شناخت بیت کوین – بخش دوم: مردم
در این بخش از سلسله مقالات «شناخت بیت کوین» بحث را از نقطهای که بخش اول پایان یافت، ادامه میدهیم. در بخش قبلی استراتژیهای ذخیره ثروت، سرمایهگذاری ثروت ذخیرهشده و افزایش تولید را فرا گرفتیم و حالا با تکیه بر آموختههای قبلی و با تمرکز بر مفاهیمی چون «سختی فیزیکی» و «مقیاس پذیری مناسب» به توضیح مفاهیمی نظیر تبادل، تخصص و تاریکی خواهیم پرداخت.
از مصرف تکی تا مبادله
خواننده عزیز به بخش جدید سلسله مقالات «شناخت بیت کوین» خوش آمدید. در ادامه بحث خود در خصوص تشریح «نقشه الف» و نظامهای پولی مالی تا پیش از ظهور ارزهای بدون پشتوانه (فیات)، این بار به سوال «چه کسی؟» خواهیم پرداخت. همانطور که در بخش اول گفتیم، شما حالا یک غارنشین خیلی موفق هستید که مدیریت ناوگانی بزرگ از قایقهای ماهیگیری را بر عهده دارید و به اندازهای ماهی میگیرید که عمرتان کفاف خوردن همه آنها را به شما نمیدهد.
با وجود اینکه توانستید مصرف آنی را پشت سر بگذارید، هنر ذخیره و سرمایهگذاری را یاد بگیرید، اما هنوز هم متکی بر مصرف تکی هستید. ممکن است شما لزوما تنها نباشید: ممکن است انسانی دیگر در اطراف شما باشد، ولی شما با هیچ کس مبادلهای ندارید؛ از همین رو مهم نیست که یک نفر اطرافتان باشد یا صدها غارنشین دیگر. هر روز هزار ماهی میگیرید، دو ماهی را میخورید و بقیه را ذخیره میکنید. پس از مدت کوتاهی، با وجود تعداد ماهیهایی که میگیرید و تعداد افرادی که اطراف شما هستند، تابع مطلوبیت شما سیری ثابت را در پیش میگیرد.
این سناریو را در نظر بگیرید: صرف نظر از ماهیگیری، هر غارنشین هر روز میتواند میتواند دو ظرف آب از چشمه نزدیک محل زندگیاش حمل کند و تنها با خوردن یکی از آنها زنده بماند.
اگر به جای خوردن دو ماهی و ذخیره کردن ۹۹۸ تای دیگر، شروع به ذخیره کردن ۹۹۷ تای آنها و تبادل یک ماهی باقی مانده، با آلیس کنید چطور؟ آلیس همسایه غارنشین خوب شماست که میتواند در ازای یک ماهی، یک ظرف آب به شما بدهد. در این صورت مطلوبیت شما نیز بالاتر خواهد رفت و پس از دو روز، آلیس میتواند روی تور ماهیگیری خودش کار کند. مشخصاً تعداد گزینههای تبادل میتواند با ورود غارنشنیان دیگر به اقتصاد غارینشینی شما، بیشتر هم بشود.
البته این افزایش چندان هم زیاد نخواهد بود. اول از همه، اینکه خودتان از چشمه آب بیاورید چندان سخت نیست، دوم اینکه آلیس قادر خواهد بود تا ماهیگیری کند و هر روز یک ماهی ذخیره نماید، درست مثل شما. پس حالا چرا اصلا با شما مبادله کند؟
تخصص
اما آیا ماهی باید در روند ذخیره و سرمایهگذاری دخیل باشد؟ نکته مهم اینجاست که شما غارنشینها همه به یک شکل نیستید. هر کدام مهارتها، تمایلات، باورها، علایق، اولویتها و تجارب مختلفی دارید. مثلا آلیس میتواند به یک صنعت کار بزرگ در حوزه آب بدل شود و هر روز چند تن آب بستهبندی شده تولید کند. باب یک هنرمند نقاشی در غار است و میتواند نقاشیهای روی سنگ زیبایی بکشد.
از همین رو به دوستان غارنشینتان پیشنهاد میکنید که باید از این استراتژی بینظیر و جدیدِ تخصص استفاده کنند. حالا هر کس، روی یک مهارت خاص متمرکز شده و هر تابع مطلوبیت بسته به زمان و تعداد افرادی که در تبادلات مشارکت دارند، بهبود خواهد یافت. به این مفهوم «تقسیم کار» گفته میشود که یکی از بنیادیترین مفاهیم تمدن است.
تخصص باعث بهبود سرمایهگذاری و نوآوری نیز میشود، چرا که حتی ساخت ابزارهای ساده برای یک صنعت، بدون همکاری صنایع دیگر بسیار دشوار خواهد بود. مثلا ساخت یک مداد، نیازمند همکاری هزاران انسان مختلف در سرتاسر جهان است. از طرف دیگر ابزارهای پیچیده بسیاری برای ساخت ابزارهای دیگر نیاز است.
این چرخه با ارزش به این شکل است: تخصص سبب شکوفا شدن نوآوری میشود، غارنشینان را تشویق میکند تا برای ایجاد ابزارها (یا ابزارهای لازم برای ساخت ابزار) وقت بگذارند، تولید بیشتر شده و زمان بیشتری در اختیار افراد قرار میگیرد؛ با تحقق همه اینها، تخصص بیشتر شده و به جامعه بزرگتری نفوذ خواهد کرد و در نتیجه افرادی بیشتری برای تبادل شناسایی میشوند، پس میتوان گفت که تقسیم کار گسترش یافته و این چرخه همینطور ادامه خواهد داشت.
دوباره سختی، دوباره مقیاس پذیری
صد البته، هر نوع کالایی را نمیتوان در میان افراد زیادی دست به دست کرد. شاخصه اصلیای که مشخص شود میتواند برای ذخیره کارآمد میزانی دلخواه از یک کالا مورد استفاده قرار گیرد، میتواند باعث تسهیل در انتقال آن نیز بشود.
یک کالا با سختی فیزیکی خوب، که بتواند ویژگیهای فیزیکی آن را در هنگام نگهداری و ذخیره دست نخورده نگه دارد، در هنگام مبادله و انتقال نیز میتواند این ویژگیها را حفظ کند؛ لازم به ذکر است که برعکس این مسئله نیز صحیح است. نام بردن کالایی که ذخیره آن سخت و انتقال آن آسان باشد یا کالایی که انتقال سخت و ذخیره آسانی داشته باشد، دشوار است.
یک کالا با مقیاس پذیری مناسب که به خوبی در بخشهای کوچک (بخشپذیری) و بزرگ (حمل پذیری) قابل ذخیره است، هنگام چرخیدن میان افراد مختلف نیز میتواند ویژگیهای خود را حفظ کند.
مسئلهای که قصد توضیحش را داریم بیشتر از اینکه مفهومی با نام «قابلیت فروش در فضا» (که توسط اقتصاددانها مطرح میشود) را در بگیرد، به «قابلیت فروش میان مردم» شباهت دارد.
شاخصهای جدید به نام تاریکی
کالایی که به اندازه کافی پایدار باشد که بتواند در طول چندین تبادل ویژگیهای فیزیکی خود را حفظ کند و به اندازهای مقیاس پذیر باشد که بتواند در تعداد بالا و با اندازههای کوچک مبادله شود، تا زمانی که «فروش در میان مردم» مد نظر باشد، نسبت به دیگر کالاها برتری دارد. اما این دو شاخصه نمیتوانند به تنهایی مفهومی بزرگتر را شامل شوند.
شما و دوستان غارنشینتان قصد دارید تا با افراد مختلفی که رفته رفته بر تعدادشان افزوده میشود، مبادله کنید: از آنجایی که تنوع باعث افزایش تخصص نیز میتواند بشود، هر چه تفاوتها بیشتر باشد، بهتر خواهد بود. اما تنوع از طرف دیگر میتواند باعث بروز درگیری و سوءظن شود. شما باب و آلیس را میشناید اما در واقع شناختی از آنها ندارید. این مسئله در خصوص دیگران نیز صدق میکند. شما میخواهید کالاهایی را تبادل کنید که نشانی از مالک قبلیشان روی آنها نیست و به هیچ قبلیه یا شخصی مرتبط نباشد. در غیر این صورت پذیرش آنها در تبادلات گستردهتر مشکل خواهد بود.
علاوه بر اینها، هر چه مردم بیشتری تبادل کنند، توجه غارنشینی به نام مالوری نیز بیشتر جلب خواهد شد. مالوری یک قلدر محلی است که دلش نمیخواهد بهوسیله ایجاد ارزش، ثروتش را افزایش دهد، بلکه دوست دارد تا بهوسیله رهگیری، کنترل و گرفتن مالیات از تبادلات، این کار را انجام دهد. وقتی عطش او برای این کار به حدی برسد که سعی کند تا تمام معاملات میان غارنشینانی که از او اجازه نمیگیرند را ممنوع کند، بسیاری از غارنشینان از انجام تبادل محروم میشوند. به این پدیده «محرومیت اقتصادی» گفته میشود و مطلوبیت را برای همه کاهش میدهد.
برخی از کالاها برای کاهش چنین مشکلاتی ایدهآلاند. مثلا «اسناد در وجه حامل» که هیچ نشانهای از مالک قبلی خود ندارند. با استفاده از این ابزارها میتوان ارتباط کالا با تبادل یا تراکنش پیشین را انکار کرد. هنگام سر و کار داشتن با چنین کالاهایی، امثال مالوری در شدیدترین حالت تنها میتوانند دست شما را به دلیل هویت یا کارتان (یا بخاطر پرداخت نکردن سهم او یا رشوه) از بازار کوتاه کنند؛ آنها قادر نخواهند بود بخاطر کار یا هویت مالک قبلی یک کالای خاص این کار را با شما انجام دهد.
این یک مشکل ایدئولوژیکی نیست، بلکه مشکلی وابسته به کار (پیشه) است. اگر دریافت کننده مجبور باشد که تمام سوابق یک کالا و تمام صاحبان پیشینش را رد گیری کند، آن کالا برای تبادل مناسب نیست. رد گیری به این منظور انجام میگیرد که صاحب جدیدش بداند با خرید این کالا چه خطرات، هزینهها و … شامل حالش میشود. مشخصا چنین مسئلهای شامل اخلاقیات، سیاست و جنبههای معنوی بسیاری مانند اهمیت حریم شخصی بهعنوان یک حق انسانی، است.
من برای اشاره به این شاخصه از عبارت «تاریکی» استفاده میکنم.
در خصوص بیت کوین، کلمات بسیاری با همین مضمون استفاده میشود: حریم خصوصی، ناشناسی (Anonymity) و قابلیت انکار (Deniability) از جمله این کلماتاند که بیشتر بر روی مردم تمرکز دارند تا خودِ دارایی. اما در طرف دیگر مفاهیمی با عنوان «غیرقابل رهگیری» و «تعویضپذیری» را داریم که بر روی قابل تمایز نبودن واحدهای یک دارایی تمرکز دارند. این در حالی است که این قابلیت به شدت با قابلیت انکار در ارتباط است؛ چرا که یکی از راههای معمول در سرک کشیدن در کار کاربران بیت کوین استفاده از نبود قابلیت تعویض در خصوص واحدهای این ارز است.
تا به اینجا یاد گرفتیم که:
- چطور ثروت خود را مبادله کنید، زندگی در انزوای خود را با نمونهای پر از تعامل جایگزین کنید.
- چطور تولید یک کالای خاص را به شکل یک تخصص در بیاورید و به دیگر طرفین معاملات خود بگویید تا همین کار را اجرا کنند.
- چطور بر روی کالاهایی تمرکز کنیم که در عین دارا بودن سختی و مقیاس پذیری مناسب، به اندازه کافی تاریک باشند.
دوشنبه هفته آینده منتظر قسمت سوم شناخت بیت کوین باشید.
متاسفیم که این مطلب نتوانسته نظر شما را جلب کند. لطفا با نظرات و پیشنهادات خود، ما را در بهبود همیشگی سایت یاری دهید.