شناخت بیت کوین – بخش اول: زمان
در این مطلب که بخش اول سلسله مقالات «شناخت بیت کوین: از انسان غارنشین تا شبکه لایتنینگ» است، انتظار میرود به درک متفاوتی از بیت کوین و خصوصیات آن برسید. این مقالات که به قلم گیاکومو زوکو (Giacomo Zucco) نوشته شده است، نگاهی اساسی به نقش مفهوم زمان، مردم و همچنین تاریخچه پول دارد و با طرح نگاهی نو، این توالی را تا شبکه لایتنینگ بررسی میکند. در ادامه، بخش اول این سری مقالات را از زبان نویسنده میخوانید.
همانطور که در مقدمه گفتیم، با تاریخچهای از نظامهای پولی و مالی تا قبل از ظهور ارزهای بیپشتوانه (فیات) کار خود را آغاز خواهیم کرد. این بخش در واقع «نقشه الف» ماست که با تمرکز بر روی مفهوم زمان، پاسخ سوال «کِی؟» را میدهد. برای آشنایی با پرسشهایی که قرار است در این مقالات به آن پاسخ دهیم، بهتر است کار خودتان را با خواندن مقدمه شروع کنید.
در ادامه قرار نیست چیزهای زیادی از علوم رایانهای و رمزنگاری به شما بگویم. همه چیز خیلی ساده خواهد بود و شاید هم کمی ابتدایی باشد. خواننده عزیز در ادامه از شما درخواست میکنم که تحصیلات عالی و رفتارهای متمدنانه خود را فراموش کنید و برای چند دقیقه تصور کنید که یک غارنشین ماهیخوار هستید.
از مصرف آنی تا ذخیرهسازی
زندگی غارنشینی شما بر پایه مصرف آنی است؛ با دستان خالی و یک تکه چوب، هر روز دو ماهی شکار میکنید، سپس به غار خود برمیگردید و بلافاصه آنها را میخورید. خوردن یکی از ماهیها برای بقای شما کافی است و خوردن دو ماهی نور علی نور است!
هر روز دو ماهی شکار میکنید و هر دوی آنها را میخورید. چیزی ذخیره نمیکنید و همین روند تداوم دارد. اقتصاددانهای شیک و پیک به این مفهوم «تابع سودمندی» میگویند و در اینجا تابع سودمندی شما در هر لحظه وابسته به زمان است.
اما بیایید به آینده هم کمی فکر کنیم. اگر به جای خوردن دو ماهی، فقط یکی از آنها را بخورید و ماهی دیگر را در یک محفظه زنده نگه دارید چطور است؟
این کار را دو روز پشت سر هم انجام دهید و در روز سوم میتوانید بدون اینکه برای شکار بروید، یک دل سیر غذا بخورید. باید بگویم که هنوز پیشرفت چشمگیری اتفاق نیافتاده است. تنها از لذت امروز و فردای خود گذشتید تا روز سوم را استراحت بکنید؛ البته که فکر چندان بکری هم نبوده است.
سرمایهگذاری کردن!
نظر شما در مورد اینکه روز سوم را صرف ساختن یک تور ماهیگیری (کالای سرمایهای) کنیم چیست؟ توری که به جای صید دو ماهی، میتواند هر روز چهار ماهی صید کند.
به این کار سرمایهگذاری میگویند: برای مدتی از لذتهای خود صرف نظر میکنید، اما در عوض نتایجی پایدار و مولد خواهید داشت. تبریک میگویم، شما حالا یک «سرمایهدار آیندهنگر» هستید. با تور ماهیگیری جدیدتان، میتوانید هر روز دو ماهی بخورید و هر دو روز هم استراحت کنید.
اما آیا در همین نقطه توقف میکنید؟ میتوانید بار دیگر سرمایهگذاری کنید و از روز استراحتتان برای ساختن یک تور ماهیگیری بزرگتر استفاده کنید و با استفاده از تور جدید هر روز ۸ ماهی بگیرید. با ذخیره و سرمایهگذاری، میتوانید ماهیهای بیشتری داشته باشید و در عین حال وقت بیشتری برای ساخت وسایل کارآمدتر (تا جایی که بتوان وسایل کارآمدتر ایجاد کرد) صرف کنید. هر چه بیشتر ذخیره کنید و سرمایهگذاریتان را افزایش دهید، ثروتمندتر خواهید شد.
این رشد حتی خطی هم نیست: هر بهبود میتواند در بستر بهبود قبلی ایجاد شود. خیلی زود شما به یک «ناخدای غارنشین» تبدیل خواهید شد که ناوگان بزرگی از قایقهای ماهیگیری عالی در اختیار دارد و هر روز ۱,۰۰۰ ماهی میگیرد.
کم ارزش دانستن این روند بسیار ساده است. زمینه سرمایهگذاری (پس از ذخیره و مصرف با تاخیر) با مفهومی در ارتباط است که اقتصاددانها از آن با نام «ترجیح زمانی کوتاه مدت» یاد میکنند. این مفهوم خود با تاثیراتی بسیار مهم در خصوص مردم و تمام جامعه مرتبط است.
در کتاب «استاندارد بیت کوین» (The Bitcoin Standard)، نوشته «سیفالدین آموس» (Saifedean Ammous) به خوبی از اهمیت این موضوعات و ارتباطشان با فناوریهای پولی و مالی صحبت شده است. برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به مقاله «پول، بیت کوین و زمان» (Money, Bitcoin and Time)، نوشته «رابرت بریدلاو» (Robert Breedlove) هم مراجعه کنید.
سختی فیزیکی
برای استفاده مناسب از این روش، یک کالا باید دارای یک «سختی» مناسب باشد. هر واحد از کالای نامبرده در صورت ذخیره، نباید مقدار قابل توجهی از تواناییاش در خصوص ایجاد کاربرد را از دست بدهد. بهعبارتدیگر، یک کالا نباید به راحتی تجزیه شود، کیفیتش کاهش یابد یا خراب شود یا اینکه کاهش کیفیت، خرابی و تجزیهاش نسبت به دیگر کالاها کمتر باشد.
عبارتهای دیگری که برای این مشخصه به کار میرود، «پایداری» و «قابلیت فروش در طول زمان» است. از آن جهت که شما تنها فرد موجود در این داستان هستید، «فروش» به معنی «فروش چیزی به خودتان در آینده» خواهد بود.
در تمام موارد بالا، نوع تعابیر معمولا ورای گستره فیزیکی استفاده میشوند تا بتوان مشخصههای سازمانی و اجتماعی کالاها را نیز در برگرفت. از آنجایی که شما یک غارنشین تنها هستید، هیچ جامعه یا سازمانی پیرامون شما وجود ندارد، عبارت «سختی» را تنها در مصداق کوچکتری از مقاومت فیزیکی در مقابل زوال (در خصوص یک واحد کالا) استفاده میکنیم.
ماهی، کالایی که برای مثال اولمان استفاده کردیم، خیلی کالای سختی به حساب نمیآید و در مقایسه با کالاهای دیگر حداقل هنگامی که در غار خود کارهایی با آن انجام میدهید، سختی قابل توجهی ندارد. همانطور که پیشتر گفتیم یکی از این کارها، زنده نگهداشتن ماهی در یک ظرف است. بدون انجام کارهای اضافی، یک ماهی زنده، پایدارتر از یک ماهی مرده است. از طرف دیگر ماهی دودی یا نمکسود شده دارای پایداری به مراتب بالاتری است.
شاخصهای جدید: مقیاس پذیری
حتی با صرف نظر از ملاحظات اجتماعی، دلیل دیگری نیز وجود دارد که ثابت میکند پایداری فیزیکی به تنهایی نمیتواند مفهومی گسترده تر با نام مقیاس پذیری در طول زمان را پوشش دهد. این حقیقت که توانایی ذخیره اختیاری تعدادی از یک کالاست، صرفا به شاخصههای ذاتی آن کالا وابسته نیست.
در ابتدای چرخه ذخیره و سرمایهگذاریتان، تصصمیم گرفتید که یک ماهی را بخورید و ماهی دیگر را به صورت زنده ذخیره کنید. نکته جالب اینجاست که در مثال ما، شما برای زنده ماندن تنها به یک ماهی نیاز داشتید و مثلا نیازی به یک ماهی و نیمی دیگر از ماهی دوم نبود. بدین ترتیب شما قادر بودید تنها نیمی از ماهی دیگر را ذخیره کنید.
صد در صد یک ماهی زنده قابلیت بخش پذیری چندان خوبی ندارد. ماهی دودی، منجمد یا نمکسود بخش پذیری به مراتب بهتری خواهند داشت. در طرف دیگر، با در نظر گرفتن این مسئله که وقتی «ناخدای غارنشین» شدید، روزانه صد ماهی ذخیره میکنید، در حالی که ذخیره کردن صد ماهی در یک ظرف کار بسیار سختی است؛ نگهداری ماهی کنسرو شده از ذخیره کردن گونههای زنده بسیار راحتتر است.
در مثالهای ذکر شده، نقطه تمایز ماجرا، چگونگی حفظ ارزش یک واحد از کالا در طول زمان نیست، بلکه حفظ ارزش کلی یک کالا در مقیاس مربوطه است. یعنی ذخیره مقادیر و بخشهای کوچکتر دربرابر مقادیر بزرگ.
در تئوریهای پولی، از مورد پیشین با نام «تقسیم پذیری» یاد میشود و مورد دوم «قابلیت ترابری یا حمل پذیری» نام دارد.
تلفیق این دو شاخصه را میتوان «قابلیت فروش در میان مقیاس» نامید که درست مانند مقیاس پذیری در طول زمان مفهوم مهمی است. از آنجایی که عبارتهای کوتاهتر را بیشتر میپسندم، دوست دارم از عبارت «مقیاسپذیری» (Scaleness) استفاده کنم. شاخصه مقیاسپذیری ارتباط بیشتری به ستون «چی؟» دارد تا ستون «کِی؟».
بد نیست در پایان تعریفی از واژه «مقیاس پذیری» (Scalability) نیز داشته باشیم. مقیاس پذیری به مفهومی اطلاق میشود که در آن یک دارایی از یک سیستم بتواند با استفاده از منابع بیشتر، کار بیشتری نیز انجام دهد. این لغت در خصوص بیت کوین، برای اشاره به محدودیت تراکنشها در واحد زمان و هزینه بکار میرود. در واقع مقیاس پذیری بیت کوین به محدودیت اندازه و تناوب بلاکها برمیگردد. در این معنی خاص، «مشکل قابلیت فروش» را میتوان به نوع تقسیمپذیری تجزیه کرد (قاعدتا اگر ارزش کالای منتقل شده کمتر از هزینه حمل باشد، با عقل اقتصادی جور در نخواهد آمد)، از همین رو این ارتباط مفهومی توجیه پذیر خواهد بود.
تا به اینجا یاد گرفتیم که:
- با فدا کردن مصرف آنی، ثروت خود را ذخیره کنیم.
- برای ذخیره ثروت سرمایهگذاری کنیم و تولید را بالاتر ببریم.
- بر روی کالاهایی تمرکز کنیم که سختی فیزیکی بالاتری دارند و از مقیاسپذیری (Scaleness) بهتری نیز برخوردارند.
اما با این همه ماهی که هر روز میگیرید چه کار میتوانید بکنید؟ اگر فقط بتوانید آنها را مصرف کنید و قابلیت مبادله برایتان وجود نداشته باشد، کار خیلی زیادی از دستتان بر نمیآید. در مقاله بعدی و قسمت دوم که دوشنبه هفته آینده منتشر میشود به این موضوع خواهیم پرداخت.
خسته نباشین.مرسی. مقاله مفیدی بود.