پشت پرده هویت ساتوشی ناکاموتو؛ او واقعا کیست؟
مطالبی که در زیر آمده است، ترجمه ای از مقاله الکساندر میوس (Alexander Muse)، کارآفرین و محقق مطرح در حوزه فناوری است و وب سایت ارز دیجیتال صحت مطالب مندرج در این مقاله را تایید یا رد نمی کند ، همچنین در این زمینه قبلا مقاله و خبری با عناوین : «آیا بیت کوین یک آزمایش ساختگی توسط آژانس امنیت ملی آمریکا است؟» و « کسپرسکی : بیتکوین پروژهی آژانس امنیت ملی امریکاست !»، منتشر کرده بودیم که می توانید آنها را نیز مطالعه نماید .
سال گذشته بود که اخباری مبنی بر پیدا کردن هویت «ساتوشی ناکاموتو» توسط آژانس امنیت ملی آمریکا در فضای مجازی و بسیاری از مراجع خبری منتشر شد. ناکاموتو، بنیانگذار مشهورترین بلاک چین ارزهای دیجیتالی در دنیا است و قطعاً چنین خبری بازدیدها بسیار فراوانی را به همراه داشت. وقتیکه در حال نوشتن این مطلب بودم، اصلاً نمیدانستم که چه عواقب و پیامدهایی در انتظارم است. همه این تصمیمات زمانی شروع شد که یکی از دوستانم در اداره امنیت آمریکا به من گفت که آژانس امنیت ملی آمریکا از هویت ساتوشی ناکاموتو با خبر است. داستانی خارقالعاده که تصمیم گرفتم با شما در میانش بگذارم. قبل از اینکه بگویم چطور این مسئله بر زندگی من تأثیر گذار بود، باید بدانید که داستان از چه قرار بوده است. در ادامه با ارز دیجیتال همراه باشید.
شروع داستان
کسی که شما آن را بهعنوان خالق بیت کوین میشناسید، یکی از گوشهگیرترین انسانهای روی زمین است. درواقع افراد بسیارکمی خارج از اداره امنیت داخلی آمریکا، از هویت واقعی ساتوشی باخبر اند. ساتوشی برای افشا نشدن هویت خود از رمزنگاریها بسیار پیشرفته در مسائل ارتباطی خود بهره میبرد. اما به گفته مسئولین اداره امنیت داخلی آمریکا، ساتوشی تنها وسیلهای که لازم بود تا هویتش شناسایی شود را در اختیار آنها قرار داده.
با استفاده از علم شیوه سنجی (Stylometry)، می توان هویت ناشر یک اثر ادبی یا نوشتاری را پیدا کرد. در طول این سال ها، ساتوشی هزاران پست در شبکههای اجتماعی و مراکز دیگر منتشر کرده است که در حال حاضر در دسترس عموم قرار دارند. بر اساس منابع من، آژانس امنیت ملی قادر بوده تا با استفاده از یک شیوه سنجی نامتغیر، نوشتههای ساتوشی را با تریلیون ها سبک نوشته در تمام دنیا مقایسه کند.
با استفاده از تعیین پنجاه کلمه پرکاربرد در نوشتههای ساتوشی، این آژانس توانسته تا هر نوشته را به پنج هزار بخش تقسیم نموده و از هرکدام برای تعیین فراوانی آن پنجاه کلمه در متون مختلف به کارگیرد. بدین ترتیب برای هرکدام از آن بخشها یک تعیینکننده پنجاه کلمهای منحصربهفرد ایجادشده است. سپس با قرار دادن آنها در یک فضای پنجاه بعدی و آنالیز دادههای بهدست آمده، توانستهاند بهنوعی اثرانگشت برای نوشتههای ساتوشی دست پیدا کنند و آنها را با هر نوع متن دیگری مقایسه نمایند.
پس از آن با جمعآوری حجم بسیاری از متون مختلف که توسط همین آژانس جمعآوری شده، اقدام به مطابقت این دادهها با نوشتههای مربوطه کردهاند. جمعآوری اطلاعات در مرحله اول به روش PRISM پس از حکم دادگاه مبنی بر اجازه دسترسی به حساب های ایمیل گوگل و یاهو انجام شد. در مرحله دوم بررسی حساب های فیسبوک و آمازون هم به دستورکار اضافه شدند و این آژانش توانست اطلاعات فیسبوک، آمازون، گوگل و یاهو را که مرتبط با ساتوشی بود بررسی کند. بدین ترتیب آژانس امنیت ملی توانست تریلیون ها شکل نوشتاری از میلیاردها انسان مختلف در سرتاسر دنیا را جمعآوری کند تا بهوسیله آنها هویت واقعی ساتوشی ناکاموتو را کشف نماید. این پروسه ماهها به طول انجامید تا سرانجام نتیجه داد.
این اولین بار نبود که تلاشهایی برای پردهبرداری از هویت واقعی ساتوشی صورت گرفته بود. بسیاری از افراد در جامعه بیت کوین اقدام به استفاده از نرمافزارهایی متنباز برای پی بردن به الگوی نوشتاری ساتوشی و رسیدن به هویت واقعی وی، کردهاند. مشکل کار آنها کجا بود؟ آنها به تریلیون ها ایمیل مشترکان دسترسی نداشتند و دستشان از ابر کامپیوترهایی که این کار را میکنند کوتاه بود. نرمافزارهای مخصوصی که مورداستفاده آژانس امنیت ملی بود بهعلاوه دسترسی به ایمیلها و قدرت پردازش بالا، عواملی بودند که در پایان موجب دسترسی به هویت اصلی ساتوشی شدند.
اما چرا؟ چرا دسترسی به هویت او آنقدر مشکلساز شده؟ به گزارش منابع من، مقامات دولت اوباما در مورد اینکه ساتوشی یکی از عوامل روسی باشد نگران بودند و ممکن است در آینده، بیت کوین بهعنوان یک سلاح استفاده شود. دانستن سر منشأ بیت کوین میتواند به دانستن مشوقها و اهداف آنها کمک کند. تا جایی که من اطلاع دارم، ساتوشی هیچ کار خلاف قانونی انجام نداده و نمیدانم که او توسط آژانس امنیت ملی بهعنوان یک مأمور روسی شناخته میشود و یا تنها یک هکر ارزهای دیجیتالی ژاپنی است.
نتیجه چه شد؟
شما نمیتوانید در اینترنت خود را مخفی کنید. جملهها و ساختار آنها و کلماتی که استفاده میکنید بیشتر از اثر انگشت شما منحصر به فردند. اگر ارگانی مانند آژانس امنیت ملی آمریکا قصد پیدا کردن فردی را داشته باشد، به هر قیمتی این کار را خواهد کرد.
منبع: بسیاری از خوانندگان از من پرسیدهاند که آیا به آژانس امنیت ملی برای یافتن هویت ساتوشی کمک کردهام یا نه. متأسفانه، ازآنجاییکه این مسائل را هیچ جای دیگری نخواندهام، قطعاً نمیتوانستم چنین کمکی را بکنم؛ از طرفی همین موضوع دلیل نوشتن این مقاله بود. من بههیچعنوان به دنبال متقاعد کردن خوانندگان برداشتن این اطلاعات نیستم؛ تنها دلیل نوشتن این مقاله، آگاه ساختن کاربران از دسترسی آژانس امنیت ملی به طیف گستردهای ایمیلها و اطلاعاتی است که توسط کاربران منتشر میشود و این کار به وسیله ها و طرق مختلفی صورت میپذیرد.
هویت: بسیاری دیگر نیز از من پرسیدهاند که ساتوشی کیست؟ من در جواب بهطور کاملاً واضحی گفتم که چنین اطلاعاتی را در اختیار ندارم. بر اساس صحبتهایی که داشتهام، احساس میکنم (تائید نمیکنم) که او شاید یک نفر نباشد. از همین رو به فکر فرورفتم که شاید مسئولین دولت اوباما درست بگویند و ساتوشی تنها یک مترسک باشد. فردی دیگر نیز در اظهارنظری گفته بود که ساتوشی درواقع چهار نفر است! که البته اطلاعی از این موضوع نیز ندارم.
پیامدها
مدت کوتاهی پس از مقاله یک سال پیش من، یکی از دوستانم که دست بر قضا در اداره امنیت داخلی آمریکا کار میکرد، تماسهای مشکوکی را دریافت نمود. سپس کاربران اقدام به گشتن و جستجو در حساب کاربری من در سایت LinkedIn کردند تا به این وسیله منبع احتمالی مرا پیدا کنند که در پایان نیز موفق نشدند. متأسفانه، یکی از دوستان من توسط عده که فکر میکنند او منبع من است، مورد آزار و مزاحمت قرار گرفت و در پایان مجبور شد که حساب های اجتماعی خود را ببندد.
دو یا سه هفته بعد نیز، یک کارگاه خصوصی که از جانب اداره امنیت داخلی اجیر شده بود، با من ارتباط برقرار کرد؛ وی کارتی را جلوی در خانهام قرار داد و به این ترتیب اعلام کرد که تمایل به دیدن من دارد. بعد از صحبت با وکیلم، او پیشنهاد داد که تلفنی با او صحبت کنم و بهصورت حضوری چنین کاری را انجام ندهم. ازآنجاییکه ازلحاظ قانونی نمیتوانم صحبتهایم با او را در میان بگذارم، انجام چنین کاری میتواند عواقب قانونیای برای من داشته باشد. چیزهای دیگری در این مورد از اداره امنیت داخلی دریافت نکردهام؛ اما اخیراً فرم FOIA را پر کردم تا اطلاعاتی در مورد تحقیقات آنها دستگیرم شود.
پیام هایی از ساتوشی ناکاموتو؟
سال گذشته، پیامهایی عجیبی دریافت کردم که در آن فردی ادعا کرده بود که ساتوشی ناکاموتو است. او در حال صحبت با «نیکولاس تامپسون»، نویسنده مجله «وایرد»، بود. بعدها از تامپسون شنیدم که همین فردی که با من تماس گرفته بود، «تیم دراپر» و کمیسیون تبادلات و معاملات آمریکا را متقاعد کرده بود که، ساتوشی ناکاموتو است. بر اساس گفتههای مجله ورج:
وقتیکه برای مقاله روز جمعه با ما تماس گرفت، دراپر گفت او هویتش قلابی است. دراپر بعدها اعلام کرد که پس از اطمینان از اینکه او ساتوشی نیست، با او کاملاً قطع رابطه کرده است. به گفته خود او، برای مدتی واقعاً او را قانع کرده بود که ساتوشی است.
من هم به دنبال شک و تردیدهای بسیار و گفته های تیم در نهایت ارتباطم را با فردی که خود را ساتوشی می خواند قطع کردم.
صد البته تمامی این پیامدها بد نبودند. من با چندین فرد در دنیای ارزهای دیجیتالی آشنا شدم که ایدههای بسیار خوبی در سر داشتند که شاید عده از آنها تحت بازجوییهای قضایی نیز قرار گرفتند. در ارتباط با همین مسئله بود که برنامه بانام «بلاک فاند» را شروع کردم و طی آن با افرادی که بیش از یکمیلیون دلار اتریوم یا بیت کوین را در کیف پولهای شان نگهداری میکردند، صحبت کردم. اولین مقصد من نیز مکزیکو سیتی بود که در آنجا با بزرگترین تاجر ارزهای دیجیتالی آمریکای لاتین دیدار کردم. اخیراً نیز یک رویداد را در «نشویل» و «آتلانتا» میزبانی کردم و هفته آینده نیز مهمان «واشنگتن» خواهم بود.
در پایان مجبور شدم که دیگر به تماسهایم پاسخ ندهم و پیامهای صوتی خود را گوش نکنم. صندوق ورودی ایمیل من نزدیک به ده هزار ایمیل باز نشده دارد و تنها راه ارتباطی با من از طریق پیامک است. به نظر هم میرسد که بهزودی زود باید خطم را تعویض کنم. همچنان هم نمیدانم که ساتوشی ناکاموتو واقعی کیست اما مطمئنم که آژانس امنیت ملی میداند!
نویسنده این مقاله یک دروغگوی حراف بزرگه که خودش برای آژانس امنیت ملی آمریکا کار میکنه و یه مشت خزعبل کاملا مبهم رو مخلوط کرده تا با تا با تبلیغات فقط اقتدار آژانس امنیت ملی آمریکا رو نشون بده.