ارزش ارزهای دیجیتال در چیست و چه پشتوانهای دارند؟
ارزهای دیجیتال صرفا یک نوآوری در فناوری نیستند و این فضا از توان بالقوهای برای تأثیرگذاری گسترده اقتصادی و سیاسی بر جامعه نیز برخوردار است. در این مقاله با استناد به دادههای تاریخی و اقتصادی به بررسی تفاوتهای ارزهای دیجیتال و پولهای رایج ملی میپردازیم تا به درک روشنی از تاثیر این ارزها بر آینده برسید.
پول چیست؟
بیت کوین و ارزهای دیجیتال همانطور که از نامشان برمیآید، قرار بوده شکلی از پول باشند. اولین چیزی که به ذهنمان میرسد این است که بتوان از آن همانند پول معمولی برای خریدهای روزمره استفاده کرد. اما پولی که من و شما در جیب داریم و از آن برای خرید استفاده میکنیم، از کجا میآید؟ چه کسی تصمیم میگیرد که این سکهها، اسکناسها و اعدادی که بر روی نرمافزارهای بانکی نقش میبندد، ارزش داشته باشند؟
یکی از مشهورترین منابع درباره تاریخ پول، مقالهای است به نام «واکاوی:منشاء پول» (Shelling Out: The Origins of Money) که توسط نیک سابو در حدود ۲۰ سال پیش نوشته شد. او در این مقاله به بررسی این مسأله پرداخت که چطور صدف، سنگ و فلزات ارزشمند در گذشته، کارکرد پولی یافتند.
به اعتقاد آقای نیک سابو، شکلهای اولیه پول، اشیای کلکسیونی بودند. مردم دوست داشتند که مالک آنها باشند، زیرا برای نمونه، بهگردنانداختن گردنبندی از این کالاهای کلکسیونی، سبب افزایش جایگاه اجتماعی افراد میشد.
اشیای کلکسیونی جذاب بودند و درعینحال، به دست آوردن آنها نیز دشوار بود. در طبیعت تا حدی کمیاب شمرده میشدند و در نتیجه، ابزاری برای ذخیره ارزش به شمار میآمدند.
هر چه باشد، اگر چیزی را که دستیابی به آن دشوار است در اختیار داشته باشید و بدانید که افراد زیاد دیگری هم خواستار آن هستند، جمعآوریاش ارزشمند خواهد بود و همچنین میتوانید آن را در ازای دریافت چیزهایی دیگر نظیر خوراکی مبادله کنید.
اشیای کلکسیونی که از نظر اجتماعی پرطرفدار بودند و در نتیجه کارکردی برای ذخیره ارزش داشتند را میشد بهعنوان ابزاری برای مبادله هم به کار برد. در نهایت، این اشیای کلکسیونی که میتوانستند ابزاری برای ذخیره ارزش باشند و بهعنوان واسطهای برای تبادل عمل کنند، عملکردی دیگر یافتند که آن هم، واحدی برای تعیین ارزش بود. برای نمونه، در برخی قبایل، برای تعیین ارزش یک چیز مشخص میگفتند: «ارزش این چیز X مقدار صدف است.»
پول را میتوان یک نهاد اجتماعی هم دانست. منظور از نهاد اجتماعی در اینجا، سازوکاری برای نظمبخشی اجتماعی است که رفتار افراد در جامعه را هدایت میکند. بهرهگیری از نوعی پول که نشانگر ارزشی مشخص است، امکان تخصصی شدن کارها و تقسیم نیروی کار را هم ایجاد میکند.
برای نمونه، یک نجار ماهر کافی است بر روی کاری که در انجامش خبره است تمرکز کند و دیگر نیازی به انجام کارهای دیگر برای تأمین نیازهایش (نظیر کار در مزرعه و یا دوخت لباس) نداشته باشد. او اگر بتواند ارزشی بیشتر از آنچه از جامعه میگیرد را به جامعه بدهد، میتواند بخشی را نیز پسانداز کند.
استاندارد طلا
طی چند قرن گذشته، طلا بهعنوان گزینه استاندارد و فراگیر مطرح شد. کالاهای اقتصادی نظیر طلا و نقره بهصورت سکه در میآمدند. این سکهها وزن مشخصی داشتند و نشانگر میزان مشخصی ارزش بودند. با اینکه این پولِ کالایی کاربردیتر از مدلهای پیشین پول بود، امکان تقلب و دستکاری در آن وجود داشت، زیرا سکههای طلا پس از مدتی ممکن بود دچار خراشیدگی و فرسودگی شوند. در سال ۱۸۷۵ بود که یک اقتصاددان با نام ویلیام استنلی جونز (William Stanley Jevons) مفهومی به نام «پول نماینده» را تعریف کرد که در نهایت منجر به پدیده انتشار اسکناس بانکی شد. اما این اسکناسها پشتوانه داشتند. اسکناس درآن زمان نماینده مقداری مشخص از طلا بود که در خزانه بانک نگهداری میشد. با این فرض که این بانکها، گزینهای امن برای ذخیره طلای پشتوانه این اسکناسها بودند، پولِ نماینده بهعنوان یک ابزار خوب برای ذخیره ارزش و درعینحال، واسطهای بیدردسر برای تبادلات اقتصادی مطرح شد، زیرا حمل آن بهمراتب سادهتر از حمل طلا بود.
در سال ۱۹۴۴ و طی جنگ جهانی دوم، نمایندگانی از ۴۴ کشور دنیا بر سر یک نظام پولی که نظام برتون وودز (Brettom Woods system) نام داشت به توافق رسیدند. کشورهای شرکتکننده در این نظام قبول کردند که حسابهای بینالمللی خود را در قالب دلار آمریکا تعریف کنند تا بهاینترتیب بتوانند ارز خود را به طلا را با قیمت ثابت ۳۵ دلار به ازای هر اونس که توسط دولت آمریکا تعیین شده بود تبدیل کنند. نتیجه این شد که دلار آمریکا به پول مرجع تبدیل شد و همه ارزهای دنیا تحت سلطه آن قرار گرفتند. بهخاطر موقعیت بالای ایالات متحده در این نظام، فرانسویها آن را «امتیاز گزاف آمریکا» نامیدند.
تا چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، این نظام به خوبی عمل میکرد. بااینحال، بهخاطر موجودی منفی در پرداختها، افزایش حجم بدهیهای دولت آمریکا که بهخاطر جنگ ویتنام ایجاد شده بود و نیز تورم ایجاد شده توسط فدرال رزرو (که پول بیشتری از طلای پشتوانه منتشر میکرد)، دلارهای موجود در سالهای دهه ۱۹۶۰ پشتوانه واقعی نداشتند. بههمیندلیل، در اوایل سالهای دهه ۱۹۷۰ بود که برخی از کشورهای اروپایی، تصمیم به ترک نظام برتون وودز و تبدیل دلارهای خود به طلا گرفتند که همین اقدام سبب افزایش هر چه بیشتر تورم و بیکاری شد.
ریچارد نیکسون در سال ۱۹۷۱ یک سری اقدامات اقتصادی جدید را اجرایی کرد که بعدها به شوک نیکسون معروف شد. در این اقدامات، دولت ایالات متحده به صورت یک طرفه اقدام به لغو امکان تبدیل دلار به طلا کرد. در نتیجه، دلار به یک پول بیپشتوانه (پول فیات یا دستوری) تبدیل شد. این پول بهصورت ذاتی فاقد ارزش است و ارزش آن صرفا توسط دولت تعیین میشود. امروزه بیشتر پولهای ملی کشورهای مختلف در همین دسته قرار میگیرند.
پول بیپشتوانه چطور ایجاد شد؟
نیکسون با بیان اینکه «اکنون در اقتصاد از طرفداران مکتب کینزی هستم» دستور لغو امکان تبدیل دلار به طلا را صادر کرد. منظور از اقتصاد کینزی، نظریهای در اقتصاد کلان است که بر انجام یک سری اقدامات از سوی سیاستگذاران برای تثبیت نوسانات در چرخههای کسبوکار تأکید دارد.
طرفداران مکتب کینزی بر این باورند که برای مهار بیکاری در دورههای رکورد، بهترین کار این است که دولت پول قرض دهد (تسهیل کمّی) و آن را برای زیرساختهای عمومی صرف کند. آنها بر این باورند که جریان پول در نهایت به تمام بخشهای اقتصاد رسوخ مییابد و زمینه رونق را فراهم میکند.
واضحترین راه برای ایجاد جریان پول جدید در اقتصاد، تولید پول جدید است. فقط بانکهای مرکزی (نظیر فدرال رزرو در ایالات متحده و یا بانک مرکزی اروپا در اروپا) مجاز به تولید پول فیزیکی (ضرب سکه و چاپ اسکناس) هستند. بانک مرکزی این پولهای جدید را به دولت و یا بانکهای خصوصی میدهد تا به توزیع آن در اقتصاد بپردازند. این جریان پول جدید سبب تورم میشود، زیرا قدرت خرید پول جدید با افزایش حجم آن بهتدریج کاهش مییابد که این مسأله تهدیدی برای عملکرد آن بهعنوان ابزاری برای ذخیره ارزش است.
این پول جدید (یا به تعبیر تخصصیتر، اعتبار) بهتدریج در اقتصاد به گردش در آمد که دلیل آن نیز بانکداری ذخیره کسری است که الگویی رایج برای بیشتر نظامهای بانکی در سراسر دنیا به شمار میرود. بانکداری ذخیره کسری (بر خلاف بانکداری ذخیره کامل) فقط ملزم به ذخیره درصدی مشخص از مجموع پولی است که قرضدهندگان و سپردهگذاران به آن دادهاند. مثلا اگر ۱ میلیون تومان در بانک پسانداز کنید بانک فقط چند درصد از پول شما را در صندوقهای خود نگهداری میکند.
بههمیندلیل، ایجاد حتی حجمی اندک از پول جدید توسط بانک مرکزی موجب میشود حجم بهمراتب بیشتری پول وارد چرخه اقتصادی شود. ضعف در بانکداری ذخیره کسری تا حد زیادی بهخاطر این پیشفرض است که بسیاری از افراد سپردهگذار در بانکها بهصورت همزمان به پول خود نیاز ندارند و همه آنها به این نظام اعتماد میکنند. اگر مردم اعتماد خود را به این نظام بانکی از دست بدهند و بخواهند پولشان را از بانکها بیرون بکشند، این نظام متلاشی خواهد شد. این پدیده را بحران بانکداری نیز مینامند.
طی سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ که بحران مالی در دنیا روی داد، بحران بانکداری گریبان چندین بانک را گرفت. با اینکه امکان تعیین فقط یک عامل برای ایجاد این بحران وجود ندارد، روشن است که «وامدهی درجه دو» نقش مهمی در ابتدای شکلگیری این بحران داشت. وامدهی درجه دو بهمعنای قرضدادن پول به کسی است که در بازپرداخت وام قبلی خود دچار مشکل است. طی دوران بحران مسکن آمریکا در سال ۲۰۰۸، برخی افراد برای خرید خانه پول قرض گرفتند، زیرا امیدوار بودند که قیمت خانه افزایش مییابد و همین سبب ایجاد حباب شد.
برخی بانکها پولی بیشتر از معمول را به افراد برای خرید خانههایی که قیمتشان بیش از حد گران شده بود میپرداختند که این رویکرد مشکلساز شد. بانکها یک خطای دیگر هم انجام دادند و آن هم اینکه این بدهیها را در قالب یک سری محصولات مالی پیچیدهتر (نظیر اوراق قرضه با پشتوانه رهنی) به مؤسسات دولتی یا بانکهای سرمایهگذاری میفروختند. در نتیجه، این دومینوی بدهی بهشدت در همه ارکان بدنه نظام اقتصادی گسترش یافت و تأثیری منفی نیز بر آن گذاشت.
بیثباتی در اقتصاد جهانی همچنان بهصورت زنجیروار ادامه یافت و به بحران بدهی اروپا در سال ۲۰۰۹ رسید. برخی کشورهای اروپایی (یونان، پرتغال، اسپانیا، ایرلند و قبرس) نمیتوانستند بدهیهای دولتی خود را بازپس دهند و یا به بانکهای مقروض خود کمک کنند. اتحادیه اروپا و بانک مرکزی اروپایی بهمنظور جلوگیری از ورشکستگی سایر کشورهای اروپایی و نیز جلوگیری از برهمخوردن ثبات این اتحادیه، به کمک مالی به آنها پرداخت.
مدل اقتصادی کینزی و مدل اقتصاد نئولیبرالی (که در دهه ۱۹۸۰ پدیدار شد) به افزایش تولید ناخالص ملی سالیانه کمک کرد. تولید ناخالص ملی معیاری برای سنجش ارزش محصولات و خدمات تولید شده در هر سال است. البته این اقدام به قیمت افزایش بدهیهای ملی تمام شد. پس از پایان بحران مالی دهه ۱۹۷۰، بدهی ملی ایاالت متحده از میزان تولید ناخالص ملی آن هم بیشتر شد که این نشانگر افزایش تدریجی و نگرانکننده این بدهی است.
منتقدانی همچون رون پاول که نامزد سابق ریاست جمهوری در ایالت متحده بود بر این باور است که نظام کنونی مالی در این کشور حباب دارد و اگر این نظام به استاندارد طلا بازنگردد، این حباب خواهد ترکید. با اینکه پاول جزو طرفداران پول دارای پشتوانه طلاست، ارزهای دیجیتالی نظیر بیت کوین را نیز جایگزینی جذاب میداند.
بیت کوین چه تفاوتی با پول بدون پشتوانه دارد؟
در ۳۱ اکتبر ۲۰۰۸ و طی بحران مالی ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸، یک فرد گمنام به نام ساتوشی ناکاموتو گزارش (وایت پیپری) را با عنوان «بیت کوین: یک سیستم همتابههمتای پول الکترونیک» را منتشر کرد. همان طور که از نامش هم پیداست، بیت کوین بهصورت یک پول دیجیتال عرضه شد که میتوان آن را از یک فرد به فردی دیگر فرستاد، بدون اینکه نیازی به نهادهای مالی واسطه باشد.
ناکاموتو یک سکه الکترونیکی را بهصورت زنجیرهای از امضاهای دیجیتال توصیف کرد و به تشریح عملکردش بر یک شبکه غیرمتمرکز از نودها که بر اساس سازوکار اجماع و یک سری مشوقها (ماینینگ) پیش میرود پرداخت. ایده ارسال پول دیجیتال از یک نفر به فردی دیگر، آن هم بدون واسطه و بهشکلی مقاوم در برابر دخالت طرف سوم به اندازه کافی حیرتانگیز بود. اما این همه ماجرا نیست.
یکی از اصلیترین ویژگیهای اقتصادی بیت کوین این است که حداکثر مقدار آن ۲۱ میلیون واحد است. این بدان معناست که هرگز نمیتوان به رقمی بیشتر از ۲۱ میلیون واحد دست یافت و همین موجب کمیابی آن میشود. اما این شبکه، پاداشهایی نیز برای مشارکتکنندگان دارد. برای تشویق افراد برای حضور در شبکه و تأیید تراکنشها، در ابتدا در هر بازه زمانی که یک بلاک تکمیل میشد، ۵۰ بیت کوین جدید ایجاد و بهعنوان پاداش داده میشد. پس از تکمیل ۲۱۰ هزار بلاک (حدود ۴ سال) این میزان پاداش نصف میشد و این بدان معناست که تورم پولی بیت کوین در گذر زمان کم میشود که گاهی آنها کاهش تورم هم مینامند. همچنین میتوان انتظار داشت که بیت کوینهای در گردش در گذر زمان باز هم کاهش یابند که دلیل آن نیز عدم امکان دسترسی به برخی بیت کوینها بهخاطر گم شدن کلیدهای خصوصی آنهاست. در زمان نگارش این مطلب، حدود ۸۴ درصد از حداکثر بیت کوینهای قابل استخراج، تولید شده است و نرخ تورم سالانه آن نیز ۳/۷۸ درصد است. پس از نصف شدن بعدی پاداشها که احتمالا در حدود ۲۵ می سال ۲۰۲۰ روی میدهد، تورم مالی بیت کوین به ۱/۸ درصد کاهش مییابد. از دیدگاه طرفداران، بیت کوین بهخاطر کمیابی ذاتی خود، میتواند همانند طلای دیجیتال باشد و از این قابلیت برخوردار است که به استاندارد پایدار پولی در دنیای آینده تبدیل شود.
با وجود نوسانات قیمت بیت کوین، اطمینانخاطر موجود از عدم افزایش ناگهانی نرخ تورم موجود در آن سبب میشود بتوان آن را بهعنوان «ارز احتیاطی» و یا «پول سالم» دانست، زیرا به حفظ قدرت خرید در گذر زمان کمک میکند. برای نمونه، ابرتورم در ونزوئلا نرخی برابر با یک میلیون درصد در سال دارد. مردم ونزوئلا با خرید بیت کوین، قطعا ریسک کمتری را تجربه میکنند.
برای اینکه قدرت خرید در گذر زمان حفظ شود، قیمت فروش سرمایه موردنظر باید حداقل با قیمتی که خریداری شده برابر باشد. اما چه چیزی قیمت یک سرمایه را تعیین میکند؟ پاسخ این سؤال به نظریه اقتصادی مورد استفاده برای تحلیل بستگی دارد.
مکتب کلاسیک اقتصاد که در قرن هیجدهم و نوزدهم بهعنوان چهارچوب غالب در مباحث اقتصادی مطرح بود، میگوید که قیمت با هزینههای عینی تولید تعیین میشود. اگر از دیدگاه مکتب کلاسیک اقتصاد به بیت کوین نگاه کنیم، قیمت آن باید بر اساس هزینه استخراج (شامل هزینه سختافزار و برق) محاسبه شود. در سال ۲۰۱۸، برخی از مزارع استخراج بیت کوین به خاطر کاهش قیمت بیت کوین تعطیل شدند. بالاتر بودن هزینه تولید نسبت به درآمد ناشی از فروش سبب شد استخراج بیت کوین در کوتاه مدت سوددهی لازم را نداشته باشد. بااینحال، برخی از ماینرها هم بودند که با وجود ضرردهی همچنان به استخراج بیت کوین میپرداختند، زیرا انتظار داشتند که قیمت بیت کوینهایی که به دست میآورند در آینده افزایش یابد. این نشان میدهد که قیمت بیت کوین فقط به هزینه استخراج آن بستگی ندارد. با اینکه نظریه مکتب کلاسیک اقتصاد انتظار دارد که قیمت از هزینههای تولید پیروی کند، این امر در مورد بیت کوین صدق نمیکند و در مقابل، هزینه تولید به قیمت وابسته است.
بر اساس دیدگاههای نئوکلاسیک اقتصادی (که پس از مکتب کلاسیک تعریف شدند و در قرن بیستم هم از محبوبیت بالایی برخوردار بودند) قیمت به تعادل بین عرضه و تقاضا بستگی دارد. در بیت کوین میبینیم که عرضه فقط اندکی میتواند افزایش یابد و در نتیجه، قیمت فقط به تقاضا بستگی دارد. وقتی تقاضا بالا میرود، قیمت نیز بالا میرود و با کاهش تقاضا نیز قیمت کاهش مییابد.
مکتب اتریش نیز یکی از مکاتب اقتصادی است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گرفت. این مکتب که طی بحران اقتصادی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ بسیار مورد توجه قرار گرفت، دیدگاههای کلاسیک و نئوکلاسیک را درباره شیوه تعیین قیمت رد میکند. مکتب اتریش میگوید که هزینههای تولید بر اساس یک سری عوامل غیرملموس دیگر که به ارزش کاربردهای جایگزین از منابع کمیاب بستگی دارد تعیین میشود و نیز تعادل میان عرضه و تقاضا نیز بر اساس سلیقه افراد مشخص میشود. مکتب اتریش بر اهمیت کمیابی و نیز جلوگیری از مداخله دولتی تأکید دارد. این مکتب با مدلهای فعال اقتصادی که در واقع بر اساس تورم پولی و نیز قانونگذاری دولتی استوار هستند در تناقض است. از آنجا که بیت کوین با چنین تفسیری سازگار است، مکتب اتریش بهشدت در میان طرفداران بیت کوین محبوب است و هواداران مکتب اتریش نیز به بیت کوین علاقهمندند.
پول علاوه بر اینکه باید قدرت خرید را در گذر زمان حفظ کند، باید بتواند بهشکلی مطمئن ذخیره شود و دوباره مورد استفاده قرار گیرد. فقط در این صورت است که میتوان از آن بهعنوان ابزاری برای ذخیره ارزش نام برد. در زمان نگارش این مطلب، ده سال از عمر بیت کوین میگذرد و این ارز دیجیتال در ۹۹/۹۸ درصد از مواقع در این بازه ده ساله دچار نوسان بوده است. بااینحال، بیت کوین هنوز هم در زمینه ذخیره بیدردسر، استفاده و فروش در مقادیر بالا با مشکل روبروست و این مشکل بهویژه برای افراد عادی و غیرمتخصص بهمراتب بیشتر است. اگر رابط کاربری در گذر زمان بهبود یابد، راهحلهای واسطه بهتری نیز عرضه خواهد شد، امکان نقدشوندگی بیشتر شده و شبکه نیز در برابر حملات احتمالی قدرتمندتر میشود. بهاینترتیب، فرآیند تحول پولی بیت کوین نیز بهتدریج ادامه مییابد.
نگاهی به سایر ارزهای دیجیتال
بیت کوین اولین ارز دیجیتالی بود که توجه گستردهای را به خود جلب کرد. اما اندکی پس از آن، ارزهای دیجیتال دیگری نیز به بازار آمدند که برخی از آنها برخی قابلیتهای فنی یا اقتصادی بیت کوین را بهبود داده و یا قابلیتهای بیشتری داشتند (که برای نمونه میتوان به قراردادهای منعطف هوشمند اشاره کرد). بهخاطر برخورداری بیت کوین از امتیاز اول بودن و نیز اثر لیندی (که میگوید عمر مورد انتظار هر فناوری با عمر فعلیاش متناسب است)، سایر ارزهای دیجیتال باید بهبود قابلتوجهی نسبت به بیت کوین داشته باشند تا بتوانند مخاطب بیشتری جلب کرده و از اثر شبکهای بیت کوین پیشی بگیرند. بیت کوین از نظر بیشتر افراد، معیار ارزهای دیجیتال است و بیشترین خریدوفروش ارزهای دیجیتال در صرافیها نیز بیت کوین را شامل میشود. با اینکه توضیح درباره تفاوتها بین ارزهای دیجیتال و بیت کوین در این مقاله نمیگنجد، باید بدانید که دو نظریه اقتصادی بهخاطر پدیدار شدن ارزهای دیجیتال مختلف مطرح شده است.
نظریه پروتکلهای چاق (fat protocols) که اولین بار توسط جول مونگرو در سال ۲۰۱۶ مطرح شد، به مقایسه ارزش انباشت اینترنت سنتی و اینترنت غیرمتمرکز مبتنی بر بلاک چین میپردازد. این نظریه میگوید که اینترنت موجب ایجاد حجم بسیار گستردهای از ارزش شده است. اما اگر به مسأله توزیع این ارزش ایجاد شده فکر کنیم، خواهیم دید که یک سری پروتکلهای «لاغر» و یک سری اپلیکیشنهای «چاق» وجود دارد. هیچ کسی مالک پروتکلهای متن باز اینترنت (نظیر TCP/IP یا HTTP) نیست. اما همین پروتکلها زمینه را برای بزرگ شدن اپلیکیشنهایی نظیر گوگل، فیسبوک و آمازون فراهم کردند و این اپلیکیشنها نیز حجم زیادی از ارزش را به خود اختصاص میدهند.
نظریه پروتکلهای چاق میگوید که اینترنت مبتنی بر بلاک چین، رویکردی برعکس را دارد. بر خلاف اینترنت فعلی، در اختیار داشتن سرمایه (نظیر بیت کوین و یا اتر) برای استفاده از پروتکلهای بلاک چین ضروری است. بههمیندلیل، بهرهگیری از پروتکلهای بلاک چین سبب افزایش تقاضا برای این توکنها شده و همین ارزش آنها را افزایش میدهد. استقبال موفق از اپلیکیشنهای قرار گرفته بر روی این پروتکلها به صورت خودکار به افزایش تقاضا برای سرمایههای بنیادین پروتکل بلاک چین میانجامد و همین امر موجب میشود ارزش این پروتکل افزایش یابد. نظریه پروتکلهای چاق میگوید که ارزش انباشتی پروتکل بلاک چین همواره سریعتر از ارزش اپلیکیشنهای قرار گرفته بر روی آن افزایش مییابد.
معمولا ارز دیجیتالی که میتواند بهصورت مستقل عمل کند را «سکه» یا «کوین» مینامند (نظیر بیت کوین یا اتر) و در مقابل، ارزهای دیجیتالی که به یک ارز دیجیتال دیگر بهعنوان پلتفرم وابسته هستند هم «توکن» نامیده میشوند (مثل آگر- Augur). توکنها معمولا برای جذب سرمایه (عرضه اولیه سکه-ICO) فروخته میشوند و از آنها بهعنوان پول داخل یک نرمافزار خاص و یا بهعنوان نماد دیجیتال یک سرمایه (نظیر امتیاز یک نرمافزار، داراییهای مجازی در یک بازی و …) مورد استفاده قرار میگیرند. در سال ۲۰۱۷ که بازار ارزهای دیجیتال بسیار پررونق بود، توکنها هم از محبوبیت بالایی برخوردار بودند و هزاران توکن ایجاد شده و در سال ۲۰۱۸ شاهد کاهش قابلتوجهی در قیمت آنها بودیم. بههمیندلیل، ارزش انباشته شده در پروتکلهای چاق بهصورت خاص به توکنها اشاره دارد.
نظریه بعدی هم مسأله سرعت توکن است که به تشریح حالتی میپردازد که در آن، اگر عرضه یک توکن ثابت باشد، افزایش در تقاضا بهصورت خودکار سبب افزایش قیمت میشود. مسأله سرعت توکن میگوید که ارزش میانگین شبکه به حجم کل تراکنشها تقسیم بر سرعت انجام تراکنشها بستگی دارد.
حجم کل تراکنشها ÷ سرعت انجام تراکنشها = ارزش میانگین شبکه
این مسأله به زبان ساده میگوید که ارزش کوینها و یا توکنهایی که مردم نگه میدارند بهتدریج بیشتر از ارزش توکنهایی خواهد شد که از نظر مردم کمارزش است و آنها را میفروشند.
بهعنوانمثال، مردم ممکن است بیت کوین را به این دلیل نگه دارند که انتظار دارند به یک پول بینالمللی در آینده تبدیل شود. با این فرض، نگهداری بیت کوین به مدتی طولانی کاری منطقی خواهد بود. اگر افراد زیادی تأکید به نفروختن کوینهای خود داشته باشند، مقدار عرضه آن کاهش یافته و در نتیجه، حتی یک افزایش کوچک در تقاضا سبب اوجگیری ناگهانی قیمت میشود.
بااینحال، وقتی افراد کوین یا توکنی را که فکر میکنند از شانس کمتری برای حفظ ارزش و قدرت خریدشان برخوردار است به دست میآورند، احتمال اینکه آن را فروخته و چیز دیگری به جای آن بخرند افزایش مییابد. در این میان، توکنهایی که کاربردهای بسیار مشخص و محدودی دارند (نظیر توکنهای ویژه برخی بازیها) و یا کوینها و توکنهایی که در گذر زمان دستخوش تورم میشوند، بیشتر از نظر کاربران نامطلوب بوده و به احتمال زیاد آنها را نگه نمیدارند.
نتیجهگیری
نمیتوانیم بگوییم که یکی از این نظریهها درباره ارزش ارزهای دیجیتال و یا حتی پول کاملا درست است. بااینحال، این امر که ارزش یک ویژگی نسبتا غیرعینی برای یک دارایی به شمار میرود و به تقاضا (به ویژه در آینده) بستگی دارد، به نظر کاملا پذیرفته شده میآید. افزون بر این، قابلیت مقاومت در برابر دخالت حکومتها سبب شده پول دیجیتال با الگوی تورمی قابل پیشبینی بهعنوان جایگزینی بالقوه برای نظام مالی کنونی (فارغ از دیدگاههای مختلف در نظریات اقتصادی) مطرح شود. آیا ارزهای دیجیتال میتوانند بهعنوان یک الگوی نوین از پول که کاربردش ساده است و درعینحال از امنیت بالایی برخوردار است در سراسر جهان به کار گرفته شود؟ شاید قضاوت در این باره زود باشد. اما اگر ارزهای دیجیتال بتوانند به آن مرحله برسند، بیتردید پدیده بسیار جالبی خواهند بود.
چه جالب