بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

این روزها، عبارت «بلاک چین» را زیاد می‌شنویم. این مفهوم به‌شکلی گسترده مورد استفاده قرار گرفته و هدف این مقاله نیز بررسی این موضوع است. طرفدارانش از یک بلاک چین خاص حرف نمی‌زنند و در مقابل، آن را راه‌حلی برای همه مشکلات شرکت‌ها (به‌ویژه در زمینه مدیریت زنجیره تأمین) معرفی می‌کنند. این مفهوم نه تنها بر شیوه اجرایی کسب‌وکار تأثیر گذاشته، بلکه گفتمان رایج این حوزه را نیز دستخوش تغییر کرده است.

اگر بخواهید درستی کارکرد بلاک چین را زیر سؤال ببرید، به‌عنوان فردی ناامید و عقب‌مانده تلقی خواهید شد. اگر صادقانه بخواهید درباره بلاک چین صحبت کنید نیز شما را در زمره افرادی آرمان‌گرا و غیرعملگرا قرار می‌دهند.

انگار هیچ راهی هم برای دور ماندن از این رویه غالب وجود ندارد. شرکت آی‌بی‌ام روی ایجاد تحول در رهگیری گوجه‌فرنگی از مزرعه تا سفره با استفاده از بلاک چین به‌شدت مانور می‌دهد.

وزیر اقتصاد بریتانیا به‌تازگی اعلام کرده که بلاک چین می‌تواند راه‌حلی برای مسائل ناشی از برگزیت (خروج این کشور از اتحادیه اروپا) باشد. در کنفرانسی که اخیرا توسط ریپل برگزار شد، بیل کلینتون (رییس جمهور سابق ایالات متحده) اعلام کرد که «تحولات و آینده‌ای که بلاک چین می‌تواند در آینده رقم بزند، بسیار چشمگیر است.»

واژه «بلاک چین» به‌هیچ‌وجه شوخی‌بردار نیست.

بلاک چین آن‌قدر به‌عنوان هدفی مشخص به همگان معرفی شده که دیگر کسی نمی‌تواند آن را زیر سؤال ببرد و هیچ کسی هم جرات به‌چالش‌کشیدن طرفدارانش را ندارد. هیچ فردی توانایی ایستادن در برابر طرفداران پرشور بلاک چین را ندارد.

انبوهی از مطالب متنوع در رسانه‌ها درباره‌اش نوشته می‌شود، همایش‌های مختلف برگزار شده و هزینه مالی زیادی صرف آن می‌شود. بلاک چین نشانگر آینده‌ای روشن برای دنیای کم‌رمق امروز است. اما تقریبا همه کاربردهایی که برای بلاک چین ذکر می‌شود، به معنای واقعی بی‌معنی است!

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

تب عرضه اولیه سکه (ICO) که بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ به‌شدت سروصدا کرده بود، اکنون کمرنگ شده است.

اشتیاق شدید آن روزها تا حد زیادی به خاطر توانایی بلاک چین برای ایجاد تحول در بازارها بود. این ایده که بتوان هر خدمتی را در قالبی همانند اوبر درآورد و با استفاده از یک پایگاه‌داده جادویی برای ثبت خدمتی که یک نفر به فردی دیگر ارائه می‌دهد بهره گرفت، به‌شدت جذاب بود. برخی از این پیشنهادات حتی بازارهایی چندین تریلیون دلاری (بله، چندین تریلیون دلاری!) را هدف قرار می‌دادند.

این روزها پروژه‌های نه چندان جذاب بلاک چین سازمانی و نیز عرضه‌‌ اولیه سکه (ICO) که با هدف سو‌ءاستفاده از مخاطبان وارد میدان می‌شود، با مخالفت و حتی تمسخر بسیاری از افراد روبرو می‌شوند.

بااین‌‌حال، هنوز هم عبارت «بلاک چین» در این میان وجود دارد و همچون پوسته‌ای است که در قالب مطالب مختلفِ منتشر شده در رسانه‌ها زنده نگه داشته می‌شود که البته به خودی خود، معنای چندانی ندارد.

از عبارت «بلاک چین» برای اشاره به پروژه‌ها، ساختارها و نیز پایگاه‌های داده‌ای که هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند استفاده می‌شود. به‌همین‌دلیل، تلاش برای تعریف آن در نهایت به شکست می‌انجامد.

حال بیایید به بررسی آغاز شکل‌گیری عبارت «بلاک چین» و اقدام درستی که باید در قبال آن در پیش بگیریم، بپردازیم.

بلاک چین اصلا از کجا آمده است؟

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

در بسیاری از مطالب درباره تاریخچه «بلاک چین» آمده که این واژه اولین بار توسط ساتوشی ناکاموتو به کار برده شده و خود او اولین شبکه بلاک چین را ایجاد کرده است.

اما این مطلب به‌هیچ‌وجه واقعیت ندارد.

ناکاموتو هرگز شبکه بیت کوین را بلاک چین نخواند، بلکه آن را «زنجیره مبتنی بر هش اثبات کار» (chain of hash-based proof-of-work) و «زنجیره‌ای از بلوک‌ها» (chain of blocks) خواند. حتی در یکی از توضیحات در کد اصلی بیت کوین، از عبارت «زنجیره زمان» یا همان «تایم‌ چین» (timechain) استفاده شده است.

به همین دلیل اگر بخواهیم به گفته واقعی ناکاموتو وفادار باشیم، باید از عبارتی نظیر «تایم‌چین‌های شرکتی» و یا «رهگیری توت‌ فرنگی بر بستر تایم‌چین» استفاده کنیم!

ناکاموتو خیلی سعی کرد بر این نکته تأکید کند که این زنجیره در واقع مجموعه‌ای از گواه‌های اثبات کار است که هر کدام از طریق هش به مجموعه قبلی متصل است. گواه اثبات کار، جزئی اساسی و جدایی‌ناپذیر برای این مفهوم است.

هر کسی که بخواهد بلوکی را پیشنهاد دهد، باید بر روی آن کار کرده باشد. همین ویژگی است که به شبکه امکان مقاومت در برابر حملات سیبیل (Sybil) را می‌دهد و زمینه را برای توافق (بر سر طولانی‌ترین زنجیره تحت مقررات مشخص شبکه) آن هم بدون نظارت یک میانجی واحد فراهم می‌کند.

ساختار داده و وجود هش‌های مربوط به بلوک‌های قبلی این اطمینان را می‌دهد که جزئیات قبلی نیز حفظ شده و پایگاه‌داده یکنواخت است. قرار گرفتن یک کپی از پایگاه‌داده بر روی هر گره از شبکه این اطمینان را می‌دهد که امکان از کارانداختن یا دستکاری در شبکه و محتویات پایگاه‌ داده از بین می‌رود.

این سیستم با در نظر گرفتن شرایطی خصمانه در دنیای امروز طراحی شده است. برخی دولت‌ها در گذشته تلاش‌های صورت گرفته برای راه‌اندازی پول الکترونیکی را سرکوب کردند. بی‌تردید اگر حکومت‌ها از توانایی لازم برخوردار بودند، با بیت ‌کوین نیز چنین رفتاری می‌کردند.

به‌همین‌دلیل، این شبکه با در نظر گرفتن این شرایط طراحی شده است. واقعیت این است که ناکاموتو شاید اولین شبکه محبوب و گسترده را با استفاده از ساختار لیست‌های به‌هم‌پیوسته راه‌اندازی کرده باشد، اما این شبکه، در نوع خودش اولین نبوده است. نوآوری ناکاموتو این بود که امکان اضافه کردن داده‌های جدید را از طریق توان پردازشی رایانه‌ها به فهرست‌های به‌هم‌پیوسته فراهم کرد.

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

آیا این مفهوم هیچ شباهتی به آنچه بلاک چین‌های شرکتی انجام می‌دهد دارد؟ بی‌تردید خیر.

هیچ سازمان مخوفی وجود ندارد که هدفش دستکاری در داده‌های مربوط به حمل توت‌ فرنگی از مزرعه به سفره مشتریان باشد که بخواهد در بلاک چین زنجیره تأمین آی‌بی‌ام دستکاری کند. به‌همین‌دلیل، بلاک چین آی‌بی‌ام لازم نیست بر اساس همان استانداردهایی که شبکه بیت کوین بر آن استوار است طراحی شود.

داده‌هایی که بر روی بلاک چین‌های شرکتی ذخیره می‌شود، لازم نیست بر اساس الگوی اجماع مورد نظر ناکاموتو مورد حفاظت قرار گیرد. همچنین هیچ نیازی به تأیید‌کنندگانی از سراسر دنیا نیست. کافی است این اطلاعات بین چند سازمان مورد اعتماد و یا یک کنسرسیوم از طرف‌های ذی‌نفع به اشتراک گذاشته شود و هر کدام نقش یک گره را ایفا کنند.

در صورتی که دوست دارید درباره دلایل ناکامی بلاک چین‌های خصوصی بیشتر بدانید، توصیه می‌کنم مطلبی را که توسط یک مشاور بلاک چین سازمانی نوشته شده مطالعه کنید.

چرا این عبارت این قدر محبوب شده است؟

به‌نظر می‌رسد افراد با مشاهده موفقیت بیت کوین (که آن هم تا حدی به خاطر شکل خاص پایگاه‌داده‌اش بوده) می‌خواهند این الگو را به امور دیگر تعمیم دهند و کاربردهای دیگری برای آن تعریف کنند.

حتی هال فینی (Hal Finney) که یکی از اولین توسعه‌دهندگان بیت کوین به شمار می‌رود هم با شوق درباره اهمیت بهره‌گیری از ساختار نامتمرکز شبکه بیت کوین صحبت کرده است. او در این باره گفته است:

این امکان وجود دارد که بتوانیم ساختار شبکه بیت کوین را تجزیه کنیم و از ایده جدید و کلیدی آن که همان پایگاه‌داده غیرمتمرکز، جهانی و غیرقابل‌بازگشت است استفاده کنیم. این قابلیت می‌تواند برای سایر مقاصد نیز کاربرد داشته باشد. در این صورت، استفاده از این ساختار برای ذخیره داده‌های مربوط به تراکنش‌های مالی، صرفا یک استفاده جانبی خواهد بود و این فناوری به الگویی جامع تبدیل می‌شود.

اما تا جایی که می‌دانیم، این سیستم‌ها فقط وقتی می‌توانند به‌خوبی به فعالیت ادامه دهند که پاداشی درونی برای آنها تعریف شده باشد. به کلامی دیگر، پاداشی در قالب توکنِ خودِ شبکه به کاربرانی که در فرآیند تأیید اعتبار تراکنش‌ها مشارکت می‌کنند، پرداخت شود.

اگر به ماینرها پاداشی در قالب دلار داده شود، الزاما نمی‌تواند انگیزه‌ای برای استخراج روی طولانی‌ترین زنجیره داشته باشند. آنچه اهمیت دارد، تداوم حضور آنها برای کار بر روی طولانی‌ترین زنجیره است. اما بلاک چین‌های خصوصی، بسته یا شرکتی هیچ توکن داخلی ندارند و اینکه هیچ پاداشی را به تأییدکنندگان تراکنش‌ها نمی‌پردازند، زیرا چنین شبکه‌هایی باز و عمومی نیستند و در نتیجه در برابر حمله سیبیل مقاوم بوده و رفتار مورد نظر طراحان شبکه را به‌خوبی در گذر زمان اجرا می‌کنند.

بر این باورم که عبارت «بلاک چین» در این شبکه‌ها برای ایجاد جذابیت برای دیگران به کار می‌رود، زیرا بدون استفاده از گواه اثبات کار و یا تأیید جمعی تراکنش‌ها، این شبکه‌ها را می‌توان یک شبکه بیت کوین فاقد توکن و یا یک شبکه گران‌قیمت مقاوم در برابر سیبیل دانست.

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

بیت کوین یک مفهوم برجسته‌ است که برای بیان بهتر پروژه‌های مشابهی که سرمایه‌گذاران و واحدهای تحقیق‌وتوسعه شرکت‌ها در ذهن دارند، به کار می‌رود.

آیا این امکان اصلا وجود داشت که شبکه ریپل بدون وجود بیت کوین شکل بگیرد؟ کوردا و هایپرلجر چطور؟ لایت کوین، اتریوم و عرضه اولیه سکه (ICO) چطور؟ آیا امکان پیدایش این پروژه‌ها وجود داشت؟ فکر می‌کنم در صورتی که بیت کوین نبود، هیچکدام از اینها هم وجود نداشتند. بیت کوین یک پروژه بسیار موفق است که برداشت‌های مختلفی را در اذهان مردم ایجاد کرده و این برداشت‌ها (درست یا نادرست) در قالب پروژه‌های متنوع نمود یافته‌اند.

به‌همین‌دلیل، نسبت به کسی که به دفعات از عبارت «بلاک چین» استفاده می‌کند (به‌ویژه اگر قصد متقاعد کردن دیگران به انجام کاری خاص را داشته باشد) مشکوک هستم. اگر کسی از این واژه (به‌خصوص در موقعیت‌هایی غیرفنی) بیش از اندازه استفاده کرد، احتمالا یکی از گزینه‌های زیر برایش صادق است:

نیت خیری دارد، اما برای ساده‌تر صحبت‌کردن و خودداری از به‌کاربردن واژگان فنی، از این عبارت عام‌تر استفاده می‌کند.

درک درستی از بلاک چین ندارد و به‌همین‌دلیل سعی می‌کند کمبود اطلاعات خود را با به‌کار‌بردن این عبارت جبران کند.

قصد دارد خود را به عنوان کارشناس در حوزه‌ای خاص معرفی کند، درحالی‌که واقعا هیچ سررشته‌ای از اطلاعات فنی در آن ندارد.

به‌شدت بر این باورم که استفاده نادرست از این واژه به‌خاطر اشتیاق برخی افراد و شرکت‌ها برای ایجاد (و یا بازاریابی برای) سیستم‌هایی مشابه بیت‌کوین، ولی فاقد قابلیت‌های کلیدی آن صورت می‌گیرد. فراموش نکنید که بلاک چین بیت کوین فقط بخشی از بیت کوین است و اساس آن نیست.

بیت کوین و بلاک چین آن

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

به کار بردن عبارت «بیت‌ کوین» برای اشاره به «بلاک چین» همچون به‌کاربردن واژه «خودرو» به‌جای «حمل‌ مسافر» است. با اینکه حمل مسافر یکی از اساسی‌ترین قابلیت‌های هر خودرو است، اما بیانگر کلیت آن نیست. بلاک چین بخشی از شبکه بیت کوین است که برای اشاره به کل آن به کار می‌رود. البته این امر به‌خودی‌خود ایرادی ندارد. مشکل وقتی ایجاد می‌شود که بگوییم بلاک چین اساس بیت کوین است و موفقیت بیت کوین فقط به‌خاطر بلاک چین بوده است.

بیت کوین بر فهرست‌های متصل به هم استوار است، اما درعین‌حال شبکه همتابه‌همتا (P2P) نیز جزو ارکان اساسی آن به شمار می‌رود. شبکه همتابه‌همتا (یک شبکه باز و بدون رهبر)، نظام پاداش درون شبکه‌ای، مقرراتی برای اجماع و الگوی گواه اثبات کار سبب می‌شود پیشنهاد دادن بلاک جعلی بسیار هزینه‌بر باشد. برای ایجاد یک بلاک جعلی در این شبکه نیاز به توان پردازشی بالا و یا انرژي بسیار زیاد داریم. به‌همین‌دلیل ایجاد بیت کوین جدید بسیار دشوار است، اما هر کسی به‌راحتی می‌تواند در تأیید آن مشارکت کند.

همه این قابلیت‌ها در کنار یکدیگر سبب ایجاد سیستمی با ویژگی‌های خاص می‌شود. این ویژگی‌ها عبارتند از: محدودیت (تعداد بیت کوین‌های قابل استخراج)، امکان حسابرسی، مقاومت در برابر جعل، توزیع به نسبت عادلانه، عدم انعطاف تقریبا بی‌نقص در عرضه (برخلاف بسیاری از بازارها، با افزایش تقاضا، عرضه بیت کوین جدید افزایش نمی‌یابد)، مشارکت آزاد (هیچ‌کسی نمی‌تواند مانع از فعالیت کاربر برای انتشار تراکنش‌ها شود) و غیره. همه این قابلیت‌ها سبب می‌شود بیت کوین به جایگاهی منحصربه‌فرد در برابر رقبایی نظیر پی پل و ویزا دست یابد. در واقع موارد ذکر شده بالا، مزیت‌های بیت کوین نسبت به رقبا هستند. بدون ماهیت همتابه‌همتا، همکاری متن باز، توسعه‌دهندگان داوطلب و از همه مهم‌تر، شیوه پیشنهاد بلوک اثبات کار، بیت کوین اصلا نمی‌توانست وجود داشته باشد.

نمودار زیر که توسط دیوید پوئل (David Puell) و بر اساس ایده پیر روچارد (Pierre Rochard) طراحی‌شده، می‌کوشد ماهیت واقعی بیت کوین را نشان دهد. دقت داشته باشید که زنجیره بلاک‌ها با اینکه نقشی مهم در عملکرد شبکه بیت کوین دارند، به تنهایی کافی نیستند. بیت کوین بر مولفه‌های دیگری نیز تکیه دارد.

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

نمی‌توانم دقیقا به شما بگویم که اساس بیت کوین چیست. اما تردیدی نیست که محدودکردن بیت کوین به زنجیره‌ای از بلاک‌ها، نگاهی کوته‌بینانه است. بلاک چین روح بیت کوین نیست. اما اگر بلاک چین را از بیت کوین خارج کنید، این شبکه تقریبا چیزی نخواهد داشت.

چرا در برابر استفاده از واژه «بلاک چین» بایستیم؟

فکر می‌کنم ترسیم یک چارچوب مفهومی بهتر به درک بهتر موضوع کمک می‌کند. جورج اورول (George Orwell)، نویسنده مشهور انگلیسی، بر این باور بود که کلمات به‌صورت‌مستقیم بر شیوه نگاه ما به دنیا تأثیر می‌گذارند. او حتی به این نکته اشاره کرد که حذف کلمات می‌تواند به از بین رفتن موضوع استفاده از آنها بی‌انجامد.

توضیح مترجم: جورج اورول در کتاب ۱۹۸۴ برای اولین بار عبارت «گفتارنو» (newspeak) را مطرح کرد. حکومت اینگساک (IngSoc) که یک حکومت تمامیت‌خواه در یک سرزمین خیالی به نام اوشیانا بود، شیوه‌ای جدید از گفتار را با نام «گفتارنو» ایجاد کرد و مورد استفاده قرار داد. در گفتارنو، واژگانی که با جها‌ن‌بینی و ارزش‌های اینگساک در تضاد بود حذف می‌شد. گفتارنو در برابر گفتارکهن (Oldspeak) قرار داشت که از سوی حاکمیت به عنوان زبانی منحرف شناخته می‌شد.

جورج اورول نوشته است:

هدف از گفتارنو فقط ایجاد واسطه‌ای برای بیان دیدگاه‌ها و عادت‌های ذهنی وفاداران به اینگساک نبود، بلکه این الگو می‌خواست همه حالت‌های فکری دیگر را از بین ببرد. هدف تعیین‌شده این بود که وقتی همه از گفتارنو استفاده کردند و گفتارکهن یا همان تفکر  اهریمنی- که از اصول بنیادین اینگسوک متفاوت بود- کاملا منسوخ شد، امکان فکرکردن به چیزی به جز اصول تعیین‌شده، حداقل تا جایی که تفکر به کلمات وابسته است، از بین برود.

بر اساس نظر جورج اورول، اگر کلمه «آزادی» به‌صورت عمومی مورد استفاده قرار نگیرد، اشتیاق برای آزادی نیز از بین می‌رود. اورول به‌شدت بر این باور بود که واژگان غیردقیق نشانگر تفکر مغشوش و غیرشفاف است که از آن برای بی‌اعتنا ساختن خواننده نه‌چندان زیرک به محتوایی فاقد پشتوانه استفاده می‌شود.

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

جورج اورول

منظورم این است که بالابردن جایگاه لیست‌های به‌هم‌پیوسته به مقام والایی که «بلاک چین» این روزها یافته، در واقع نوعی افراط و بزرگ‌نمایی بی‌دلیل است. بیان اینکه بیت کوین فقط یک بلاک چین است و یا اینکه بیت کوین منشا شکل‌گیری بلاک چین است، نیز نوعی ضربه‌زدن به اعتبار بیت کوین به شمار می‌رود.

تلاش برای جاانداختن بیت کوین در گفتمان عامه مردم موجب می‌شود این واژه معنای دقیق خود را از دست بدهد. امروزه واژه «بلاک چین» دیگر اهمیت چشمگیر نوآوری ایجاد شده (یعنی یک سیستم مالی با کمترین اعتماد در‌ آن) را کمتر در خود دارد و در عوض، مفاهیم دیگری (خواه واقعی و خواه تخیلی) نظیر مدیریت زنجیره تأمین شرکت‌ها با آن عجین شده است.

برای ادامه مسیر باید روراست باشیم!

بلاک چین، مفهومی گمشده در هیاهو

درخواست من از شرکت‌هایی که شبکه بلاک چین خصوصی دارند: درباره چیزی که ایجاد کرده‌اید روراست باشید. اگر پایگاه‌داده‌ای دارید که توسط یک کنسرسیوم از سازمان‌های مشخص مدیریت می‌شود، ادعا نکنید که این شبکه دارای قابلیت‌هایی است که آن را در برابر عوامل تهدید‌کننده حفط می‌کند. فرض کنید اصلا بیت کوین وجود نداشت. در این صورت، با چه زبانی، این شبکه را به مشتریان توضیح می‌دادید؟

بگذارید بلاک چین برای شبکه‌های عمومی باشد. قرار نیست شما با آنها رقابت کنید. سیستم‌ شما اهدافی کاملا متفاوت را دنبال می‌کند. اگر همچنان می‌خواهید نام «بلاک چین» را روی شبکه‌تان قرار دهید، توصیه می‌کنم مراقب آنچه «بلاک چین» می‌خوانید باشید و حتما به تمایزهای بین شبکه‌تان با بلاک چین‌های باز و عمومی دقت کنید.

درخواست من از کارشناسان علوم رایانه: دست از مسخره‌کردن افراد غیرفنی به‌خاطر استفاده از واژه «بلاک چین» بردارید. واقعیت این است که از یک نکته مهم غافلید و آن اینکه منظور مردم از بلاک چین، ساختار داده‌ای آن نیست. «بلاک چین» متاسفانه یا خوشبختانه (و به نظر خودم متاسفانه) به واژه‌ای عمومی تبدیل شده که برای اشاره به یک سیستم کلی – اعم از اقتصادی و اجتماعی – به کار می‌رود و نه ساختار فنی آن.

درخواست من از مسئولان قانون‌گذار: سعی نکنید «بلاک چین» را تعریف کرده و یا مقرراتی برای آن وضع کنید. در نهایت در این کار شکست می‌خورید و دلیلش این است که عبارت «بلاک چین» آن قدر معنای گسترده‌ای یافته که تعریف آن ناممکن شده است. یک تعریف باید مشخص و سودمند باشد و درعین‌حال، آن قدر کلی باشد که بتواند همه اجزا را در بر بگیرد. واژه «بلاک چین» بیش از اندازه کلی است و تعریفش امکان‌پذیر نیست.

در مقابل، به فکر تمرکززدایی باشید. دقت داشته باشید که قانون‌گذاری برای ارزهای دیجیتال احتمالا نتواند برخی از توکن‌های دارای پشتوانه و نیز بلاک چین‌های خصوصی را در برگیرد. بلاک چین‌های خصوصی یا شرکتی با بلاک چین بیت کوین متفاوت هستند. اینها هیچ وجه اشتراکی ندارند.

درخواست من از بقیه: لطفا برای مقابله با استفاده از واژه «بلاک چین» در موقعیت‌های مختلف به من کمک کنید. بیایید عبارت‌هایی جدیدی را ایجاد کنیم که مشخص و کاربردی باشند و به‌خوبی به موضوع مورد نظر اشاره کنند. مدتی است از عبارت «بلاک چین عمومی» برای توصیف شبکه‌های باز و بدون نیاز به مجوز نظیر بیت کوین و اتریوم استفاده می‌کنم. اما دوست دارم عبارتی دیگر را برای این موضوع بیابم که واژه «بلاک چین» در آن نباشد.

اگر همچنان اصرار به استفاده از این کلمه دارید، بد نیست توصیفی که پیتر تاد (Peter Todd) از آن دارد را هم بشنوید. پیتر تاد می‌گوید:

یک بلاک چین، زنجیره‌ای از بلاک‌هاست.

استفاده از آن به‌شکل کوتاه و مستقیم سبب می‌شود از وزن مفهومی آن کاسته شود و نتوان به توانایی شگفت‌انگیزش برای ایجاد سیستمی یکدست و در دسترس اشاره کرد. هر قدر تعریف‌تان از «بلاک چین» صادقانه‌تر و روراست‌تر باشد، با تصویری که در رسانه‌ها از آن ترسیم می‌شود بیشتر فاصله خواهد داشت.

بلاک چین در تعریف پیتر تاد صرفا راهی برای سازماندهی داده‌ها است. این تعریف با تعریفی که امروزه در ذهن بسیاری از افراد از بلاک چین وجود دارد، بسیار متفاوت است.

اگر دوست دارید درباره سیستم‌های مختلفی که هر کدام بخشی از قابلیت‌های بلاک چین را در خود دارند بیشتر آشنا شوید، توصیه می‌کنم «سیستم‌های فناوری دفتر کل توزیع شده: یک چارچوب مفهومی» را مطالعه کنید. این مطالعه یک تحقیق بین‌رشته‌ای است که توسط پژوهشگران و اساتید دانشگاه و تحت نظارت مرکز مالی جایگزین کمبریج منتشر شده است.

خودم در چند استارتاپ بلاک چین سرمایه‌گذاری کرده‌ام. اما این ربطی به موارد ذکر شده بالا ندارد. این واژه آن‌قدر گسترش یافته که ما هم به‌راحتی از آن استفاده می‌کنیم. اما خیلی دوست داریم دیگر از آن استفاده نکنیم. واژه «بلاک چین» مفاهیم متمایز و متناقض زیادی را در خود دارد که برخی از آنها برایمان خوشایند و برخی دیگر ناخوشایند است.

فکر می‌کنم اگر ۵ تا ۱۰ سال آینده به وضعیت این روزهایمان و استفاده وسیع از واژه «بلاک چین» نگاه کنیم، کمی خجالت‌زده شویم! درست همان‌طور که عبارت «گشت‌وگذار در وب جهان گستر» و «بزرگراه اطلاعات» این روزها برایمان عجیب و خنده‌دار است! هدف این مقاله، درخواست از همه برای مشارکت به‌منظور یافتن عبارتی جایگزین است. پس شما هم به ما کمک کنید!

منبع: medium
guest

استفاده از محتوای توهین‌آمیز، غیراخلاقی، دیدگاه‌های غیراقتصادی، تبلیغات و اطلاعات تماس یا لینک‌های نامرتبط ممنوع است.

نقض قوانین ممکن است منجر به عدم تأیید دیدگاه‌ها یا مسدودسازی حساب کاربران شود.

0 دیدگاه