهام است، اما دقیقتر از آن است که مانند اثبات سهام بر اساس رایگیری کار میکند که ایاس و پلتفرمهای دیگر از آن استفاده میکنند. که از سیستم تحمل خطای بیزانس براساس HotStuff کار میکند، یک سیستم اجماع که توسط محققان ویامویر VMware، دانشگاه کرنل Cornell و دانشگاه کارولینالی شمالی در چپل هیل UNC Chapel Hill خلق شده است. آنها اساسا تعدادی نودهای عظیم اعتبارسنج دارند که تراکنشهای روی شبکه را پردازش میکنند، درحالیکه اگر بخواهند در سیستم تقلبی انجام بدهند پول خودشان بهخطر میافتد.
اثبات سهام نمایندگی شده یکی از سریعترین الگوریتمهای اجماع است که قابلیت پردازش هزاران تراکنش در ثانیه را مقدور میسازد؛ در مقایسه با ۷ تراکنش در ثانیه بیت کوین و ۱۵ تراکنش اتریوم رقم بسیار بالایی است.
البته، آن شرکتهای بزرگ که عضو ائتلاف هستند، مانند ویزا و مسترکارت، هرکدام ۱۰میلیون دلار پرداخت کردهاند که در اعتبارسنجی در شبکه اولویت داشته باشند.
چرا باید همچین کاری کنند؟
چون قرار است پول زیادی دربیاورند.
و اینجاست که مدل کسبوکار خودش را نشان میدهد. فیسبوک یک مدل کسبوکار فوقالعاده برای اعتبارسنجها ساخته است. قبل از اینکه هرکدام از آنها بخواهند حتی یک اپلیکیشن برای اکوسیستم توسعه دهند، خیلی سریع مقدار زیادی پول بهدست میآورند.
برخلاف سایر ارزهای دیجیتال با منابع مالی ثابت که بهآرامی درطول زمان بهمصرف میرسد، ارز لیبرا با آمدن پول به سیستم خلق یا نابود میشود. اگر شما ۵۰ دلار لیبرا بخرید، بههمین اندازه کوین لیبرا خلق میشود. اگر شما پولتان را از سیستم خارج کنید، همان میزان پول نابود میشود.
طرز کارش اینگونه است. لیبرا توسط اندوختهای از پول معمولی پشتیبانی میشود. همین بهعنوان یک بازگشت سرمایه زیبا برای اعتبارسنجها کار میکند. پول معمولی از سراسر دنیا سرازیر میشود، چون مردم میخواهند با آن سکه زاکربرگ بخرند.
اعتبارسنجها میتوانند آن پول را نگه دارند، آن را سرمایهگذاری کنند، مبادله کنند یا بخرند و بفروشند. اگر همان پول را فقط در سیستم بانکداری سنتی ذخیره کنند، ۱۰ میلیون دلاری که سرمایهگذاری کرده بودند در مقایسه با سودی که بهدست میآورند خندهدار خواهد بود.
بهعبارت دیگر، اعتبارسنجها پول خوبی بهجیب میزنند و چیزی گیر شما نمیآید.
ارزش پول بامزهی اینترنتی شما مانند باقی ارزهای دیجیتال بالا نمیرود، پس اصلا سودی نمیکنید و پولتان بیشتر نمیشود. بهخاطر اینکه کوین لیبرا طراحی شده تا ارزش ثابتی داشته باشد. مانند بیت کوین و باقی کوینهای بدون تورم و بیهوا بالا و پایین نمیرود. درعوض مانند پولهای معمولی ثابت میماند، مانند ین، دلار، یورو و پوند، به این معنی که سیاستهای تورمی بانک مرکزی را به ارث برده است.
و این تازه فقط شروع ماجراست. موضوع بلاک چین با یک پول ثابت نیست. در واقع، با اینکه بارها و بارها در وایتپیپرشان از بلاک چین حرف زدهاند، اما اصلا بلاک چین نیست. در واقع یک پایگاه داده پسا-بلاکچین دولتی است.
طبق آنچه در وایتپیپر آمده است:
بلاک چین لیبرا یک پایگاهداده با اصالت سنجی توسط رمزنگاری است که از پروتکل لیبرا استفاده میکند. این پایگاه داده یک دفترکل از منابع قابل برنامهنویسی را ذخیره میکند، منابعی مانند کوینهای لیبرا. یک منبع که به قوانین شخصیسازی شده پایبند است، این قوانین توسط ماژولها مشخص میشوند، که در پایگاه داده هم ثبت شده است.
این سیستم همچنین زبان قرارداد هوشمند خودش دارد، زبانی بهاسم موو (Move)، که قدرتمند بهنظر میرسد و طراحی شده تا از مشکلات امنیتیای که تا حالا در سیستمهای قرارداد هوشمند قرار داشته جلوگیری کند. حتی اولین پیادهسازی هم انتخاب خوبی است، که توسط زبان برنامه نویسی Rust نوشته شده است، چون Rust بهخاطر تاکیدی که روی کد امن دارد به اندازه سایر زبانها مشکلات امنیتی ندارد.
با کد امن (safe code) اشیا از ابتدا تا انتها با استفاده از زبان برنامهنویسی مدیریت میشوند. توسعهدهندگان از حساب اشارهگرها (pointer arithmetic) یا مدیریت حافظه که ممکن است در زبانهای C و ++C لازم باشد، استفاده نمیکنند.
اما بلاک چین باشد یا نباشد، یک زبان جدید قراردادهای هوشمند باشد یا نباشد، چیزی که فیسبوک ساخته است یک پلتفرم کامل است و این چیزی است که بیشتر از همه اهمیت دارد و دقیقا همان چیزی است که جامعه کریپتوی در حال پیشرفتن به سمت آینده به آن نیاز دارد.
پلتفرم اینجا کلمهای کلیدی است. یعنی همهچیز در هماهنگی کامل با سایر اجزا عمل میکنند، درست مانند ارکستری که به خوبی تمرین شده باشد.
فراتر از اینکه اعتبارسنجها مبالغ عظیمی از پول را وارد بازی میکنند تا سود بهدست آورند، اپلیکیشنها و برنامههایی هم تولید میکنند تا سیستم، محصولات و خدمات را پیش ببرد. بهعبارت دیگر جایی است برای خرید و فروش چیزها.
که باعث میشود به یک کوین با ارزش ثابت در دوران پسا بلاک چینی تبدیل شود؛ یک مدیر منابع قراردادهای هوشمند قابل برنامهنویسی، سیستم پیامرسان و پلتفرمی برای تجارت الکترونیک. باید انتظار تمام اینها را در یک پلتفرم داشته باشید.
تجارت الکترونیک یک مولفهی ضروری در میان بقیهی چیزهاست. بدون آن، تنها چیزی که خواهید داشت پولی بیارزش است که هیچ جایی برای خرج کردن آن وجود ندارد. بهخاطر همین است که بیشتر کوینها برای سفتهبازها عزیز هستند اما هیچکس برای خرید قهوه یا پلیاستیشن از کریپتو استفاده نمیکند.
اگر پروژههای ارز دیجیتال میخواهند موفقیت واقعی بهدست آورند و با مگا-پلتفرمهای موجود رقابت کنند، باید باهوش باشند و یک مدل کسبوکار واقعی بسازند، مانند کاری که فیسبوک انجام داد.
فقط اینکه از هیچ چیز پولی بسازید که هیچ جا قابل خرج شدن نباشد، کافی نیست.
باید رابط کاربری، قانون، پول و چیزهایی برای خرید و فروش داشته باشید که همه با هم در یک اکوسیستم کار کنند.
بازگشت کمپانی هند شرقی هلند
کمپانی هند شرقی هلند (Dutch East India Company) یک شرکت بازرگانی است که توسط هلند در سال ۱۶۰۲ ایجاد شد. این شرکت نزدیک به دو قرن یکی از ارکان قدرت سرمایهداری هلند بود و یکی از قدرتمندترین شرکتهای سرمایهداری است که تاکنون وجود داشته است.
و حالا میرسیم به یکی از جالبترین عوارض جانبی که کوین لیبرا با خود به همراه دارد.
با یک اکوسیستم کامل و امکان پذیرش سریع از سمت میلیاردها کاربر فیسبوک، این پلتفرم اولین پلتفرمی خواهد بود که به طور واقعی پول دولتی، سیستم بانکداری سنتی و قدرت حاکمیت برای چاپ و توزیع پول را بهخطر میاندازد.
هیچ بانکی از چنین چیزی خوشش نمیآید، حتی یک بانک!
جالب میشود که بدانیم آیا بانکی معاملههای پشت پرده با ائتلاف فیسبوک داشته است یا نه. اعضای ائتلاف که پول زیادی ذخیره خواهند کرد و بانکهای میخواهند بدانند که منبع آن پول کجا بوده است.
انتخاب اینکه لیبرا بهعنوان یک پول به انواع پول دیگر اضافه شود هم جالب است. با قرار دادن آن کنار پولهای ضعیف دیگری که ممکن است باد آنها را بهزودی ببرد، مسیر ازبینرفتن دلار بهعنوان ارز بینالمللی دنیا هم ممکن است هموار شود.
جنبهی دیگر این بحث این است که ممکن است این پروژه واقعا دلار را یک بار برای همیشه به واحد پول در تمام دنیا تبدیل کند. وقتی که ائتلاف پولهای معمولی را از سرتاسر دنیا جمع میکند، بهاحتمال زیاد تمایل دارند آن را در پشت صحنه به دلار تبدیل کنند، درنتیجه یورو و ین به دلار و سنت تبدیل میشوند.
شاید بههمین خاطر باشد که خیلی از قانونگذاران آن را بهدقت تحتنظر گرفتهاند. پول یک منبع ثابت قدرت است و دولتها این قدرت را بهراحتی و بدون جنگیدن از دست نمیدهند.
این جنگی بوده که جامعهی کریپتو همیشه میدانسته که در پیش خواهد داشت، اما هرگز قدرت برنده شدن در آن را نداشته است. تمام پروژههای کریپتو که تا الان وجود داشتهاند مانند یاغیگریهای شلختهای بودهاند که از تاکتیکهای چریکی استفاده کردهاند، ناشناس ماندهاند و پخش شدهاند، اما هرگز این شانس را نداشتهاند که اگر دولتها از دست آنها خشمگین شدند در مقابل آنها بایستند.
بهنوعی فیسبوک لطف بزرگی به جامعه کریپتو کرده است.
آنها جنگ را از پروژههای کوچکتر و بیت کوین به یک دشمن مشترکتر، یک دشمن از بالا به پایین و سلسهمراتبی منتقل کردند. دشمنی که دولتها بهخوبی آن را درک میکنند. دولت بیشتر از همهچیز میخواهد سر مار را از بدنش جدا کند.
اما این جنگ، جنگ سادهای نیست.
رقیب قدرتمند و سرمایهگذاری زیادی روی آن انجام شده است. دولتهای جهان با چیزی مانند ایگلد (E-gold) مواجه نیستند. (ایگلد یک واحد پول طلای دیجیتال بود که به کاربران خود این امکان را میداد که یک حساب در وبسایت آنها برحسب طلا یا هر فلز باارزش دیگری باز کنند.) دولتها با یک ائتلاف طرف هستند، یک معادل مدرن کمپانیهای هند شرقی هلند و بریتانیا. تنها چیزی که ندارند این است که ارتش خودشان را داشته باشند. بحث یک پروژه که پولدارها راه انداخته باشند و کارهای سری انجام دهند، سعی کنند گیتهابشان را آنلاین نگه دارند و اکسچنجهایشان را از تعطیل شدن توسط دولتهای سلطهجو حفظ کنند. موضوع یک همپیمانی و اتحاد با بودجه عظیم است
ائتلافی که پشت لیبرا قرار دارد پول و نفوذی دارد که میتواند قانون را بنویسد و تغییر دهد. و وقتی پلتفرمی که خریدهاند شروع به کار کند، قدرتی که دارند با هر ثانیهای که میگذرد قویتر و قویتر میشود و پولهای معمولی بیشتر ارزششان را از دست میدهند. هر کشوری که سر راهشان بایستد با طوفانی از لابیگران و انجیاوها (NGO) مواجه میشود که قانونگذاران را تنبیه میکنند و قانون را طوری مینویسند که به نفعشان باشد یا آن کشور را از ثروت جدیدی که ایجاد شده بینصیب میگذارند، درحالیکه کشورهای دیگر شکوفا میشوند و رشد میکنند.
این یعنی سایبرپانک به حقیقت پیوسته است. شرکتهای بینالمللی عظیم در مقابل قدرت دولتی.
و سایبرپانک به یک معنی است: شرکتها هستند که در نهایت برنده میشوند.
تلویزیون رنگیای که برفک نشان میدهد
سالهاست که من به جامعه کریپتو هشدار میدهم که اگر سریع نجنبند، کلهگندهها و دولتهای ایدههایشان را میگیرند و طوری تحویل میدهند که شرایط را طوری که میخواهند رقم بزنند.
حالا آن زمان فرا رسیده است.
اگر میخواهید جریان «آزاد شدن پول» را بگیرید، فرمولش ساده است:
شعار «قدرت باید به مردم برگردد» را مانند این شرکتهایی که قصد دارند به طردشدگان از نظام بانکداری خدمات بانکی ارائه دهند، سر دهید.
«خلق دوباره پول. دگرگون کردن اقتصاد جهانی. زندگی بهتر برای تمام مردم دنیا»
دقیقا مانند یکی از ویدئوهای تبلیغاتی پپسی که با شعار صلح و دوستی جهانی سعی میکند نوشابهی پر از شکر را به مردم بفروشد. آنها احساسات ما را با آدمهای جهان سومی که نمیتوانند حساب بانکی داشته باشند و چیزهایی که دوست دارند بخرند به بازی میگیرند.
بعد باید دستبهدامن غولهای اقتصاد قدیمی بشوید، همانهایی که میخواستند بدیهیترین و اساسیترین ایدههای بلاک چین را بهنام خودشان ثبت کنند تا بتوانند از هر رقیبی که بهتر از آنها کار میکند شکایت کنند.
بعد از آن، استفاده از آن را ساده و راحت کنید تا افرادی که به چیزهای بدیهی مانند حریم شخصیشان اهمیت نمیدهند، چون «فکر میکنند چیزی برای پنهان کردن ندارند» مانند موش در تله آنها بیافتند.
در آخر، همه اینها را با کلید امانسپاری (Key escrow)، یعنی نوعی از رمزنگاری که در شرایط خاص بهدستور مقامات امکان رمزگشایی را دارد، تزئین میشود و انقلاب ارزهای دیجیتال بدون خونریزی از بین میرود.
البته نگران نباشید شهروندان عزیز، فیسبوک کلیدهای خصوصی شما را برایتان نگه دارد، بهطوری که دیگر کنترلی روی پولتان نداشته باشید، دقیقا مانند سیستم بانکداری معمولی که الان داریم.
«بلاک چین لیبرا فقط اسم بلاک چین را یدک میکشد و به کاربران اجازه میدهد تا یک یا چند آدرس داشته باشند که به هویت آنها در دنیای واقعی متصل نباشد.»
باور کنید!
ما میدانیم که چنین چیزی واقعیت ندارد چون «کاربران برای استفاده از کالیبرا باید از یک فرایند ضد پولشویی شدید (AML) بگذرند و فرایند شناسایی مشتری (KYC) اتفاق میافتد.
این فقط یکی از چندین تناقضاتی است که اگر بین خطوط را بخوانید متوجهش خواهید شد.
ما بلاک چین داریم، غیر بلاک چین هم داریم. ما یک سیستم نیازمند به اجازه داریم (سیستمی که در آن هرکسی نمیتواند به عنوان تاییدکننده تراکنشها به آن وارد شود)، که دارد به سیستم بدون اجازه تبدیل میشود، بدون هیچ توضیح اضافهای که چگونه میخواهند این کار را انجام بدهند. میگویند پولی داریم که به هویت وابسته نیست اما یک فرایند ضد پولشویی قوی وجود دارد.
دقیقا مانند سیستم هویتسنجی داوطلبانه هندی ادهار (Aadhaar voluntary ID system) که قرار نبود سابقه مردم را نگه دارد و همه چیز را به هم ربط دهد، اما تنها چیزی که نیاز داشتند این بود که دولت هند یک قانون در این مورد تصویب کند و حالا میتوانند تمام دادهها را نگه دارند. بعد دولت بیشتر پیش رفت و داشتن هویت ادهار را برای باز کردن حساب بانکی یا فعال نگه داشتن حساب بانکی ضروری اعلام کرد. ناگهان یک چیز اختیاری به اجباری تبدیل شد و تا جایی که بتوانند پیش میروند.
بهزودی یک سیستم هویتسنجی دیجیتالی غیرمتمرکز برای استفاده از سیستم ضروری خواهد بود. و بعد شرکتها و دولتها هرکاری که میکنید، هر کجا که میروید و هرچیزی که پولتان را برایش خرج میکنید خواهند دانست، چون شما را با الگوریتمهای پیشرفتهی هوش مصنوعی/یادگیری ماشین ردگیری میکنند.
اگر رویای دوستداران ارزهای دیجیتال، یک پول خود مختار، آنها شکست خوردهاند.
یا این اتفاق میافتد یا یک مانع بزرگ سر راهشان خواهد بود و همپیمانان شورشی باید دوباره طرحریزی و گروهبندی کنند.
این شرکتها بهترین ایدههای جامعه کریپتو را برداشتند و آنها را بدون هیچ مشکلی به سمت همان نقاط کور شناختهشده هدایت کردند.
وقتی وارد دنیای ارزهای دیجیتال شدید فکر کردید که با امید به آینده این کار را میکنید؟ فقط کمی صبر و زمان نیاز دارید تا بتوانید خودتان را از اسارت نجات دهید.
احتمالا متوجه نشدهاید، اما همتیمیهای شما برای فرار از زندان تمام مدت از سمت مدیریت زندان حمایت شدهاند.
شاید باورتان نشود ولی شما به یک قسمت دیگر زندان تونل زدهاید، نه بیرون از زندان!
اما هنوز امید وجود دارد.
پلتفرمهای مالکیتی (غیر رایگان) اغلب زودتر هدایت جریان را بهدست میگیرند، چون میتوانند دقیقا کاری که فیسبوک کرد را انجام دهند، یک رابط کاری فوقالعاده طراحی کنند، خیلی زود مقیاسپذیر شوند و بهسمت پولهای زیاد و حل مشکلات زیاد بروند. هرچند در نهایت، پلتفرمهای باز هم خودشان را میرسانند. نرمافزارهای متنباز نرمافزارهای مالکیتی را در سطح سازمانی و ابری در دههی گذشته قورت دادهاند. حالا هر نوآوری بزرگی بهصورت متن باز شروع بهکار میکند، چه کلان داده باشد، چه ابری یا هوش مصنوعی.
پروژههای رایگان کند حرکت میکنند و توسط یاغیگران و افراد متفاوتی ساخته میشوند که در مقابل امپراطوریهای کلان ایستادهاند. آنها در ابتدای کار چندان زیبا نیستند اما کمکم راهشان را از طریق یک تکامل کند پیدا میکنند و در نهایت به سیستمهای مالکیتی که بهصورت ساختاریافته تکامل یافتهاند پیروز میشوند.
حداقل این چیزی هست که من مدام به خودم میگوید.
ممکن است همیشه هم اینطور پیش نرود.
شرکت اپل باغهایی با دیوارهای بلند ساخته که بهطرز حیرتآوری خوب کار میکند و به بزرگترین شرکت دنیا تبدیل شده است.
گاهی وقتا یاغیگرها در دقیقه آخر خودشان را نشان میدهند، مثل فیلمها، اما گاهی هم امپراطوریها برنده میشوند.
وقتی که به لیبرا نگاه میکنم سخت است که افسرده نشوم.
لیبرا تمام چیزی است که من همیشه برای جامعه کریپتو میخواستهام؛ مقیاسپذیری، قابلیت استفاده آسان و یک اکوسیستم قوی از تاجران و کسبوکارها که با پولی که بهسختی بهدست آوردهاند از آن حمایت کنند. آنها حتی یک کوین سرمایهگذاری ثانویه برای شرکتهای عظیمشان دارند، کوینی که اساسا غیرتورمی است و به گروه معدودی از پولداران جایزه میدهد، بازسازی پول هم انجام میشود، چون اعتباردهندهها میتوانند لیبرا را به عنوان جایزه درنظر بگیرند، همانطور که سالها گفتهام.
اما هنوز هم لیبرا چیزی است که باید از آن متنفر باشیم و بترسیم.
پول سراسربین (پولی که به زندانبانها اجازه میدهد تمامی زندانیهای را زیر نظر بگیرند، بدون آنکه زندانیها بتوانند مطمئن شوند در کدام لحظه تحت نظر هستند). عدم کنترل. هویتهایی که به هرکاری که میکنیم متصل هستند، تا شرکتها بدانند ما کجا زندگی میکنیم، کجا خرید میکنیم، با چهکسی رابطه داریم، با کدام افراد دوست هستیم و حتی بیشتر از اینها. آنها میتوانند داخل کیف پول شما را نگاه کنند و گذشته، حال و حتی آینده شما را با تحلیلهای پیشگویانه ببینند. آنها جریان پول را کنترل میکنند و اگر بخواهند کسبوکارها، جوامع و مکانهای جغرافیایی را میسازند یا از بین میبرند.
و این برای دنیا فاجعهای بزرگ است.
ما هنوز هم این شانس را داریم که خودمان را از سیستم مالی دنیای قدیمی نجات دهیم، تا پول را آزاد کنیم، آن را از دولت جدا کنیم، تا کنترل را دوباره به مردم بدهیم.
فیسبوک یک شروع به شما میدهد.
بگذارید وکیلهایشان با غولهای پول دنیای قدیمی که وحشت کردهاند سروکله بزنند. بگذارید لابیگرانشان سعی کنند قانونهای جدید را جفتوجور کنند و با ملتهایی که با آنها همراهی میکنند یا در مقابل آنها میایستند چانه بزنند.
الان نوبت شماست.
اگر نتوانستید هر برنامهنویس و طراح تجربه کاربری که پیدا میکنید استخدام کنید، و به طراحان و نوابغ کسبوکار دسترسی پیدا کنید که یک پلتفرم جامع و مدل کسبوکار عالی برایتان بسازند، پس باید عجله کنید.
وقتمان در حال اتمام است.
بهزودی هیچ بازاری باقی نمیماند و فیسبوک تمام رویاهایتان را از شما میگیرد و ارزهای دیجیتال به بزرگترین پتانسیل هدررفتهای تبدیل میشود که برای آزادی وجود داشت.
و آینده به یک تلویزیون رنگی تبدیل میشود که فقط برفک نشان میدهد.
من هنوز نمیدونم بیت کوین چیه هیچ کس بهم نگفته بود چیه منم نمیدونستم ای کاش میشد همون موقع که بیت کوین اومد میخریدم الان یکم پول داشتم
من که مثل شما دکتر نیستم یه کارگر هستم لطفا یطوری بگین من هم بتونم بیت کوین داشته باشم مگه چی میشه :(