آموزش پرایس اکشن؛ سطوح عرضه و تقاضا چیست و چگونه با آنها معامله کنیم؟
نواحی عرضه و تقاضا دیدگاه جالبی در مورد ساختار هر بازار مالی ارائه می دهند. اگرشما با نحوهی معامله با نواحی حمایت و مقاومتی آشنایی دارید، شباهت بسیاری بین این نواحی با نواحی عرضه و تقاضا پیدا خواهید کرد. این نواحی در عین مشترک بودن در یک سری از خصوصیات، از نظر ساختاری کمی با یکدیگر تفاوت دارند. قوانین به خصوصی در این رابطه وجود دارد که باعث برتری نسبی مناطق عرضه و تقاضا بر حمایتها و مقاومتها میشود. در این مقاله قصد پرداختن به این قوانین، ویژگیهای سطوح عرضه و تقاضا و نحوهی ارتباط آنها با معاملات پرایس اکشن را داریم.
سطوح عرضه و تقاضا چیست؟
همانطور که گفتیم مفهوم سطوح عرضه و تقاضا بسیار نزدیک به سطوح حمایت و مقاومت است. اگر با مفهوم دوم آشنایی ندارید میتوانید به بخش پنجم آموزش تحلیل تکنیکال که به توضیح حمایت و مقاومت در نمودارها پرداخته است، مراجعه کنید.
سطوح عرضه
ناحیهای در نمودار است که توسط یکی از دو مورد زیر شناسایی میشود:
- کندل (شمع ژاپنی) صعودی قوی که به این سطح میرسد یا در مقابل کندل قوی نزولی که از این سطح اتفاق میافتد.
- خوشهای از اجتماع چند کندل کوچک (منظور در اینجا شمعهایی با بدنههای کوچک است)
نمونههای زیر مثالهایی واقعی از سطوح ونواحی عرضه در نمودار هستند :
معمولاً بالاترین سطح به عنوان ناحیهی عرضه در نظر گرفته میشود، در واقع سطوح عرضه، سطوح مقاومتی قوی در نمودار قیمت هستند که معاملهگرانی که با سطوح عرضه و تقاضا معامله میکنند، در این سطوح موقعیت فروش یا Short میگیرند.
مثال زیر نیز نشاندهندهی ناحیهی عرضه در شاخص DAX (شاخص بازار سهام آلمان) است که به صورت محدودهای قرمز رنگ مشخص شده است. این ناحیه به عنوان یک ناحیهی مقاومتی فعال که معاملهگران به فروش با حجم بالا در آن میپردازند نیز تعریف میشود.
سطوح تقاضا
این ناحیه نقطهی مقابل ناحیهی عرضه است که همانند آن باید یکی از دو شرط زیر برای تایید مهیا باشد:
- کندل نزولی قوی که به این سطح میرسد یا در مقابل کندل قوی صعودی که از این سطح اتفاق میافتد.
- خوشهای از اجتماع چند کندل کوچک (منظور در اینجا شمعهایی با بدنههای کوچک است)
نمونهای از سطح تقاضا بر روی نمودار را در دو شکل زیر مشاهده میکنید :
در مثالی دیگر نیز میتوانید ناحیهی تقاضا یا ناحیهی پهن حمایتی را مشاهده کنید. این ناحیه متمرکز بر خریداران بوده و در دفعاتی که قیمت به این ناحیه رسیده، به سمت بالا حرکت کرده است. بنابراین ویژگی که در اینجا میتوان به آن اشاره کرد، واکنش سریع قیمت در اطراف این نواحی عرضه و تقاضا است.
سطح (Level) یا ناحیه (Zone)
تفاوت عمدهی سطح با ناحیه ناشی از مساحتی است که هر یک در بر میگیرند، اما نحوهی استفادهی معاملهگران از آنها مشابه است. با توجه به اینکه سطوح عرضه و تقاضا فضا یا مساحت کمتری را اشغال میکنند، نیاز به ریسک پذیری در آنها کمتر است. از طرفی دیگر، نواحی عرضه یا تقاضا فضای بیشتری را به خود اختصاص می دهد و طبعاً به روشهای مدیریت سرمایه متفاوتی نیاز دارند.
تفاوتی دیگر روش ترسیم نواحی عرضه و تقاضا است، که بعدا و در ادامهی این مقاله به آن خواهیم پرداخت. در عمل نواحی حمایت/مقاومت و عرضه/تقاضا از منشأ یکسانی هستند. حتی میتوان اینگونه تفسیر کرد که نواحی عرضه و تقاضا را میشود به عنوان مناطق حمایت و مقاومت بزرگ با تمرکز عظیم خریداران و فروشندگان تصور کرد.
سطح و ناحیه عرضه
قبل از پرداختن به این مبحث به تصویر زیرتوجه کنید.
ناحیهی عرضه طبق تعریف منطقهای متشکل از مقاومتی قوی است که مساحتی بزرگتر از سطح عرضه را در بر می گیرد. از طرفی دیگر سطح عرضه خطی نازک است که بالاترین نقطه در یک منطقه را نشان میدهد و تقریبا مشخصاتی مشابه با مقاومت دارد و همچنین معمولا پیدا کردن مکانی برای قرار دادن حد ضرر معاملات آسانتر است. در کل از آنجایی که نواحی عرضه محل اکثر شرکت کنندگان بزرگ بازار را بهتر نمایش میدهند، تأثیر بیشتری نسبت به سطوح عرضه دارند
یک سطح عرضه میتواند مقاومتی قوی بخصوص در نمودارهای هفتگی یا ماهانه باشد. در تایم فریمهای کوچکتر از روزانه نیز معمولاً نواحی عرضه میتوانند در صورت استفاده صحیح به کمک معاملهگران بیایند.
سطح و ناحیه تقاضا
بیایید با تکرار مطلب بالا، به تصویر زیر نگاه کنیم.
مشابه سطح و ناحیهی عرضه، نواحی تقاضا مساحت بزرگتری از سطوح تقاضا را در بر میگیرند. نواحی تقاضا مشابه نواحی عرضه، در بازههای زمانی کوچکتر از روزانه استفادهی بهتری دارند. سطوح تقاضا نیز در نمودارهای هفتگی و ماهانه به راحتی قابل تشخیص هستند. سطح تقاضا خطی نازک است که از بالاترین نقطه در یک منطقه خاص گسترش مییابد. طبق تصویر بالا معمولاً سطح تقاضا در پایین یک الگوی برگشتی V شکل قرار دارد.
سطوح و نواحی تقاضا هردو معنای یکسانی دارند و به عنوان حمایتی قدرتمند محسوب میشوند. معاملهگرانی که از سطوح عرضه و تقاضا استفاده میکنند، رویکردهای مختلفی برای معامله با این مدل معاملاتی دارند، اما در نهایت دید آنها به ساختار بازار مشابه است. با تمرین متوجه خواهید شد که یافتن این نواحی در نمودار آسانتر از آنچه در ابتدا به نظر می رسد است و با استراتژی و سیستم معاملاتی مناسب تا نیمهی راه را پیش رفتهاید.
سطوح گرد شده در عرضه و تقاضا
به دلایل روانشناسی و تفکر مشابه بازیگران بازار، میزان عرضه و تقاضا در حوالی اعداد گرد شده یا به اصطلاح رُند به خوبی کار میکند. در واقع اعداد گرد ماندگاری بیشتری در ذهن دارد و تفکر اکثریت معاملهگران به علت سادگی حول این اعداد میچرخد. برای مثال وقتی به فروشگاه می روید تا چیزی را خریداری کنید که ۲۴.۹۵ هزار تومان برای شما هزینه دارد، به طور ناخودآگاه به ۲۵ هزار تومان فکر میکنید. مغز ما تمایل دارد اعداد طولانی را ساده کرده و آنها را در قالب قابل فهمتری از اطلاعات کوتاه کند.
ما به طور طبیعی به اعشار اعداد فکر نمی کنیم، بنابراین هنگام خرید یا فروش بیشتر مستعد فکر کردن به اعداد رُند هستیم. این موضوع همچنین دلیل اصلی دلیل واکنش بهتر قیمت در حوالی این اعداد است. در واقع آنها به نوعی اعدادی جادویی نیستند، بلکه فقط سطوحی هستند که افراد بیشتری مایل به انجام سفارش خرید/فروش در آنها هستند.
الگوهای مهم کندل استیک درعرضه و تقاضا
یک عنصر بسیار مهم معامله بر اساس عرضه و تقاضا، استفاده از نمودارهای کندل استیک یا شمعی در ارتباط با آن است که به طور خلاصه در این قسمت به آن میپردازیم. دو الگوی مهم کندلی که در ارتباط با مبحث عرضه و تقاضا استفاده میشوند، الگوی سنجاق (Pin Bar) و الگوی پوشاننده (Engulfing) است.
اکثر معاملهگرانی که از عرضه و تقاضا در معاملات خود استفاده میکنند، به دنبال رد یا تایید این سطوح هستند. بنابراین ضروری است که بتوانید حداقل این دو الگوی کندلی را بشناسید. در زیر مثالهایی از هر دو مورد آورده شده است.
برای تجسم بهتر کاربرد الگوهای کندلی به مثال زیر توجه کنید.
همانطور که در شکل مشخص است قیمت پس از تشکیل این دو الگوی کندلی به سمت اهداف بالاتر حرکت کرده است.
یکی دیگر از عناصر مهم در معامله بر اساس عرضه و تقاضا، اندازهی کندلها در نزدیکی این نواحی است. هر چقدر این سطوح قویتر باشند، کندلهایی با بدنهی بزرگتر مشاهده خواهید کرد. این موضوع نشانهی محکمی است زیرا نشان میدهد فعالان بازار به این سطوح علاقهمند هستند. تصویر زیر مثال خوبی برای نمایش این موضوع است.
در این مثال قیمت با کندل قرمز رنگ بزرگی خود را به سطح تقاضا رسانده است و پس از یک کندل داخلی (Inside Bar) و با کمی درنگ در محدودهی تقاضا به سمت بالا حرکت کرده است.
در مثال دیگری نیز سطح عرضهای قوی و واکنشهای قیمت به این سطح با کندلهایی نسبتا بزرگ را میبینیم.
کندلها به اندازه تصویر اول بزرگ نیستند، اما یک بار دیگر مشاهده کردیم که معامله در نزدیکی سطوح عرضه یا تقاضا معمولاً با کندلهایی بزرگ همراه است.
تایم فریم در عرضه و تقاضا
مفهوم بسیار مهم دیگر هنگام استفاده از عرضه و تقاضا، تایم فریم یا بازه های زمانی است. خبر خوب اینکه نواحی عرضه و تقاضا با درجهی موفقیت یکسان و برابری در کلیه بازههای زمانی قابل استفاده هستند، بنابراین از تایم فریمهای کوچکی مانند ۵ دقیقه تا تایم فریم ماهانه میتوان آنها را به کار گرفت.
اگرچه با توجه به انواع رویکردهای معاملاتی، هر معاملهگری از تایم فریم مخصوص استفاده میکند (گاهی معاملهگر از چند تایم فریم و گاهی فقط با یکی معامله میکند)، اما میتوان گفت تایم فریمهای ۴ ساعته و بالاتر مانند روزانه، هفتگی و ماهانه دید بهتری در اختیار معاملهگر قرار میدهند و مناسبتر هستند.
در آخر انتخاب بازهی زمانی معامله بر اساس عرضه و تقاضا کاملاً به معاملهگر بستگی دارد اما دو تایم فریم ۴ ساعته و روزانه بهترین ترکیب برای بررسی ورود به بازار و بهبود معاملات محسوب میشوند. تایم فریم های پایینتر از ۶۰ دقیقه به علت وجود پارازیتهای قیمتی و سیگنالهای کاذب ممکن است باعث به وجود آمدن اشکالاتی در تحلیل شوند.
نحوهی یافتن نواحی عرضه و تقاضا
بهترین روش برای پیدا کردن مناطق عرضه و تقاضا، نگاه کردن به نمودار کندل استیک است. در زیر ترتیب این فرآیند را مشاهده میکنید:
- به نمودار نگاه کنید و سعی کنید کندلهایی متوالی با بدنههای بزرگ را پیدا کنید. این موضوع که حرکات قیمت قوی باشد، حائز اهمیت است.
- منشأ (Base) حرکات سریع و قوی قیمت را تعیین کنید.
- معمولاً قبل از حرکات بزرگ قیمت حرکاتی کوچک و عرضی در قیمت وجود دارد که همان نواحی عرضه و تقاضا هستند. با مثال زیر متوجه عبارت “کندلهایی متوالی با بدنههای بزرگ” خواهید شد.
سه بخشی که جدا شدهاند، دقیقاً نمونهای از نواحی حرکات بزرگ قیمتی هستند که باید بر روی نمودار شناسایی شوند. حال سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چگونه باید این نواحی عرضه و تقاضا را تعریف کنیم؟ به تصویر زیر در تکمیل مثال بالا توجه کنید.
مطابق تصویر مشاهده میشود که نواحی عرضه و تقاضا شامل منشا (Base) حرکات بزرگ در دل خود هستند. تعیین دقیق این نواحی بسیار سخت است و بیشتر میتوان آن را به یک هنر تشبیه کرد تا علم. خبر خوب اینکه چشم شما پس از مدتی به پیدا کردن این سطوح عادت خواهد کرد.
مهمترین موضوع این است که ابتدا یک حرکت تند در هر دو جهت را تشخیص دهید، پس از آن می توانید منشأ شروع حرکت را شناسایی کنید و نواحی تقریبی عرضه و تقاضا را تعیین کنید.
انواع مختلف آرایشهای عرضه و تقاضا
انواع مختلفی از الگوهای نواحی عرضه و تقاضا وجود دارد، برخی از معروفترین این الگوها را در زیر مشاهده میکنید:
در الگوی سمت چپ، قیمت ابتدا به سمت پایین رفته (Drop) سپس مبنا یا منشأ حرکتی را تشکیل میدهد (Base) و در انتها مسیر صعودی از سر میگیرد (Rally). این الگو با نام DBR شناخته میشود.
در الگوی سمت راست نیز ابتدا شاهد یک روند صعودی هستیم (R)، سپس قیمت شروع به تشکیل یک مبنا در نمودار میکند (B) و در ادامه بار دیگر روند صعودی ادامه مییابد (R). این الگو نیز با نام RBR شناخته میشود. دو الگوی دیگر مشابه نیز به صورت زیر تعریف میشوند.
در ادامه و مشابه با الگوهای بالا، در الگوی سمت چپ شاهد صعود قیمت (R)، تشکیل مبنای قیمتی یا منشأ (B) و در انتها ریزش قیمتی را هستیم (D). در نامگذاری این الگو نام این الگو را RBD تعریف میکنیم. الگوی سمت راست نیز ابتدا شامل ریزش (D)، سپس تشکیل مبنای قیمتی (B) و در ادامه ریزش دوبارهی قیمت (D) است. نام این الگو DBD قرارداد شده است. با استفاده از این چهار مجموعه میتوان مناطق عرضه و تقاضا در قیمت را شناسایی کرد.
برای شناسایی این الگوها نیاز به انجام سه مرحلهای که در یافتن نواحی عرضه و تقاضا ذکر شد، وجود دارد. رعایت کردن قواعد و تمرین هم از عوامل تاثیرگذار بر این رویه هستند.
پرایس اکشن و سطوح عرضه و تقاضا
استفاده از سطوح عرضه و تقاضا در پرایس اکشن میتواند دید بسیار خوبی نسبت به حرکت بعدی قیمت در اختیار تریدر قرار دهد.
پرایس اکشن در سطوح عرضه
پرایس اکشن در هنگام معامله با سطوح عرضه و تقاضا نقش اصلی را ایفا میکند. در حقیقت پرایس اکشن و سطوح عرضه و تقاضا مکمل همدیگر هستند، بنابراین میتوان گفت بهترین روش برای تایید سطوح/ نواحی عرضه و تقاضا بررسی مجدد آن با روش تحلیل پرایس اکشن است.
با یک نمونه از سطح عرضه برای انجام موقعیت فروش (Short) جهت بررسی بیشتر، این مبحث را ادامه میدهیم :
در اصل آنچه که معاملهگران در عرضه و تقاضا به دنبال آن هستند، چگونگی واکنش قیمت به این سطوح و همچنین دریافت تاییدیه با اصول پرایس اکشن است. الگوهای کندلی ابزارهای ارزشمندی برای تأیید سطوح مهم عرضه و تقاضا هستند که معاملهگر را از استفاده از هرگونه اندیکاتور بینیاز میسازند. سه الگوی کندلی که در تصویر بالا وجود دارد، برخی از مهمترین الگوهایی هستند که معاملهگران علاقهمند به تشکیل آنها در اطراف مناطق عرضه هستند.
پرایس اکشن در سطوح تقاضا
مشابه سطح عرضه، سطح تقاضا سطحی است که معاملهگران عرضه و تقاضا به دنبال تأیید پرایس اکشنی از این سطوح برای انجام معامله هستند. برای بررسی با پرایس اکشن ابتدا نیاز به یک سطح از پیش تعیین شده دارید. به مثالی دیگر توجه کنید.
در گذشته در قیمت یک سطح تقاضا وجود داشت و در دفعهی بعد که قیمت دوباره خود را به این سطح رسانده است شاهد الگوی همپوشانی صعودی (Bullish Engulfing Pattern) و چرخش قیمت بودهایم. این سطح همانطور که میبینید یک سطح تقاضای بسیار قدرتمند است که قیمت از آن به بالا جهش کرده است. نکتهی دیگر اینکه اگر معاملهگر قبل از تایید پرایس اکشن اقدام به ورود به معامله کرده باشد، ممکن است حد ضرر سفارش او فعال شود. به همین علت است که پیشنهاد میشود قبل از انجام هر معامله به این سبک، معاملهگر منتظر دریافت تاییدیه های پرایس اکشنی باشد.
تنظیم نقاط ورود، حد ضرر و حد سود
با نمونهی زیر به بررسی این حدود میپردازیم:
در تصویر بالا میتوانید یکی از روشهای معامله و ورود به بازار بر اساس عرضه و تقاضا را مشاهده کنید. بدیهی است که معاملهگران مختلف قوانین متفاوتی برای معاملات خود در نظر خواهند گرفت، اما آنچه در اینجا باید به آن توجه شود این است که همیشه هدف معامله باید برای حد سودهایی بالاتر از حد زیان در نظر گرفته شود. نقطهی ورود به معامله معمولاً در میانهی منطقهی عرضه یا تقاضا است. نسبت سود به زیان (Risk/Reward) نیز در عمل به معنای این است که شما در مقابل چند درصد سود حاضر به ریسک چند درصد از سرمایه خود هستید.
مبحث مدیریت ریسک و در کل مدیریت سرمایه به معنای بقای سرمایه و به حداقل رساندن خطر از دست دادن سرمایه است که تعیین میکند با توجه به هدف و شخصیت هر فرد، معاملهگر بهترین سودآوری از سرمایه خود را داشته باشد. در نمونهی بالا این نسبت با اعدادی مانند ۱ به ۲ و ۱ به ۳ مشخص شده است که برخلاف نسبت ۱ به ۱ از نسبتهای مدیریت ریسک متداول هستند.
نمونه ترید براساس عرضه و تقاضا در قیمت بیت کوین
نمونهای که در زیر مشاهده میکنید مثالی واقعی از معامله بر اساس عرضه و تقاضا در قیمت بیت کوین در تایم فریم هفتگی است.
با تشخیص منشأ حرکت (Base) در قیمت بیت کوین و انتخاب نقطهی ورود که در میانهی ناحیهی تقاضا واقع شده است میتوانستیم تا سه مرتبه از رشد حرکت قیمت از این ناحیه سود ببریم. بار اول که قیمت به این سطح از پیش تعیین شده رسیده است، قیمت با نسبت سود به زیان ۱ به ۶ حرکت کرده است. در مرتبهی دوم و سوم نیز به ترتیب قیمت با نسبتهای ۱ به ۴ و ۱ به ۲ حرکت خود را انجام داده است.
نکتهی جالب توجه اینکه در دفعهی اول قیمت به حد ضرر بسیار نزدیک شده ولی پس از آن روند صعودی خود را از سر گرفته است.
کلام آخر
مانند هر روش تحلیلی دیگر، عرضه و تقاضا نیز معایب خود را دارد. به علت ماهیت همیشه در حال تغییر بازارهای مالی هیچ استراتژی یا ابزار بی نقصی برای معامله وجود ندارد. آنچه که در طول مسیر تغییر میکند، نگرش تریدر به معامله است. مواردی که نیاز است معامله گران مبتدی به آن توجه بیشتری کنند، به شرح زیر است :
- آموزش مناسب برای معامله در بازارهای مالی
- تمرین معامله و ترید کردن (ترجیحاً ابتدا باز کردن یک حساب Demo)
- حفظ نظم در معاملات
- در روزهای خوب و بد به قوانین خود پایبند باشید
- باز نگه داشتن ذهن به آموزشها و روشهای جدید
با تیک زدن هر کدام از پنج گزینهی بالا، آزادی بیشتر از آنچه که تصور می کنید به شما داده میشود. همانطور که اوبرن هربرت (نویسندهی انگلیسی) گفته است :
با گرفتن آزادی عمل از فردی او را عاقل تر نخواهید کرد. انسان تنها وقتی میتواند بیاموزد که آزادی عمل داشته باشد.
خیلی عالی توضیح دادید