سرنوشت بیت کوین طی بیست سال آینده چه خواهد شد؟
پیشبینی کردن آینده کار هرکسی نیست.
پیشبینیها خیلی راحت اشتباه میشوند و خیلی سخت درست از کار درمیآیند.
اما به هرحال در این مقاله میخواهیم پیشبینی کنیم. از آنجایی که داریم به ده سالگی انتشار اوراق سفید (white paper) بیتکوین نزدیک میشویم، میخواهم ۲۰ سال هم جلوتر بروم تا ببینیم سیر تکاملی بیتکوین، بلاکچین، آلت کوینها و تمرکززدایی به چه صورت خواهد بود.
در اینجور مقالههاست که وقتی پیر شدم برای نوشتن آن حسابی احساس حماقت میکنم، یا اینکه به هوش و ذکاوت دوران جوانیام آفرین خواهم گفت.
به هر حال اهمیت چندانی ندارد، بهتر است برویم سر اصل مطلب.
قصد دارم کمی عمیقتر از این بررسی کنم که آیا بیتکوین نابود میشود یا اینکه به ارزی با قیمت ثابت به ارزش ۱ میلیون دلار تبدیل میشود. پیشبینیهایی را هر کسی میتواند انجام میدهد و کار محیرالعقولی نیست هم کنار میگذاریم.
در عوض نگاهی میاندازیم به اینکه تکنولوژی چگونه تغییر میکنند و جامعه چگونه همراه با آن دچار تحول میشود.
برای اینکه تشویقتان کنم پیشبینیهای مرا جدی بگیرید، باید بگویم که من در گذشته سابقههای پیشبینیهای موفق دیگری هم داشتهام، اما به هر حال هیچکس ۱۰۰ درصد درست نمیگوید. نویسنده معروف سیکلارک، بزرگترین نویسندهی کتابهای علمی-تخیلی تاریخ، آمدن ماهوارهها و جیپیاس و همچنین رایانش ابری، اینترنت و ارتباطات از راه دور را پیشبینی میکرد، اما خودش اعتراف کرد که اهمیت بیشاز حدی برای راکتها قائل شده و از آن طرف اهمیت یک لپتاپ معمولی که یک شرکت به او هدیه داده تا رمان جدیدش را در آن بنویسد نادیده گرفته بوده.
از اینها گذشته طبق نظریه آشوب، پیشبینی کردن آینده غیرممکن است.
اما چنین چیزی ۱۰۰ درصد درست نیست.
ما هیچوقت نمیتوانیم یک اتفاق غیرقابل پیشبینی یا یک تکنولوژی غیرمنتظره (سعیکنید کامپیوتر و اینترنت را به یک کشاورز قرن هجدهمی توضیح دهید) را پیشبینی کنیم، اما میتوانیم نوعی از تحلیل مونت کارلو را برای آینده انجام دهیم و مشاهده کنیم که بیشتر مسیرها در بینهایت از چرخه خارج میشوند.
افراد کمی هستند که از پس این کار برمیآیند.
بیشتر افراد نظرات به شدت خندهداری درمورد آینده دارند، پس قبل از اینکه بریم سراغ پیشبینیهایمان، باید بفهمیم چرا باید سعی کنیم ما هم دچار همان اشتباهات نشویم.
چرا پیشبینیها غلط از آب درمیآيد؟
دلیل اول
اولین چیزی که باعث میشود مردم نتوانند درست آینده را پیشبینی کنند این است که هنوز پنج دقیقه نشده که چیزی را دیدهاند درمورد آن نظر میدهند.
این که نشد فکر کردن!
قسمتی از مغز ما (مغز مارمولکی) که مسئول احساسات ما، فعالیتهای مغزی و چیزهایی مثل یادگیری و شکل گرفتن خاطرهها است (سیستم لیمبیک)، کاملا از فهمیدن چیزهای نو و مبتکرانه ناتوان است. و فقط به درد حمله کردن، دفاع کردن، پیدا کردن غذا و سرپناه و سرگرمی میخورد. به نوعی سیستمی است که ما را زنده نگه میدارد. متاسفانه، خیلی از مردم تمام عمرشان را در همین سطح می مانند و وقتی که پای چیزهای جدید و توسعه به میان میآید، نظراتشان پشیزی نمیارزد.
دلیل دوم
دومین دلیل مهمی که افراد در مورد آینده اشتباه میکنند این است که پیشبینیشان برخلاف چیزی درمیآید که از دنیا درک میکنند. یک شرکت مانند کداک را در نظر بگیرید که قدرت فیلمهای دیجیتال را نادیده میگیرد، به این خاطر که آنها کسبوکاری را در طول صد سال بنا کردهاند که بر پایه و اساس فیلمهای شیمیایی بوده است. آنها فرصتهای خیلی خوبی داشتند و همهی آنها را از دست دادند. به این خاطر که گذشته را با آینده اشتباه گرفتند و بهای سنگینی هم برای آن پرداختند، بازار با سرعت برقوباد از کنار آنها گذشت و ورشکست شدند. برای اینکه آینده را ببینید، باید یک قدم از خودتان بیرون بیایید، موفقیتهای گذشتهی خود را فراموش کنید و ورای درک کنونیتان را ببینید.
دلیل سوم
دلیل سومی که مردم درمورد آینده دچار اشتباه میشوند این است که آینده جایگاه قدرتمند امروز آنها را به خطر میاندازد. به همین دلیل است که اولیگار بانکدار، جیمی دیمون و یک شاهزاده از کشوری که همین یک ماه پیش به زنان اجازه رانندگی داد، همه بیتکوین و ارزهای دیجیتال را «شیادی» و «کلاهبرداری» میدانند.
آنها نمیتوانند درست ببینند، به خاطر اینکه از سیستم موجود بیشتر از همه سود میبرند. آنها اصلا نمیخواهند درست ببینند. به همین خاطر درگیر یک نوع جنگ اطلاعاتی میشوند، حتی اگر این کار ناخودآگاه باشد. شاید فقط به خاطر سیستم دفاعی ذهنی آنها باشد. راه و روشهای جدید برای جلو بردن دنیا، به این معنی است که جایگاه آنها لبهی پرتگاه قرار داد و آنها وحشت کردهاند.
پرسیدن از این آدمها در مورد بیتکوین مانند این است که از یک راننده تاکسی بخواهی نظرش را درمورد اسنپ بگوید یا اینکه یک تولید کنندهی اسب و درشکه نظرش را درمورد ماشینها بگوید. اینگونه نظرها مفت خدا نمیارزند.
دلیل چهارم
چهارمین دلیل اصلی برای اینکه مردم درست آینده را پیشبینی نمیکنند این است که آنها نظرات خودشان را با واقعیت اشتباه میگیرند. شما عقاید خودتان را درمورد دنیا دارید، در مقابل آن یک واقعیت حقیقی درمورد دنیا وجود دارد و معمولا این دو یکی نیستند. یکی از آنها حکم نقشه را دارد و دیگری قلمرو شما. کل نقشه را با قلمرو خودتان اشتباه نگیرید.
گیلفورد استول از روزنامه نیوزویک (Newsweek) در سال ۱۹۹۵ ادعا کرد که اینترنت به طور کامل شکست خواهد خورد. او اینگونه نوشت:
رویاپردازها آیندهی روشنی در مقابل کارمندان ارتباطات راه دور، کتابخانههای تعاملی و کلاسهای درس چندرسانهای میبینند. آنها از جلسات الکترونیکی و ارتباطات مجازی صحبت میکنند. تجارت و کسبوکارها از ادارات و فروشگاهها به شبکهها و مودمها تغییر جهت میدهند. و آزادی شبکههای دیجیتالی، دولتها را دموکراتیکتر خواهد کرد. چرند است.
موقع خواندن این نقلقول بدون شک نیشتان تا بناگوش باز شده و حس خودبرتربینی سراپایتان را فراگرفته و گفتهاید: «عجب احمقی! مگه کسی هم بود که حدس نزنه اینترنت میاد؟»
پاسخ این است که: بله، همه!
کاملا مطمئنم هیچکدام از افرادی هم که به این مرد بیچاره میخندند هم آمدن اینترنت را پیشبینی نمیکردند، یعنی اصلا نمیدانستند اینترنت چه هست که بخواهد بیاید یا نیاید. حتی اگر هم دیده باشند، هیچوقت یک دایرهالمعارف آنلاین مثل ویکیپدیا، ظهور ارتباطات راهدور و روزی که از شیرمرغ تا جان آدمیزاد را از جایی مثل آمازون بخرند، به مخیلهشان هم راه نیافته بود.
در واقع، چیزی که درمورد این نقلقول عجیب است این نیست که چقدر اشتباه است، بلکه این است که از جهات بسیاری چقدر درست است.
درست شنیدید.
باید مقالهی او را بخوانید تا متوجه شوید که چه تعداد از پیشبینیهای او دقیقا وسط خال خوردهاند!
اگر برگردید و عقاید شخصی استول را حذف کنید، چیزی که باقی میمانند تصویر حیرتانگیز از اتفاقاتی است که تا دو دهه بعد از آن در اینترنت میافتد. به عنوان مثال:
نیکلاس نگروپونتی، مدیر آزمایشگاه رسانه دانشگاه MIT پیشبینی کرده که به زودی ما حتی کتابها و روزنامههایمان را از طریق اینترنت خریداری میکنیم.
من این دو کلمه رو حذف کردم: «آره، حتما!».
استول آینده رو میدید، اما نمیتوانست آن را بپذیرد. اگر به هر طریقی که شده دست از عقایدش برمیداشت و به جای تفسیر و فیلتر کردن چیزی که دیده، فقط مشاهده میکرد، این مقاله او به جای اینکه امروز سوژه خنده شود، به یکی از دقیقترین و دارای دیدبهجلوترین مقالههای تاریخ تبدیل میشد.
دلیل پنجم
پنجمین دلیلی که مردم در مورد آینده دچار اشتباه میشوند، کمصبری بیحدوحصر آنهاست.
این خط از مقالهی استول را ببینید:
«بعد از دو دهه آنلاین بودن، کاملا گیج شدهام.»
استول موقع نوشتن مقالهاش ۲۰ سال با اینترنت زندگی کرده بود، اما به نظرش اتفاق خوب دیگری قرار نبود بیفتد. وقتی که ۲۰ سال منتظر باشی، اصلا عجیب نیست که فکر کنی قرار نیست هیچوقت اتفاق بیفتد.
صبر کردن واقعا سخت است. باید صبوری کردن تا چیزها به صورت طبیعی به رشد خود ادامه دهند.
صبر. صبر. صبر.
خلاقیت به موانع، شکستها و مقاومت فوقالعادهای نیازمند است. وقتی که ایدهی خود را به دنیای واقعی تحویل دهید، زنگزدگی، جاذبه و اصطکاک همه با آن سر جنگ دارند. واقعیت مانند یک سنگ چاقوتیزکن است که یا ایدههای شما را نابود میکند یا آنها را دقیقتر میکند.
هر چیزی به زمان نیاز دارد.
یک مثال قدیمی دیگر از فرآیند واقعی خلاقیت و زمانی که لازم دارد تا نتیجه دهد، جورج دی مسترال، مخترع ولکرو (بست قلاب چسبی) اشاره کرد.
اولین بار سال ۱۸۴۱ میلادی، وقتی که او سگش را برای پیادهروی به جنگل برد و دید که تکههای چوب و خار به پشم او چسبیدهاند، این ایده به ذهنش رسید. اما ۷ سال طول کشید تا این ایده در ذهنش به طور کامل شکل بگیرد. او در سال ۱۹۴۸ سعی کرد همون نوع از قلابهای ریز را بسازد و ۱۰ سال طول کشید تا موفق شد یک نمونه موفق بسازد و به تولید انبوه برسد.
بعد از اینکه کارخانهاش را در دهه ۵۰ میلادی راه انداخت، فکر میکرد بلافاصله فروش خوبی داشته باشد.
اما چنین اتفاقی نیفتاد.
۵ سال دیگر هم طول کشید تا در دهه ۶۰ میلادی برنامههای رفتن به فضا شکل گرفت و ولکرو به عنوان راهحلی برای پوشیدن و درآوردن لباسهای حجیم و سنگین فضانوردها پیشنهاد شد. بقیه دنیا فقط به چیزهایی اهمیت میدهند که مشکلات آن را حل میکند، نه به ایده یا ایدلوژی پشت آن. کمی بعدتر صنعت اسکی متوجه شد که این چسبها برای کفشهای آنها هم مناسب است.
در کل از ایدهی اولیه تا شکل گرفتن یک کسبوکار که سودهی داشته باشد، چقدر طول کشید؟
حدود ۲۵ سال.
قبل از اینکه برویم سراغ پیشبینیهای من درمورد کریپتو، یک درس دیگر از استول باقی مانده که با هم مرور میکنیم.
دلیل ششم
رسیدیم به ششمین، یعنی آخرین و بزرگترین دلیلی که مردم از دیدن آینده ناتوان هستند. استول اختراعات زمان خودش را گرفت، آنها را به آینده منتقل کرد و فکر کرد که آنها میتوانند مشکلات آینده را هم حل کنند. کاملا اشتباه است!
اختراعات الان مشکلات الان را حل میکنند. مشکلات آینده به راهحلهای جدیدی نیاز دارند.
در مقالهی استول آمده بود که کتابهایی به شکل CD هرگز نمیتوانند جای کتابهای قدیمی را بگیرند. او حق داشت که فکر کند خواندن کتابهای روی سیدی با مانیتورهای CRT بهدردنخور آن دوره مردمک چشم افراد را نابود میکند و اصلا تجربهی خوشایندی نیست. اما اینکه میدانیم این مانیتورهای چقدر آزاردهنده هستند، به ما کمک میکند ویژگی موردنظر برای راهحلها و ابزارهایی که برای آینده نیاز داریم را کشف کنیم.
غیر ممکن است که با اطمینان بگوییم دام راهحل راهش را به آینده باز خواهد کرد، اما میدانیم که چه ویژگیهایی خواهد داشت و وقتی که اختراع شود بلافاصله آن را میشناسیم.
قضیه از این قرار است:
سیدیها چیزهای جذابی هستند. مانیتورهای آن زمان تار بودن و خواندن از رویشان سخت بود. چشمها را اذیت میکردند. کامپیوترها عظیمالجسته بودند و خیلی قابل حمل نبودند. حتی لپتاپها هم مثل یک تکه آجر بودند که پاهایتان را میسوزانند و دلتان نمیخواست هیچ کوفتی را روی آنها مطالعه کنید.
اما به نقطه ضعفهای کتابها هم توجهی نکرد.
کتابها هم سنگین هستند. از درخت ساخته شدهاند! و به راحتی گم یا خراب میشوند. تعداد زیادی را نمیتوانید باهم جابهجا کنید.
از این دو نوع مشکلی که مطرح شد، میتوانیم نتیجه بگیریم که راهحل باید به این شکل باشد:
- بسیار قابل حمل و سبک وزن؛
- داشتن صفحه نمایش خیلی شفاف؛
- پنهان کردن فضای ذخیره سازی از کاربر؛
- به آسانی خواندن یک کتاب، فقط باز کنید و بخوانید؛
- حفاظت از اطلاعات در صورت گم شدن یا خراب شدن، بدون نیاز به خرید دوباره قابل بازیافت باشد؛
- امکان حمل تعداد زیادی کتاب به صورت همزمان.
بدون شک همهی ما میدانیم که پاسخ همهی اینها کیندل (Kindel) و آیپد (Ipad) است.
استفاده از هر دو واقعا آسان است، فضای ذخیرهسازی کاملا از دید کاربر پنهان است، با بکاپ کردن از اطلاعات حفاظت میکند و چشم را هم اذیت نمیکنند.
راهحلها با پیدا کردن مشکل پا به عرصه وجود میگذارند، پرسیدن سوالات درست درمورد اینکه مشکل چگونه حل میشوند و تعریف درست و دقیق ویژگیهایی که باید داشته باشد که تجربهی بهتری از استفاده آنها داشته باشیم، ضروری است.
با توجه به چیزهایی که تاکنون گفتیم، سه اصل وجود دارد که به ما کمک میکند آینده را پیشگویی کنیم:
- صبر.
- مشاهده و عدم دخالت.
- وصل نکردن راهحلهای امروز یه مشکلات فردا.
خیلی خب، بگذارید جام بلورینمان را در بیاوریم و آینده بیتکوین و کریپتو را در آن ببینیم.
امیدوارم از آقای استول موفقتر باشیم و این مقاله در آینده باعث نشود که مورد تمسخر خاص و عام قرار بگیرم.
ظهور بیتکوین، کریپتو و تمرکززدایی
با چند پیشبینی ساده شروع میکنیم و به سمت پیشبینیهای پیچیدهتر میرویم و در آخر به پیشبینیهای بسیار بحث برانگیز میرویم.
همچنین در مورد هر کدام به شما میگویم چقدر از پیشبینیای که میکنیم اطمینان دارم و چقدر فکر میکنم درست از کار درمیآید.
۱. ترکیدن حباب
چه افرادی که داخل کریپتو هستند و چه خارج آن، کریپتو را حبابی میبینند که خواهد ترکید و باعث میشود که قیمتها به شدت سقوط کند.
درست فکر میکنند.
اما خب که چه؟
این پایان داستان نخواهد بود. تازه اول داستان است.
در حال حاضر گرفتار هیجان بسیار شدیدی هستیم. پتانسیل بسیار زیادی وجود دارد. همهی ما به نوعی بوی آیندهای غیرمتمرکز به مشاممان میرسد. چندان هم دور نیست آن روز!
البته بدون شک به این شکل اتفاق نخواهد افتاد. حباب خواهد ترکید. ویتالیک (از بنیانگذاران ایتریوم) درست میگوید، ۹۰ درصد توکنها شکست خواهند خورد.
اما بعد از اینکه حباب ترکید، ایدههای واقعی شکوفا میشوند.
هشت سال از تجربهی کریپتو میگذرد، همه روی راههای به سوی آینده کار میکنند، اما هیچکدام از ما چیزی بیشتر از ترید کردن با ریسک بالا و چند قرارداد هوشمندانه به دست نیاوردهایم. اپلکیشنهایی که ساخته شده به شدت زشت هستند و عملا استفادهای ندارند. واقعا اعصاب میخواهد که دکمه «ارسال» را میزنید و ۵ هزار دلار را از طریق وب به شخصی منتقل میکنید. بهتر است امیدوار باشیم آدرس مقصد را درست کپی و پیست میکنید تا پولتان دود نشود و هوا برود!
وقتی که حباب اینترنت بترکد، خیلی از شرکتهای بزرگ با سقوط ۸۵ درصدی سهامشان مواجه میشوند. اما با این وجود به حیاتشان ادامه میدهند و اتفاقات خوبی برایشان خواهد افتاد. آمازون و گوگل به حکمفرمایی به دنیا ادامه خواهند داد.
برای کریپتو هم همین اتفاق میافتد.
۱۰ درصد از پروژهها از حمام خونی که راه میافتد زنده بیرون میآیند و به آمازون، گوگل و فیسبوکهای آینده تبدیل میشوند. حتی شاید دولتهای آینده، به دموکراسی الکترونیکی (digital direct democracies) یا دموکراسیهای روان (liquid democracies) علاقمند شوند.
نوآوری کار خیلی سختی است. شما به معنای واقعی چیزی را خلق کنید که وجود ندارد.
هیچ دستورالعملی وجود ندارد، هیچ قالب کاریای وجود ندارد، هیچ مدلی کسبوکاری وجود ندارد. هیچ چیزی وجود ندارد. فقط خودتان هستید و خودتان! شما هستید و قوهی تخیلتان. به همین خاطر به احتمال ۹۰ درصد، افراد و شرکتها شکست میخورند.
اما اصلا اشکالی ندارد.
کریپتو، بلاکچین و حسابداری تریپل احتمالا مهمترین اختراعات ۵۰۰ سال گذشته هستند، پس به این راحتیها تسلیم نمیشوند و از بین نمیروند.
ترکیدن حباب مرحلهی بعدی است. سه سال بعد از آن تکنولوژی حسابی پخته میشود و پایش را روی گاز می گذارد.
۲. کریپتوکارنسیهای دولتی گل میکنند
احتمالا عامه مردم از این یکی خوششان نمیآید، اما فقط چون ما خوشمان نمیآید متوقف نمیشود.
خیلی از دولتها بیکار نمیشینند و بدون جنگ دست از ذخیره پولیشان نمیشویند. هر کسی که در حال حاضر روی پروژهای کار میکند، باید منتظر حملهی پروتکلهایی بر روی کریپتوهای غیرمتمرکز و دفاع زیرکانه دربرابر آنها باشد.
یک حمله توزیع شدهی غیرمتمرکز محرومسازی از سرویس (DDoS)، مانند کاری که گلدیوس انجام داد بهترین کاری است که میتوان در مرحلهی اول انجام داد، اما این کار به تنهایی کافی نیست. درباره بعضی دیگر از چیزهای اضافهای که کریپتو برای دفاع از خود و زندهماندن به آنها نیاز دارد صحبت خواهم کرد. وقتی که به قسمت تکامل پروتکلها رسیدم، درموردشان توضیح میدهم.
دولتها جنگ را در درازمدت میبازند، احتمالا بین سی تا صد سال طول میکشد (شاید هم سریعتر اتفاق بیفتد، به این بستگی دارد که چه تعداد جنگ و بحران اقتصادی در خواهد گرفت). اما اینکه ما به عنوان یک گونه برنده میشویم کاملا مشخص است، گونهای که با سلاحهای هستهای دخل هم را نمیآورند و هنگام نابودی زمین، به فضا مهاجرت میکند. اما طی ۱۰ یا ۲۰ سال منتظر کریپتوکارنسیهای خیلی قدرتمند دولتی باشید که به قدرت برسند و بر جریان پولی خیلی از مردم، اگر نه همهی مردم دنیا حکمران شوند.
اما هیچکس آنها را قبول نمیکند! فریاد بزنید زندهباد کریپتو!
البته که آنها را قبول میکنند.
اشخاص متوسط هیچ اطلاعی از چیزهایی که واقعا اهمیت دارند، ندارند و اصلا متوجه نیاز به حریمشخصی و امنیت نیستند، تا وقتی که تحت شرایط وحشتناک مانند درگرفتن جنگ داراییشان به زور از آنها گرفته شود. وقتی که سربازها به خانهی شما هجوم میآورند و هرچه دارید و ندارید را با خودشان میبرند، ناگهان نیاز به حریم شخصی برای مردم واقعی و ضروری میشود.
اکثر مردم عادی چیزی درمورد حریم شخصی نمیدانند، یا حداقل اهمیتی به آن نمیدهند! فقط وقتی برایشان مهم میشود که عکسی بدون لباس از آنها داخل حمام همهجا منتشر شود. واقعا اینطوری است.
مردم بدون یک لحظه تردید، کریپتوهای دولتی را مانند گوسفندهای سربهراه قبول میکنند. حتی بهتر از آن، فکر میکنند بیبروبرگرد بهترین کار ممکن است و حتی اگر به آنها بگویند، حاضرن به خاطرش آدم بکشند. حالا ببینید!
بدون شک، جوری که دولتها کریپتوکارنسیها را زیر سوال بردهاند واقعا خندهدار است، همانطور که ناوال راویکنت در طوفان توییتهای حماسیاش میگوید:
اینکه کریپتو توسط فرمانروایان یا یک شرکت، یک نخبه یا گروهی از مردم کنترل شود، واقعا بیمعنی است.
بیمعنی است چون هدف اصلی بلاکچین این بود که قدرت را در کل سیستم توزیع کند. به این صورت که به یک گروه خاص اجازه کنترل یا تغییر قوانین را ندهد. کریپتوهای غیرمتمرکز و اپلیکیشنهای مربوط به آن نوعی نظارت و توازن قوا در مقابل عملیات مخرب درمورد سیستم دارند.
وقتی که ۵ بانک مختلف صاحب یک بلاکچین باشند، دیگر بلاکچین نیست، دیتابیس است. فقط زمانی که بانکها، حکمرانان،سهامداران و مشتریهای بانک کلیدهای بلاکچین را همزمان در دست داشته باشند و بتوانند قدرت یکدیگر را خنثی کنند، یک بلاکچین واقعی وجود دارد.
نظارت و توازن قوا اصول اصلی هستند.
کریپتوی دولتی یک نسخهای کاملا فاسد شده از این ایده را تحویل میدهد.
اما اهمیتی ندارد، چون به هر حال این کار را خواهند کرد.
در واقع آنها به جای توزیع قدرت، تمام سعیشان را میکنند تا قدرت را حتی بیش از پیش متمرکز کنند، آنها این کار را با دادن این اختیار به خودشان انجام میدهند که بتوانند تمام پولهایی که شهرواندان خرج میکنند را پیگیری کنند و به طور اتوماتیک و بدون بخشودگی از حقوقهای آنها و فروش محصولات و خدمات مالیات کم میکنند. به همین خاطر است که دولتهای اقتدارگرا برای ساختن کرپتوهای رسمی مسابقه گذاشتهاند. آنها برای اینکه بتوانند پولی که توی جیب شماست را زیر نظر بگیرند لحظه شماری میکنند.
آنها بدون شک پولهای نقد فیزیکی را غیرقانونی میکنند و این کار را با این سه بهانه انجام خواهند داد:
- جلوگیری از پولشویی؛
- جلوگیری از تروریسم؛
- جلوگیری از جرم و جنایت.
البته دانستن اینکه نصف حقوقتان را در آمازون، خرید خاروبار و پرداخت اجاره خرج میکنید هیچ ربطی به دلایلی که گفتیم ندارد، اما فراموش نکنید، اگر از یکی یا همهی دلایلی که گفتیم استفاده کنند، میتوانند به راحتی نصف جمعیت را به هر کاری که می خواهند وادار کنند، یا حتی بدتر از آن، کاری کنند که افراد با عقیده قلبی آن کار را انجام دهند.
آن صحبت روانشناس آمریکایی گوستاو گیلبرت با هرمان گورینک در دادگاههای نورنبرگ یادتان هست؟
گورینگ به او گفت بیشتر مردم هرکاری رهبر آنها بگوید بدون سوالوجواب انجام میدهند، حالا میخواهد حکومت دموکراسی باشد یا دیکتاتوری.
گیلبر با نبوغ خاصی پاسخ داد: «یک تفاوت وجود دارد. در دموکراسی، مردم در انتخاب نمایندههایشان نقش دارند، و در آمریکا فقط کنگره است که میتواند اعلام جنگ کند.»
اما گورینگ خندید و جواب داد: «اما چه مردم نماینده انتخاب کرده باشند چه نه، همیشه میتوان آنها را مجبور کرد هرکاری رهبرشان میگوید انجام دهند. کار سختی نیست. فقط کافیست به آنها بگویید مورد حمله واقع شدهاند و آدمهای صلحطلب را محکوم کنید به اینکه حس میهنپرستی ندارند و کشور را به خطر میاندازند. در هر کشوری هم جواب میدهد.»
کریپتوی دولتی برای افرادی که الان به کریپتو باور دارند مانند نوشیدن جام زهر خواهد بود، اما بهتر است زودتر به آن عادت کنند.
یک اتقاق بهتر این است که یک سیستم دوگانه از کریپتوی غیرمتمرکز و متمرکز وجود داشته باشد و برای اینکه توسط سونامی پیشرو بلعیده نشود، طراحی آن از همین حالا شروع شود. بهتر است که سیستم فعلی که الان با بلاکچین وجود دارد پذیرفته شود، و بعد از داخل مورد حمله قرار گیرد تا اینکه به آن توجهی نشود تا وقتی که به دشمن ما تبدیل شود.
۳. کریپتوکارنسیهای غیرمتمرکز به یک سیستم عملیاتی اقتصادی موازی برای تمام دنیا تبدیل میشوند
فقط به خاطر اینکه کریپتوهای متمرکز پا به عرصه وجود میگذارند و اهمیت پیدا میکنند، به این معنی نیست که کریپتوهای غیرمتمرکز از بین میروند. البته خیلی از دولتها سعیشان را میکنند، اما در نهایت موفق نمیشوند آنها را از گردونه خارج کنند. دلیلش ساده است.
همان دلایلی که رسیدن به توافق عمومی درمورد بلاکچین را مشکل میکند: توافق دولتهای دنیا روی یک چیز واحد هم سخت است. قادر نخواهند بود چنین کاری کنند. بعضی از دولتها از غیرمتمرکزها خوششان میآید و بعضی دیگر از دولتها از آن منتنفر خواهند بود.
بعضی از کشورها بیپرده در مقابل آن صف میکشند و خیلی دیگر از کشورها بیپرده کریپتوکارنسیهای غیرمتمرکز را میپذیرند، بهویژه کشورهایی که طی قرن اخیر به خاطر دلار آمریکا و اروپا رنج کشیدهاند.
من کشورهایی آمریکای لاتین را میبینم، بدون هیچ محدودیتی و با اختیار خودشان، از جمله سنگاپور، بانکهای تاریخی سویس و خیلی از کشورهای آسیایی و آفریقایی، با آغوش باز از کریپتوهای غیرمتمرکز استقبال میکنند، البته اگر بتوانند حاکمیت کنونیشان را حفظ کنند.
اگر تمام کشورها توافق نکنند، کریپتوهای غیرمتمرکز از بین نمیروند، حتی به اندازه کریپتوهای متمرکز قدرتمند میشوند.
اما کرپتوهای غیرمتمرکز برای اینکه از غافله جا نمانند، باید سریعتر حرکت کنند. آنها به اپلیکشن فوقالعاده نیاز دارند. اپلیکیشنهای موجود در مقابل حملات آسیب پذیر هستند. برای اینکه واقعا ریشه بدوانند چنان اپلیکشن فوقالعادهای باید به سرعت در تمام دنیا وایرال شود. باید آنقدر ضروری شود که مردم نتوانند زندگیشان را بدون آن تصور کنند. این موضوع بازیکنان قدرتمند کنونی را به بازی برمیگرداند و بعد از آن قدرت استفاده میکنند تا دربرابر حملات بیرونی از خودشان دفاع کنند.
قبلا در یکی از مقالههایم گفته بودم که یکی از راههای چنین کاری بازی سازی (گیمیفیکیشن) برای توزیع پول است. اما این یکی از راههایی است که میتواند مفید واقع شود. راههای بسیار زیاد دیگری هم وجود دارد. اگر در حال حاضر روی ساختن یک پلتفرم کاری میکنید، باید بدانید که زمان اهمیت بسیار زیادی دارد، باید قبل از اینکه کریپتوی مرکزی ریشه بدواند موفق شده باشید.
۴. آن اپلیکیشن فوقالعاده برای کریپتو یک مرورگر نیست
این یک مثال کلاسیک از آوردن اختراعات قدیمی به یک سیستم جدید است. مرورگر بریو فوقالعاده است و مطمئنم وقتی که با BAT و یا بدون نیاز به اکسچنچها به یک سیستم پرداخت جهانی برای مبادله اتوماتیک کریپتوکارنسیها هم متصل شود، بیشتر عاشقش خواهم بود، اما آن را به عنوان یک رابط نهایی برای بلاکچین نمیبینم. آن را به عنوان یک پلهی میانی بالقوه میبینم.
پس آن اپلیکیشن فوقالعاده چه شکلی خواهد بود؟
نمی دانم!
فقط میدانم که باید:
- همه جا در دسترس باشد؛
- استفاده از آن آسان باشد؛
- بتوان از آن به پلتفرمی برای همهچیز از مبادلهی پول گرفته تا گرفتن بلیط، تا محافظت از حریم شخصی و اطلاعات استفاده کرد؛
- متن باز باشد.
همچنین باید چیزی کاملا جدید و بکر باشد که بهترین ویژگیهای بلاکچین را بسط و گسترش میدهد، در حالی که بزرگترین نقطه ضعفهای آن را به حداقل میرساند.
۵. بلاکچین فقط شروع پدیدههای غیرمتمرکز است
سیستمهای بلاکچین اولین اجراهای موفق مکانیسمهای پدیدههای غیرمتمرکز هستند.
همین حالا هم مردم در حال اختراع نمونههای جدیدی مثل IOTA’s Tangle و HashGraph. هستند.
اصلا اهمیتی ندارد که هر دوی این پروژهها در درازمدت شکست بخورند، چون پروژههای دیگری ظهور خواند کرد که متدهای جدید خلق کنند. همچین اتفاقی عملا بیبروبرگرد است.
طی بیست سال آینده، اگر صدها پدیدهی آزمایشی غیرمتمرکز شکل نگیرد، حداقل یک دوجین وجود خواهد داشت که میتوانند سطحی از تراکنشها را مدیریت کنند که فرآیندهایی مانند ویزا کارتها را به کل نابود کنند، چنین اتفاقی با استفاده از اضافهشدن سیستمهای هوش مصنوعی امکان پذیر خواهد بود.
همچنین یک احتمال قوی وجود دارد که هیچکدام از این سیستمها توسط انسانها طراحی نشوند.
در عوض هوش مصنوعی به سرعت تکثیر میشود و در نهایت به سیستمهایی میرسند که انسانها طی ۱۰۰ سال هم با آن نمیرسند. آنها از طبیعت، حشرات یا ریشهها یا سایر سیستمهای بیولوژیکی مانند پروتئینها الهام خواهند گرفت.
یک یا دو از این سیستمها به تمام کوینها تسلط خواهد یافت و به فرا سیستمی تبدیل میشود که به تمام آنها حکمرانی میکند، خیلی از کوینها را با هم یکی میکند و کل سیستم را به مانند فراکتال عظیم اداره میکند که اجازه میدهد بینهایت شبکهی فرزند درون آن شکل بگیرد.
۶. استفاده از کرپیتو خیلی خیلی آسانتر خواهد شد
امروزه تجربهی کاربری با کریپتو وحشتناک است.
اگه اشتباه تایپی داشته باشم، یا اینکه چیزی را اشتباهی کپی و پیست کنم، پولم برای همیشه ناپدید میشود. اگر یک نرمافزار دچار نقص شود، من پولم را برای همیشه از دست میدهم. اگر کسی کامپیوتر یا تلفن همراهم را هک کند، پولم را برای همیشه از دست میدهم.
یعنی هر اشتباهی که کنیم به فنا میرویم. مثل راندن یک موتور سیکلت در لبهی ۲ سانتی کوه بدون هیچ جادهای است.
والتها کند هستند، استفاده از آنها مشکل است و زشت هستند. وقتی که آخرین بار ایتریومم را آپگرید کردم، فراموش کردم که کلید خصوصیم را نگه دارم، به خاطر همین مجبور شدم همه کلیدهای خصوصیم را بازیابی کنم. چند وقت پیش مقداری بیتکوین در یک ورژن باستانی از Multibit از سال ۲۰۱۳ داشتم. بعد از اینکه نرمافزار اشتباها فکر میکرد من تراکنشی را ارسال کردهام که در واقع هرگز ارسال نشده بود، یک هفته طول کشید تا بیتکوینهایم را آزاد کنم.
تصور کنید این والتها فریز شوند و ۵ سال دیگر آن را بیرون بیاوریم. آیا واقعا قابل استفاده خواهند بود؟ وقتی که کامپیوترهای کوانتومی به بازار بیایند و مجبور شویم تمام پروتکلهایی را که سیستم را تعریف کردهاند عوض کنیم، چه اتفاقی میافتد؟
یک آدم معمولی هرگز نمیتواند این فرآیندهای معمول را انجام دهد. امکان ندارد. دو دهه بودن در آیتی به من یاد داد که افراد عادی طوری کامیپوترهایشان را خراب میکنند که برای آدمهای اهل تکنولوژی کاملا غیرقابل تصور است. قانون مورفی این را میگوید.
حتی بدتر از آن، امکان ندارد هیچ تراکنشی را معکوس کرد یا آن را در برابر اشتباهات محافظت کرد. من پیشبینی میکنم روشهای الگوریتمی زیادی کشف میشوند که تراکنشها را متوقف میکنند، برمیگردانند و از آنها محافظت میکنند، همچنین روشهایی به وجود خواهد آمد که پولی که بر اثر اشتباه برباد دادهایم یا پول دزدیده شده را به ما بازگرداند. این روشها را مانند نسخههای اتوماتیک زنگ زدن به بانک و اعلام اینکه کارت بانکیتان دزدیده شده در نظر بگیرید.
فقط سیستمهایی که تمام ویژگیهای سیستمهای قدیمی را دارا باشند و ویژگیهایی جدیدی هم به آنها اضافه شده باشد، مورد قبول همه قرار میگیرند.
یک بار دیگر کتابهای روی سیدی-رام دههی ۸۰ را در نظر بگیرید. آنها یک سری ویژگی جدید داشتند، از جمله نمودارها، رنگها و اینکه میتوانستید از آنها نسخه پشتیبان بگیرید.
اما باز هم به اندازهی کافی خوب نبودند، چون سیدیها نقصهای مرگباری هم داشتند. این تکنولوژی جدید مزایایی داشت، اما معایب خیلی زیادی هم داشت که اجازه نمیداد راهش را عمیقتر در دنیا بیابد و جایگزین تکنولوژی قدیمی شود.
تا وقتی که کیندل و آیپد ظهور کردند، ینی کتابخوانهای الکترونیکی که ویژگیهای قبلی خواندن کتاب مثل قابل حمل بودن و اذیت نکردن چشم را داشتند، به اضافهی ویژگیهای جدید مانند امکان حمل همزمان هزاران کتاب، چیزی که هیچ درخت مردهای نمیتوان با آن رقابت کند. اینجا بود که تکنولوژی جدید جای تکنولوژی قدیمی را گرفت.
کریپتوها هم باید همین راه را از اشکالات مرگبار تا دادن قدرتهای جدید بیحدوحصری به مردم و کسبو کارها طی کنند تا بتوانند بر دنیا مسلط شوند.
همچنین پیشبینی میکنم که خیلی از انواع سیستمها باید از سطح تمایل به واقعیت بپیوندند تا بتوانیم پول دیجیتال را به نسل بعد منتقل کنیم. برای این کار باید بانکهای خاصی برای این کار داشته باشیم با هر تعداد پرسنلی که لازم دارد یا الگوریتمهای بانکی و والتهایی با امضاهای چندگانهی ضدگلوله با سرویسهای ابری یا foglet که نقش آخرین داور را بازی کنند.
اینکه فقط کلیدهایتان را به چند قسمت تقسیم کنید و آن را دست دوستان قابل اعتماد یا عزیزانتان بسپارید کافی نیست. این اولیهترین راهحل موجود است. ممکن است رابطهتان را با دوستانتان قطع کنید، یا از کسی که دوست دارید طلاق بگیرید، یا حتی بدتر ممکن است خدای نکرده آنها را از دست بدهید. ما به چیزی بهتر و کاملا اتوماتیک نیاز داریم.
به این فکر کنید که به ارث رسیدن بیتکوینهایتان به افرادی که دوستشان دارید چقدر سخت خواهد بود. اگر همین فردا دور از جان مردید چه؟ یا اینکه سرتان به جایی خورد و پسوردهایتان را فراموش کردید چه؟
حتی اگر از قبل برای این نوع اتفاقات برنامه ریزی کرده باشید، باز هم چندان آسان نخواهد بود.
باید یک وصیتنامه بنویسید، یک نسخه از کلیدهای خصوصی و والتتان را درون یک گاوصندوق بگذارید، رمز آن را به یک وکیل معتمد بدهید و امیدوار باشید که با آن فرار نمیکند، یا اینکه اطلاعات روی فلش یا والت نانو از بین نمیرود. میتوانید یک والت چند امضایی با دوستانتان یا اعضای خانوادهتان بسازید و امیدوار باشید که هیچکس روی گیتهاب راه دررویی یا باگی پیدا نمیکند که همهی شما را دور بزند.
به هر حال، اگر به فکر راه انداختن کسبوکاری درمورد کریپتو هستید که هرکسی در آینده به آن نیاز داشته باشد، مشکلات ارثبری را حل کنید. اینطوری همه با رضایت به شما پول پرداخت خواهند کرد.
من ظهور قردادهای هوشمند که با دراگ و دراپ کار میکنند و وصیتنامههای ساخته شده توسط هوش مصنوعی را پیشبینی میکنم.
در اصل، خود بلاکچین به بانک و بخش سرویس به مشتریان تبدیل میشود، شاید با استفاده از نشانههای بیومتریکی شما و تایید گروههای شخص ثالث گواه اثبات سهام (PoS) یا یک هوش مصنوعی غیرمتمرکز که بتواند عزیزان شما را تایید کند، اگر بلایی سرتان آمد مشکلات فعلی را حل کند. رمزعبورهای اتوماتیک و بازیابی کلیدها متوفق خواهد شد.
هر شکل و ظاهری که داشته باشد، به تقریبهای الگوریتمی از کنترلهایی که اکنون داریم نیاز داریم تا بتوانیم پولمان را به اشخاصی که میخواهیم بدهیم و آن را از دست افرادی که میخواهند آن را از ما بدزدند حفظ کنیم. همچنین به سیستمی نیاز داریم که ما از از اتفاقاتی مانند تصادف، مردن و خل شدن حفظ کند.
۷. پروتکلهای کوینها از خود کوینها جدا میشود
در حال حاضر تمام کوینهایی که وجود دارند به طور جداگانه به پروتکلهایشان پیوند خوردهاند.
من انتظار دارم، پروتکلها برای مبادله، ارسال و دریافت کوینها و همچنین ایمن کردنشان، محافظت ار کوینها و ذخیرهی آنها از هم جدا شوند.
این کار تحول سرورهای امروزی را از فلز خالی، تا مجازی سازی تا فضاهای ذخیرهسازی و رایانش بدون سرور، تکرار میکند.
برای شروع، بیشتر کوینها مقیاس پذیر نیستند (یعنی با پولهای معمولی قابل مقایسه نیستند). ما هیچوقت نمیتوانیم روی بلاکچین به گرد پای سطح فرآیندهای تراکنشی ویزا کارتها برسیم. بیتکوین میتواند در پیک خود هر ثانیه ۷ تراکنش انجام دهد.
خیلی از افراد فکر میکنند این خواستهی خود کوین است تا مردم را به نگهداشتن و ذخیره کردن کوین به جای ارسال آن تشویق کند.
چنین چیزی واقعا بیمعنی است.
ما باید بتوانیم کوینهایمان را با هر سرعتی که میخواهیم به جایی که میخواهیم و به هر تعداد دفعه که میخواهیم منتقل کنیم.
باید با آن کنار بیاییم، محدودیت ۱ مگابایت واقعا زور است. در اصل بیتکوین هیچ محدودیتی نداشت. تا اینکه آقای ساتوشی یکشبه دزدکی و بدون اینکه هیچ اشارهای و هیچ توضیحی درمورد سورس کد، این محدودیت را اضافه کرد. به احتمال زیاد چیزی جز روشی ناشیانه برای جلوگیری از حملههای محرومسازی از سرویس (DDoS) نبوده است.
ما میتوانیم به حفاظتهای سیلآسای بهتری برسیم.
آیا شما هم طرفدار ۱مگابایت هستید؟ نظرتان درمورد ۲ مگابایت SegWit2X چیست؟ شاید هم بلاک ۸ مگایایتی بیتکوین را ترجیح دهید.
اشتباه میکنید. همهی اینها اشتباه و مسخره هستند.
طبق صحبتهای بچههای شبکه رعدوبرق (Lightening Network) اگر ۷ میلیارد نفر وجود داشته باشند که فقط دو تراکنش در روز انجام دهند، به این مقادیر احتیاج داریم:
- ۲۴ گیگابایت بلاک؛
- ۵ ترابایت در روز؛
- ۱.۲۷ پتابایت در سال.
باید متفاوت به قضیه نگاه کنیم و فراتر از این مقادیر رقتانگیز، به طراحی راهحل واقعی فکر کنیم. برای اینکه بیتکوین و کریپتو جان سالم به در ببرند باید تغییر کنند. وقت که کامپیوترهای کوانتومی، سرعتها و اختراعات بهتر پا به عرصهی وجود بگذارند، جایگذاری سیستمهای دفاعی جدید و الگوریتمهای رمزنگاری جدید باید کار آسانی باشد.
ما نمیتوانیم فقط به چیزهایی که ساتوشی ساخته اکتفا کنیم و فرض کنیم که او فکر همه جا را کرده بوده.
در واقع این کار را نکرده.
و صادقانه بگویم چه کسی اهمیت میدهد ساتوشی چه فکری میکند؟ او پروژه را رها کرد. اگر واقعا میخواست آن را هدایت کند، میتوانست مانند لینوس درمورد لینوکس، همین نزدیکیها بماند. اما این کار را نکرد. او پروژه را رها کرده و به بقیه ما سپرده تا مشکلات آن را حل کنیم.
پس بیایید شروع کنیم، چون سیستم فعلی دوام نمیآورد یا اینکه تحت سلطهی پردازشگرهای فرا پرداختی که همین حالا هم وجود دارند قرار میگیرد.
یک راه این است که همهی پروتکلها را جدا کنیم و همهی کوینهای قدیمیتر را به شکل چیزی معادل یک فضا یا ماشین مجازی اداره کنیم. بنابراین قوانین از خود کوینها جدا میشوند.
این فقط یکی از راههاست، اما برای اینکه واقعا به یک تکنولوژی پیشتاز تبدیل شویم، بلاکچین به نوآوریهای واقعی نیاز دارد.
به هر حال، افراد باید سریع فکر کنند، در غیر این صورت، همچنان در حال بحث و جدل درمورد اینکه ۱ مگابایتی بهتر است یا ۲ مگابایتی باقی میمانیم و CryptoRuble و CryptoYuan به سرعت باد از کنارمان میگذرند.
دلیل دیگری که به چنین نیاز داریم این است که دفاع در مقابل حملات سطح پروتکل افراد متخاصم و تهدیدهای پیشرفته و مستمر (APT) ضروری خواهد یود. حملهی فایروال بزرگ چین یا بلاک کردن تراکنشها با دستکاری بستهها و هدرها توسط حملات مرد میانی در سطح استانی را درنظر بگیرید. معماری NEM یک قدم اولیهی مناسب است، چون حاوی حفاظتهای فایروال-گونه برای گرهها است.
اما باید از این هم فراتر رفت تا جلوی حملات موذیانهتر و تجاوزهای نابودگرتر را گرفت و فقط چهار سالانهها و هارد فورک برای پیادهسازی راهحل کافی نیستند.
بهترین راهحل به احتمال زیاد امنیت خارجی برای قوانین زنجیرهها است که برای تمام گرههای داخل شبکه دانلود شود و بتواند به عنوان شناسایی حمله، فایروال و ناظر پروتکلها و مقررات خودتکامل یابنده بر اساس هوش مصنوعی و اقدام متقابل، عمل کند.
به دستگاههای مقابل با نفوذ در رمان نیورومنسر فکر کنید.
۸. چهار مگاکوین برجسته خواهیم داشت، به اضافهی ۵۰ تا ۱۰۰ کوین کوچک، و بینهایت نسخهی مجازی از این کوینها، به اضافهی کوینهای دولتی
در حال حاضر برای هرچیزی در حال ساختن کوین هستیم.
یک پلتفرم تشخیص هویت مثل Civicدارید؟ یک کوین بسازید.
یک DNS غیرمتمرکز ساختهاید؟ یک کوین و یک ICO بسازید!
یک اپلیکیش خاراندن پشت بلاکچین ساختهاید؟ دوست عزیز شما به یک کوین نیاز دارید!
اما واقعا شما به هیچ کوینی نیاز ندارید.
در حال حاضر فکر میکنم فقط به ۴ نوع کوین نیاز است، که یک بلاکچین از بلاکچینها (یا یک تکنولوژی پسابلاکچین) آنها را به صورت یکپارچه مبادله میکند
- کوین ذخیرهسازی با تورم منفی؛
- کوین مصرفی با تورم منفی؛
- توکن عملیاتی؛
- توکن اهدایی.
کوینهای تورم منفی برای ذخیرهکردن و سرمایهگذاری هستند. قیمت آنها با گذشت زمان بیشتر میشود و به کسی که آنها را ذخیره کرده سود میرساند. همه به چنین سرمایهای نیاز دارند و بیتکوین از اول به همین دلیل بود که به وجود آمد.
کوین ترم منفی مشابه دلار امروزی عمل خواهد کرد. هیچکس دوست ندارد بیتکوینش را برای خرید تلویزیون صفحه تخت خرج کند و بعد که چند سال بعد قیمت بیتکوین سر به فلک کشید متوجه شود، تلویزیون ۱۷۵ هزار دلار برای او آب خورده است. ما به کوینهای ثابت و قابل خرج کردن هم نیاز داریم. باید به چشم یک ذخیره ارزش معمولی به آن نگاه کنیم و بدانیم که برای خرید و فروشهای روزمره میتوانیم از آن استفاده کنیم.
توکن عملیاتی برای عملیاتی است که روی شبکه انجام میشود و همیشه رایگان خواهد بود. اینها میکروتراکنش (خرید محصولات یا خدمات مجازی مانند بازیهای کوچک و…) نیستند. عوض کردن رمزعبورم روی چیزی نباید هزینه داشته باشد. اگر هر بار که هر صفحه از آمازون را بازمیکردید، مجبور بودید ۳ سنت میپرداختید، هیچکس آمازون را باز نمیکرد.
توکنهای اهدایی برای این طراحی شدهاند که مانند یک نوع کارمای دیجیتالی در سیستم در گردش باشند، رفتارهای خوب را تشویق کنند و رفتارهای بد را تنبیه.
شما میتوانید فقط با همین ۴ نوع کوین، یک سیستم جهانی نهایی بسازید. هرکوین دیگری میتواند به سادگی به عنوان زیرمجموعهای یکی از این کوینها با فرادادهی متفاوت عمل کند.
۹. خواهیم فهمید که هیچ چیز درمورد اقتصاد نمیدانستیم
آیا شما یک برنامه ریز کینزی هستید، یا یک فریلنسر اتریشی؟
پاسخ این است که واقعا اهمیتی ندارد.
تمام نظریههای اقتصاد ما بر اساس مطالعاتی هستند که با استفاده از دادهی محدود در عصر آنالوگ با قلم و کاغذ انجام شدهاند. وقتی که در سالهای آینده با سیستمهای جدید آزمایشات را انجام دهیم متوجه میشویم که تمام نظریههای اقتصاد کنونی به اندازه نقاشیهای غار اجدادمان پیشرفته هستند.
این کوینها جدید همین هستند: سیستمهای اقتصاد خرد در حال جنگ.
به این میگویند اقتصاد داروینی.
چند تا از قوانین اصلی اقتصاد به قوت خود باقی میمانند اما خیلی از آنها به سادگی از سر راه کنار گذاشته میشوند. به این خاطر که با سیستمهایی بر پایهی بلاکچین دادههای اقتصادی در لحظه را در مقیاس جهانی خواهیم داشت، نه فقط یک سری حدس و گمان که صد سال پیش با کاغذ و قلم انجام شده است.
وقتی که هوش مصنوعی آمارها را در لحظه در همهی دنیا پیگری کند، میتوانیم اثرات واقعی تصویب تعرفه فولاد در یک کشور را همزمان با افزایش شدید قیمت خانه در یک کشور دیگر که به آن فولاد وابسته بوده را ببینیم. قادر خواهیم بود که تولید و ساخت جهانی را با دقت غیرقابلباوری پیگیری کنم و چیزهایی که از این دادهها کشف میکنیم به دلایل مختلفی ما را شگفت زده خواهد کرد.
۱۰. یک سازمان خودگردان غیرمتمرکز DAO به ثروتی ۵۰۰ برابری میرسد
به احتمال زیادی DAOیی به این نقطه عطف میرسد که مانند یک نسخه رایگان از ویزا کارت باشد، که به احتمال زیاد از تراکنشها و از میانبرهای غالبترین شبکهها سهم برمیدارد و روی توسعههای آینده و تسلط یافتن بیشتر آن شبکه سرمایه گذاری میکند.
تمام پول ذخیره نمیشود، بلکه به عنوان سلسلهای عمل میکند که پول را به جریان میاندازد تا طبق یک قرداد هوشمند به کسبوکارها و DAOهای دیگر و همچنین دولتهای محلی و واحدهای غیردولتی دیگر که از آن شبکه سود میبرند منتقل شود.
برای انجام این کار DAO باید تکامل پیدا کند.
در حال حاضر ما DAO را به عنوان یک قرارداد هوشمند درنظر میگیریم. اما واقعا کوچکترین شباهتی ندارد.
DAO به هوش مصنوعی نیاز دارد تا به آن در مدیریت و کاهش مقرراتش کمک کند و باید بتواند تا قالبهای مدل دولتی را به صورت خودکار تولید کند.
DAO های اولیه به خاطر چیزی شکست خوردند که من اسمش را مشکل شجاعت دنیای امروز گذاشتهام.
هرکسی تصور میکند که رئیس است و هیچکس دلش نمیخواهد آشغالها را دم در بگذارد.
وقتی که همه در یک DAO پادشاه هستند، سفارش دادن گیرهی کاغذ سخت است.
برای اینکه یک تیم بتواند به طور موثر کار کند باید هم بازیکن و هم ستاره داشته باشد. همچنین افراد باید نقش خود را بفهمند و آن را به خوبی ایفا کنند، حتی اگر در آینده قرار باشد در سیستم تجربه و شایستگی کسب کنند و آن نقشها عوض شود.
مدیریت در یک محیط شرکتی هم واقعا سخت است. چطور در یک DAO یک نفر را به خاطر عدم عملکرد اخراج میکنید؟ چطور ثابت میکنید که شخصی که مسئول امنیت ICO است واقعا شایستگی آن را دارد و فقط از روی پارتی بازی انتخاب نشده است؟ نمیتوانید ریسک کنید و مدیریت ۴۵ میلیون دلار را دست کسی بسپرید که فقط پسرخالهی شماست.
شرکت اتوماتیک و معمارهای خیریهای آینده باید ابزارهای حیرتانگیزی برای مدیریت و تصمیم گیری مداوم بسازند، همچنین توافقات عملیاتیای را خلق کنند که مانند کد عمل کنند و به واقعیت تبدیل شوند.
۱۱. اقتصاد گیگ بیشتر از همیشه رشد خواهد کرد
اقتصاد گیگ محیطی است که شغلهای موقتی در آن متداول است و شرکتها با کارگران و کارمندان به صورت مستقل و کوتاهمدت قرارداد میبنند.
آدمهای نسل جنگ جهانی دوم، در تمام طول زندگیشان یک یا دو شغل داشتهاند.
این روزها ما در طول عمرمان پنج یا شش شغل داریم.
و آدمهای آینده ۵ یا ۶ شغل را به طور همزمان خواهند داشت.
نصف جریان درآمد آنها اتوماتیک و منفعل خواهد بود، احتمالا چیزی شبیه به درآمد پایه جهانی کریپتو.
احتمالا شاهد شغلهای بیشتری بر پایهی هوش مصنوعی هم خواهیم بود. ماشینها قابلیتها و استعدادهای شما را میدانند و گیگهای موقت برای شما جور میکنند تا مجبور نباشید دنبال کار بگردید.
یک پروژهای نرمافزاری را تصور کنید که به میزان دیوانه کنندهای کد نیاز دارد، چیزی حدود ۱۰ تریلیون خط. پروژههای نرمافزاری پیچیدهتر میشوند و به رشدشان ادامه میدهند. هوش مصنوعی نیمی از آن را مینویسد و تست میکند اما لازم است که افراد آن نیمه دیگر را بنویسند. پروژه به یک سیستم توزیعشدهی غیرمتمرکز تغذیه میشود که کار را تجزیه و تقسیمبندی میکند، در واقع همانند یک مدیر پروژه عمل میکند و کار را براساس سابقه و استعداد کدنویسها در شبکهی جهانی به آنها محول میکند.
این سیستم میتواند برای ساخت و ساز به کار رود و همه نوع کارگری هم به کارشان ادامه دهند، که میتواند در چیزهایی که امروز داریم و نداریم تغییرات بزرگی به وجود آورد.
هوش مصنوعی مترو هنگکنگ احتمالا اولین گونه از این نوع شبکه است، هرچند که مقایسه خیلی خوبی نیست. این سیستم پیشبینی میکند که چه چیزی قرار است در مترو با مشکل مواجه شود و زودتر از اینکه اتفاق بیفتد به مهندسها خبر میدهد. این سیستم باعث میشود شلوغ ترین متروی جهان ۹۹ درصد مواقع در حال کار باشد.
قسمت اعظم این کار توسط بانکهای اعتباری بیرونی (جایی که به هر شخص بر اساس فاکتورهای بیولوژیکی او یک رمزعبور تعریف میشود و به او بر اساس رفتارهایش امتیاز داده میشود، چیزی شبیه به نظراتی که سایتهای خربد کالا از سمت کاربران به آن محصول داده میشود و در واقع امتیاز بیشتر محصول برای آن به معنی اعتبار بیشتر آن محصول است)، هدایت میشوند که با استفاده از بلاکچینی کار میکنند در آینده مانند کارت شناسایی اجتماعی افراد خواهد بود.
این میتواند هم خیلی خوب و هم خیلی خیلی بد باشد.
بدترین بخش آن چیزی مانند کارت اعتبار اجتماعی چینیها است (کارتی که به هر شهروند امتیاز میدهد و براساس آن تعیین میشود هر شهروند چقدر میتواند قابل اعتماد باشد و چه شغلهایی را میتوان به او سپرد)، که دقیقا مثل سریال آینه سیاه (Black Mirror) است و شاید این روزها چیزی بدتر از آن نداشته باشیم. وقتی این ماجرا بدتر میشود که دولتها از بانکهای اعتباری برای فشار دادن گلوی مردم استفاده کنند.
اما بانکهای اعتباری آزاد که به صورت عمومی مدیریت میشوند، میتوانند به ما کمک کننند که رابطه یا کار پیدا کنیم و بفهمیم که در زندگی و کسبوکارمان به چه کسی اعتماد کنیم.
مانند یک شمشیر دو لبه خواهد بود.
چالش اصلی این است که تعداد بسیار کمی از افراد میتوانند درمورد اینکه چه چیزی در یک سیستم خوب است و چه چیزی بد به توافق برسند و پای ایدئولوژیها وسط میآید که میخواهند آن مفاهیم را توی ظرفهای غیرقابل تشخیص دیگری بریزند. اگر حواسمان را جمع نکنیم خیلی راحت ممکن است قوانیتی وضع شود که همهی ما را به برده تبدیل میکند.
پیشگوییهای جنجال برانگیز
تا اینجای کار، چند پیشگویی به نسبت ساده داشتیم. حالا بیایید برویم سراغ چند پیشگویی دیگر که میتوانند حسابی بحث برانگیز باشند.
۱۲. بلاکچین امکان همه نوع شرارتی را مهیا میکند
طرفداران دوآتشه کریپتو باید کاملا آگاه باشند که کریپتو همانطور که خوبیهایی دارد، میتواند شرارت زیادی هم باعث شود و این کار را خواهد کرد، و درمورد آن فکر کنند.
هیچچیز به طور مطلق خوب یا بد نیست. هرچیزی به صورت زنجیرهوار وجود دارد. میشود با اسلحه آدم کشت، اما میتوانید هم برای خانوادهتان شکار کنید. آب مایهی حیات است، اما میتواند شما را غرق کند یا حتی مسموم کند.
اگر همین حالا با رویکرد دواپس (DevOps)یعنی «برو جلو و همه چیز رو بشکن» مشغول طراحی یک سیستم هستید، باید بدانید که به احتمال زیاد برای سیستمهایی که قرار است از نظر الگوریتمی بر زندگی ما حاکم شوند، این روش میتواند مصیبت بسیار بزرگی باشد.
در عوض، باید یاد بگیرید که آهسته به جلو حرکت کنید، به کاری که میخواهید بکنید و به چیزهایی که میخواهید بشکنید فکر کنید.
باید درمورد تمام راههایی که میتواند سیستمتان را نابود کنید فکر کنید، در غیر این صورت نمیتوانید از آن دفاع کنید. اگر نتوانید تمام راههایی که یک گروه مخرب میتواند از قدرت بلاکچین استفاده کند را تصور کنید، حرکات اشخاصی که نظرشان درمورد آزادی و همکاری با شما فرق دارد را پیشبینی کنید، پس بسیار سادهلوح هستید.
من مشغول نوشتن مقالهای هستم با این عنوان که: «اگر هیتلر بلاکچین داشت چه اتفاقی میافتاد؟». اما راستش قصد نداریم این مقاله را منتشر کنم، چون نمیخواهم به آدمهای بد ایدههای جدید و نو بدهم. همین حالا هم ذهنهای فاسد آنها در حال رویاپردازی درمورد استفاده از بلاکچین به عنوان وسیله کنترل و سرکوب هست.
به نوعی نمیخواهم بیشتر از این واضح صحبت کنم، تا این ایدهها در اختیار افرادی که میخواهند سواستفاده کنند قرار ندهم، اما تصور کنید که ردگیری دیجیتال، تمام جنبههای زندگی شما را در بگیرد، از این که کجا میروید و چه میکنید تا پیشبینی آماری رفتار شما در آینده، و همچنین الگوریتمهای رفتاری که طراحی شدهاند برای اینکه به شما انگیزه بدهند که یک ایدئولوژی را بپذیرید، و در آخر به مدیریت حقوق دیجیتالی غیرقابل نقض و قتل عام فکر کنید.
قتل عام؟
بله.
فراموش نکنید که شرکت IBM در هولوکاست به نازیها کمک کرد از کارتهای شناسایی استفاده کنند که قربانیها را ردگیری کنند.
اگر بلاکچین داشتند چه میکردند؟ پاسخ: جنایات خیلی بیشتر وحشتناکی انجام میدادند.
شاید فکر کنید که یک سیستم آزاد باید از سواستفادهها جلوگیری کند؟
اشتباه میکنید.
اگر یک چیز از اینترنت یاد گرفته باشیم این است که سیستمهای آزاد به سمت متمرکز شدن میل میکنند و بعد از گذشت مدت زمان لازم قدرتهای مرکزی میتوانند هر سیستمی را از سمت خودشان دستکاری کنند یا از بین ببرند و این کار را خواهند کرد.
اگر در زمینهی کریپتو مشغول به کار هستید و به همهی روشهایی که میشود از کریپتو سواستفاده کرد فکر نمیکند، به احتمال زیاد به جای ساختن سیستمی که دنیا را نجات دهد، یک زندان برای آن طراحی خواهید کرد.
۱۳. شانس بیتکوین برای زنده ماندن ۵۰-۵۰ است
خیلی از افرادی که به بیتکوین ایمان دارند، ممکن است از این پیشگویی خوششان نیاید، اما صادقانه بگویم، حتی ۵۰-۵۰ هم زیاد است.
اجازه بدهید توضیح دهم.
اول از همه، من تا روزی که زنده باشم، از بیتکوین حمایت میکنم، اما بیایید برای چند دقیقه هم که شده بی طرفانه به این موضوع نگاه کنیم تا ببنیم چه چیزی ممکن است بیتکوین را از پا دربیاورد. احتمالا چیزی که شما فکر میکنید نیست.
بیتکوین این شانس را داشته که اولین باشد. به طور مطلق اولینی است که در نوع خودش وجود دارد و هنوز به سهم بازار جهانی تسلط دارد اما هنوز هم نقصهای زیادی دارد که میتواند باعث مرگش شود.
در اصل، بیتکوین در سیر تکاملی بلاکچین، مانند فورد مدل تی است.
این روزها چندتا فورد مدل تی در خیابانها میبینید؟
آیا میتوانید چیزی به مدل تی اضافه کند که به سرعت لامبورگینی برسد؟ آیا میتوانید یک قطعه الکترونیکی پیشرفته به آن اضافه کنید که به یک تسلای با رانندگی خودکار تبدیل شود؟ نخیر.
برای شروع، بیتکوین مدیریت داخلی ندارد. این یک نقص بزرگ است. فقط چند راه برای تغییر این موضوع وجود دارد. اولین راه این است که یک پروپوزال بنویسیم که تقریبا همه با آن موافق باشند و همانطور که درمورد SegWit دیدیم، این کار فوقالعاده مشکل است، ۴ سال طول کشید تا تغییر مورد پذیرش قرار بگیرد.
دومین راه این است که یک پروژه جدید شروع شود و آن را هارد فورک کرد. در آخر این تنها راهی است که جواب خواهد داد. یک تیم ممکن است آن را هارد فورک کند و یک مدیریت داخلی اضافه کند، اما هنوز تیری در تاریکی است.
کوینی که به خوبی طراحی شده باشد، متداول باشد و مدیریت داخلی داشته باشد برتری بسیار زیادی نسبت به بیتکوین خواهد داشت و میتواند همانطور که به آرامی و متداول آپگرید میشود، به آسانی جایگزین آن شود.
آپگرید و پاسخ به حملههای نیروهای مخربی که روی آنها سرمایهگذاری خوبی شده، به حرکت سریع و نفوذ به شبکه طی چند ساعت یا چند روز دارد، نه چند سال.
مقیاس پذیری چطور؟ درمورد مشکل مقیاس پذیری صحبت کردیم. تغییر دادن اندازه بلاکها مشکلی را حل نمیکند. به چیز جدیتری نیاز هست.
اگر چین از دیوارآتش بزرگش دربرابر آن استفاده کند چه؟ آیا ممکن است که رلههای خصوصی را تکمیل کرد و در این مرحله یک کد ضد تداخل به آن اضافه کرد؟
اگر دولتها خیلی ساده تصمیم گرفتند که یک میلیارد دلار هزینه کنند که یک دیتاسنتر بسازند و مخفیانه مدارهای مجتمع (ASIC) بسازند که سیستم را هدایت کند چه؟ آیا هیچ شخصی میتواند با آنها رقابت کند؟
اگر نیروهای مخرب تصمیم گرفتند که همهی برنامهنویسهای اصلی را به تیم خود اضافه کنند چه؟ با وجود کمبود استعدادها در دنیای کریپتو، جایگزین کردن آنها چقدر امکان پذیر خواهد بود؟
اینها فقط چند نمونه از مشکلات غیرقابل حل کریپتوی مورد علاقهی من بودند. اینها را نمیگویم چون دوست دارم بیتکوین از بین برود، بلکه میخواهم مردم را به فکر وادارم. وقتی که مشکل را ببینید، میتوانید راهی هم برای حل آن پیدا کنید. اما اگر بخواهیم با مشکلات غیرواقعی مانند محدودیت اندازه بلاک دستوپنجه نرم کنیم، به هیچ جا نخواهیم رسید.
بیتکوین زیبا، یک ایدهی نبوغ آمیز و تا اینجای کار دنیا را تغییر داده است. به این دلیل که کلاهبرداری یا متقلبانه است شکست نمیخورد، به خاطر قوانین غیرقابل تغییر خودش، درمورد جنگیدن و نداشتن مدیریت شکست خواهد خود.
بدون شک، نیازی نیست که حتما شکست بخورد. میتوانیم شروع کنیم به فکر کردن به اینکه چگونه همینجا و در همین لحظه نجاتش دهیم.
همانطور که قبلا اشاره کردم، نوعی از مجازی سازی یا بستهبندی که به بیتکوین اجازه دهد تا با استفاده از مهاجرت به یک سری پروتکل و ابزارهای دفاعی جدید انتراعی خودش را با شرایط تطبیق دهد، میتواند کمک کند که بیتکوین نه تنها نجات پیدا کند بلکه رشد هم بیابد.
من به بیتکوین وفادار میمانم. شرط میبندم اگر مشغول خواندن این مقاله هستید، شما هم وفادار خواهید ماند.
بهترین راه برای اینکه مطمئن باشیم نجات پیدا میکند این است که تمام راههایی واقعی که امکان دارد بیتکوین از طریق آنها شکست بخورد را درک کنیم و همین امروز شروع کنیم به پیدا کردن راهحلهای واقعی برای آن مشکلات، تا وقتی مشکلات پدیدار شدند، برای آنها راهحل داشته باشیم.
آخرین مورد
پیشگوییهای خیلی بیشتری هم دارم اما منتظر میمانم تا آنها را در کتابم منتشر کنم. شاید هم اگر از این مقاله استقبال شد، مقالهی دیگری بنویسم.
همچنین قسمت زیادی از ایدههای شرورانه را حذف کردم، به خاطر اینکه نمیخواهم ببینم واقعا به وقوع میپیونند. اگر به ذهن شخص دیگری هم برسند، کاری از من برنمیآید،اما بدترین اتفاقی که میتواند بیفتد این است که راههای مونتکارلوی آینده از کیبورد من بیرون نیامده باشد.
کریپتوکارنسیها نمایانگر یک آپگرید اساسی برای سیستمهای اقتصادی امروزی هستند. وقتی که به طور کامل آماده شدید و با شبکههای جهانی و بینسیارهای در آینده متحد شدید، دنیا به جای خیلی خیلی متفاوتی تبدیل خواهد شد.
صدها سال بعد، اقتصاد امروز مانند اقتصاد فئودالی در گذشته تبدیل خواهد شد.
کریپتوکارنسیها، برنامههای غیرمتمرکز و DAOها حتی میتوانند ما را به اقتصادی مانند فیلم «پیشتازان فضا»، ببرند، نظریه اقتصادی کمترین هزینه که طبق آن محصولات با کمترین نیروی انسانی به تولید انبوه میرسند. فقط زمان نیاز است.
کریپتو هم میتواند خیلی خوب باشد در زندگی و هم خیلی بد.
اگر در حال راه انداختن کسبوکار در زمینهی کریپتو هستید، شمایید که دنیای فردا را میسازید، اما انتظار نداشته باشید که همین هفته بعد به نتیجه برسید.
قانون اینرسی حرکت سریعترین راکتها را هم کند میکند.
اما از سفرتان لذت ببرید، چون قرار است جسورانه جایی قدم بگذاریم که قبلا هیچکس نبوده.
عالی بود