چرا دولتها نمیتوانند بیت کوین را ممنوع کنند؟
تعداد کاربران بیت کوین و ارزش بازار این دارایی دیجیتال هر روز بیشتر میشود. با این حال، پس از گذشت ۱۲ سال از شروع فعالیت این شبکه، هنوز مسئله قانونگذاری بیت کوین موردبحث بسیاری از کشورهای جهان است و هنوز هم نگرانیهایی درمورد «ممنوعشدن» آن وجود دارد. هرکس که بیت کوین دارد، احتمالاً حداقل یکبار نگرانی ممنوعشدن این ارز دیجیتال به ذهنش خطور کرده است.
نظرات افراد مختلف درمورد مسئله ممنوعشدن بیت کوین متفاوت است. برخی از آنها معتقدند وجود بیت کوین به نفع دولتهاست و امکان ندارد که آنها بیت کوین را ممنوع کنند، در حالی که برخی دیگر معتقدند دولتها بالاخره جلوی بیت کوین را خواهند گرفت. برخی فکر میکنند خود دولتها بیت کوین را بهوجود آوردهاند و «ساتوشی ناکاموتو» تنها یک نام مستعار برای سازمانی سری و مخوف است، در حالی که برخی دیگر عقیده دارند بیت کوین ناگهان جدی شد و قدرتهای بزرگ جهان هم متوجه نشدند که چگونه چنین اتفاقی افتاد.
اینکه کدام یک از این دو موضع به واقعیت نزدیکتر است، موضوعی است که شاید ما هیچوقت سر از آن درنیاوریم. موضوع موردبحث ما در این مقاله هم منشأ پیدایش بیت کوین نیست. در این مقاله قصد داریم بررسی کنیم که حالا که بیت کوین، از هر جایی و به هر شکلی بهوجود آمده، آیا دولتهای جهان امکان ممنوعکردن آن را دارند؟ و اینکه حتی اگر امکان چنین کاری وجود داشته باشد، چقدر احتمال دارد که دولتها آن را عملی کنند؟
در این مقاله که بهکمک مطلبی از سایت «bitcoinmagazine» نوشته شده است، احتمال ممنوعشدن بیت کوین در کشور آمریکا را از جوانب مختلف بررسی میکنیم. وضعیت حقوقی بیت کوین در آمریکا، تأثیر مستقیمی بر وضعیت بیت کوین در کل جهان دارد. آمریکا رتبه اول را در بین کشورهای جهان از لحاظ تولید ناخالص داخلی دارد و علاوه بر آن، این کشور بیشترین میزان سرمایه بیت کوین را هم به خود اختصاص داده است.
طبق گزارش پلتفرم تحلیل آمار استاتیستا (Statista)، در سال ۲۰۲۰، کاربران ایالات متحده با اختلافی قابلتوجه رتبه اول حجم معاملات بیت کوین در صرافیهای آنلاین سرتاسر جهان را از آنِ خود کردند. در این رتبهبندی، ایالات متحده با ۱,۵۲۳.۶ میلیون دلار صدرنشین حجم معاملات شد و کاربران روسیه با میزان تراکنشی کمتر از یکسوم کاربران آمریکایی در رتبه دوم جای گرفتند.
بنابراین با در نظرگرفتن این حقایق، بدیهی است که قانونگذاری بیت کوین در آمریکا تنها بر روی شهروندان آمریکایی تأثیرگذار نیست و کل دارندگان بیت کوین از سرتاسر جهان را تحتتأثیر قرار میدهد. بهعبارت دیگر، اگر بیت کوین در آمریکا ممنوع نشود، احتمالاً ممنوعیت آن در نقاط دیگر جهان هم بیتأثیر خواهد بود.
ادامه مقاله را از زبان استوارت راسل، نویسنده انگلیسی آن مطالعه میکنید.
دیدگاه سیاستگذاران درمورد ممنوعیت بیت کوین
وقتی درمورد ممنوعشدن بیت کوین در کشوری مانند آمریکا صحبت میکنیم، ابتدا باید بدانیم که دیدگاه سیاستگذاران آن درمورد بیت کوین چیست. همین سیاستگذاران هستند که در خصوص ممنوعشدن یا نشدن بیت کوین در سطح گسترده تصمیمگیری میکنند. بنابراین پیش از هر چیزی، باید ابتدا با نظر و احساس آنها درمورد بیت کوین آشنا شویم.
هستر پیِرس (Hester Peirce)، یکی از اعضای ارشد کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا، در خصوص پیادهسازی طرح ممنوعیت بیت کوین میگوید:
[برای ممنوعکردن بیت کوین] باید اینترنت را بهطور کامل قطع کنید.
هستر پیرس یکی از طرفداران سرسخت بیت کوین و ارزهای دیجیتال است. او بهعلت طرفداری از بیت کوین در کمیسیون بورس و اوراق بهادار، «مادر کریپتو» (crypto mom) نام گرفته است.
اما متأسفانه همه سیاستمداران دیدگاهی شبیه پیرس ندارند. با وجود اینکه در حال حاضر ارزش بازار بیت کوین از ۱ تریلیون دلار فراتر رفته است، اما هنوز هم مقامات دولتی و مدیران کسبوکارها در آمریکا بیانیههایی را صادر میکنند که به گمانهزنیها در خصوص ممنوعیت بیت کوین دامن میزند.
جنت یلن (Janet Yellen)، وزیر خزانهداری آمریکا، یکی از افرادی است که علناً بیت کوین و سایر ارزهای دیجیتال را بهعلت نقشی که در انجام «امور مالی غیرقانونی» ایفا کردهاند زیر سؤال برده است. در بخش خصوصی نیز رِی دالیو (Ray Dalio)، بنیانگذار بزرگترین صندوق پوشش ریسک جهان، ادعا کرده که بیت کوین ممکن است همچون طلا در دهه ۱۹۳۰ میلادی (بهعنوان پول) غیرقانونی اعلام شود. همچنین جسی پاول (Jesse Powell)، مدیرعامل صرافی آمریکایی کراکن هشدار داده است که احتمال اِعمال «سختگیریهای بیشتر» در مورد داراییهای دیجیتال وجود دارد.
حقیقت این است که ممنوعسازی بیت کوین در سطح تئوری امکانپذیر هست؛ اما موانع عملی، قانونی، اقتصادی و سیاسی متعددی که وجود دارد، احتمال این اتفاق را به نزدیک صفر میرساند. در همین شرایط هم کشورهایی مانند هند، نیجریه و ترکیه وجود دارند که بیت کوین را ممنوع اعلام کردهاند؛ اما در طرف دیگر، کشورهایی مانند آلمان را داریم که به فکر قانونگذاری ارزهای دیجیتال هستند و بارها تمایل خود برای تبدیلشدن به محیطی امن برای انجام مبادلات ارزهای دیجیتال را اعلام کردهاند.
حال سؤال این است که کشورهای دیگر کدام موضع را برمیگزینند؟ آیا آنها به سمت کشورهایی مانند نیجریه و هند و ترکیه متمایل خواهند شد و یا به سمت کشورهای اروپایی نظیر آلمان گرایش پیدا خواهند کرد؟
نظر من این است که اغلب کشورهای توسعهیافته مانند آمریکا قانونگذاری ارزهای دیجیتال را به ممنوعکردن آنها ترجیح خواهند داد. برای اثبات این ادعا، آن را از منظر چالشهای «عملی»، «حقوقی»، «اقتصادی» و «سیاسی» که ممنوعیت بیت کوین میتواند برای این کشورها در پی داشته باشد بررسی میکنم.
چالشهای عملی
اگر با ماهیت فناوری «بلاک چین» آشنا باشید، درک میکنید که چرا ممنوعکردن بیت کوین در سطح عملی غیرممکن است.
بلاک چین دفتر کل توزیعشده و غیرمتمرکزی است که تاریخچه تراکنشهای مرتبط با داراییهای دیجیتال را ثبت میکند. بیت کوین یک دارایی کاملاً مجازی است که در دل بلاک چین وجود دارد و از طریق بلاک چین میتوان به آن دسترسی پیدا کرد.
در همهجای دنیا بیت کوین را یک ارز دیجیتال میشناسند؛ اما شاید استفاده از اصطلاح «ارز دیجیتال» برای بیت کوین کمی گمراهکننده باشد. بیت کوین تنها یک ارز از نوع دیجیتالی نیست. بیت کوین پولی نیست که یک نهاد امانی بتواند آن را قانونگذاری یا نگهداری کند. بیت کوین یک شبکه غیرمتمرکز است.
دارندگان بیت کوین بهجای نگهداشتن «سکههای» فیزیکی یا دسترسی به یک «حساب» تحتکنترل شخص ثالث، از کلیدهای خصوصی برای بازکردن قفل داراییهای خود استفاده میکنند؛ داراییهایی که روی بلاک چین ثبت شدهاند و در شبکهای غیرمتمرکز و بینالمللی از رایانهها نگهداری میشوند. این کلیدهای خصوصی اغلب در قالب یک سری کلمات نشان داده میشوند که آنها را «عبارات بازیابی» مینامیم.
کاربران بیت کوین کافی است تنها همین عبارات بازیابی را به خاطر بسپارند. پس از آن میتوانند در هر لحظه و هر نقطه از جهان که به اینترنت متصل باشند، یک کیف پول ارز دیجیتال دانلود کنند (یا بخرند) و به بیت کوینهای خود دسترسی پیدا کنند. بنابراین همان طور که امکان مصادرهکردن حافظه افراد وجود ندارد، بیت کوین هم قابلمصادره نیست.
با همه این تفاسیر، دولتها شاید بتوانند مالکیت بیت کوین را جرم اعلام کنند، اما نمیتوانند جلوی این کار را بگیرند. بهعبارت دقیقتر، دولت در سطح عملی نمیتواند بیت کوین را از شبکه غیرمتمرکز بینالمللی آن مصادره کند. اگر مالکان بیت کوین از بهاشتراکگذاری عبارات بازیابی خود خودداری کنند یا ادعا کنند که این عبارات بازیابی به سرقت رفته یا گم شدهاند، کار دولتها دشوار میشود.
علاوه بر این، تجربه ممنوعیت بیت کوین و ارزهای دیجیتال در سایر کشورها نشان میدهد که این حرکت میتواند نتیجه عکس داشته باشد. بهعنوان مثال، هنگامیکه بانک مرکزی نیجریه مؤسسات مالی محلی را از سرویسدهی به شرکتهای ارز دیجیتال منع کرد، خریداران و فروشندگان حاضر شدند با پرداخت هزینهای اضافه، به استفاده از پلتفرمهای معاملاتی همتابههمتا برای معاملات بیت کوین روی بیاورند.
چالشهای حقوقی
بیت کوین از ابتدای تولدش یک پدیده سیاسی بود. از همان ابتدای شروع به کار بیت کوین، از شبکه این ارز دیجیتال برای انتشار پیامهای سیاسی استفاده شد. در بلاک اول یا همان بلاک «جنسیس» (Genesis) بیت کوین بیانیه زیر درج شده است:
نشریه تایمز در روز ۳ ژانویه ۲۰۰۹: رئیس خزانه [سلطنتی انگلستان] در آستانه دومین کمک مالی به بانکها است.
جنبههای سیاسی بیت کوین، بخشهای جداییناپذیر این ارز دیجیتال هستند و در تعریف ماهیت آن نقش دارند. این جنبهها پس از گذشت ۱۲ سال هنوز هم همراه بیت کوین هستند؛ همان طور که در اولین روز عرضه اولیه سهام کوین بیس در بورس نزدک (Nasdaq)، این شرکت از یک استخر استخراج خواست تا عنوان دیگری از نشریه تایمز با این متن را در بلاک چین بیت کوین ثبت کند:
نشریه تایمز در روز ۱۰ مارس ۲۰۲۱: کنگره آمریکا لایحه پیشنهادی بایدن برای توزیع بستههای حمایتی ۱.۹ تریلیون دلاری در دوران کرونا را به تصویب نهایی رساند.
دو مثالی که به آنها اشاره شد در حقیقت انتقاداتی به بانک مرکزی آمریکا و نهادهای دولتی این کشور هستند. چنین انتقاداتی را نمیتوان سانسور کرد و هر فردی که به اینترنت دسترسی داشته باشد، میتواند آنها را بخواند. برخلاف دستنوشتههای گاهبهگاه و بیدوامی که روی اسکناسهای کاغذی دیده میشوند، بیانیههای سیاسی همیشه در بزنگاههای تاریخی در بلاک چین بیت کوین ثبت شدهاند؛ بهطوری که نه با گذشت زمان از بین میروند و نه میتوان آنها را حذف کرد.
بر همین اساس، ممنوعیت بیت کوین با چالشهایی از سوی متمم اول قانون اساسی آمریکا روبهرو است. بر اساس این متمم، دولت و قانونگذاران نمیتوانند مانع آزادی بیان یا تشکیل اجتماعات اعتراضی صلحآمیز از سوی شهروندان شوند. ممنوعشدن بیت کوین در آمریکا مساوی است با نقض این قانون، زیر سؤالرفتن دموکراسی در این کشور و خرابشدن وجهه آن در کل دنیا.
در این قسمت از مقاله، باز هم میرسیم به این نکته که بیت کوین تنها نوعی از پول و ابزاری برای انتقال ارزش نیست و تعریف آن خیلی گستردهتر است. آندریاس آنتونوپولوس (Andreas Antonopoulos)، طرفدار دوآتشه بیت کوین دراینباره میگوید:
اگر بگوییم بیت کوین پول دیجیتالی است، مثل این است که بگوییم اینترنت تلفنی مجازی است، مثل این است که بگوییم اینترنت فقط ایمیل است. پول در واقع فقط اولین کاربرد [بلاک چین بیت کوین] است.
همین جنبههای سیاسی بیت کوین، حساسیت جامعه را نسبت به ممنوعشدن آن بالا میبرد و کار را برای قانونگذاران سختتر از پیش میکند. از طرفی، پیشتر شاهد اعمال متمم اول برای فناوریهای نوظهور دیگر بودهایم. بنابراین منطقی است که انتظار داشته باشیم تبعیضی صورت نگیرد و این متمم درمورد فناوری بلاک چین هم بهطور کامل اعمال شود.
علاوه بر این، برای مخالفت با ممنوعیت بیت کوین میتوان به متممهای چهارم، پنجم و چهاردهم قانون اساسی ایالات متحده هم استناد کرد. متممهای چهارم، پنجم و چهاردهم جهت حفاظت از اموال و داراییهای افراد در برابر مصادره غیرموجه، الزام دولت برای پرداخت غرامت به شهروندان در صورت ایجاد خسارت و بهرسمیتشناختن حقوق و اموال خصوصی شهروندان تصویب شدهاند.
خدمات درآمد داخلی آمریکا (IRS) بیت کوین را بهعنوان یک دارایی طبقهبندی میکند و از این رو، با استناد به متمم چهارم قانون اساسی ایالات متحده در خصوص امنیت حقوقی افراد و حق مالکیت شخصی بر داراییها، میتوان هرگونه ممنوعیتی را غیرقانونی دانست. علاوه بر این، دولت ایالات متحده نیز خود سابقه نگهداری و فروش بیت کوین داشته است که همین مسئله جایگاه بیت کوین را بهعنوان یک دارایی تحتحفاظت قانون بیشتر تثبیت میکند.
البته دولت برای مقابله با این استدلال میتواند امکانی را در اختیار مالکان بیت کوین قرار دهد تا آنها داراییهای بیت کوین خود را به دلار آمریکا تبدیل کنند؛ اما با توجه به ضرر بالقوه صدها میلیارد دلاری که به سرمایه خالص افراد و شرکتهای سهامی عام وارد میشود، احتمالاً دولت نمیتواند از پس پرداخت «غرامت عادلانه» که طبق قانون به آن متعهد شده است بربیاید.
چالشهای اقتصادی
حتی اگر دولتهای توسعهیافته مانند آمریکا بتوانند بیت کوین را بهصورت قانونی ممنوع کنند، انجام این کار از نظر اقتصادی به نفع این کشورها نیست. چالشهای اقتصادی ممنوعیت بیت کوین هم بهاندازه دو چالش قبلی جدی هستند و احتمال ممنوعیت بیت کوین را کمتر و کمتر میکنند.
بخش بزرگی از ارزش بازار بیت کوین در اختیار شرکتهای آمریکایی قرار دارد. بهعنوان مثال، در فوریه ۲۰۲۱ (بهمن ۹۹) اعلام شد که شرکت آمریکایی تسلا (Tesla) ۱.۵ میلیارد دلار از سرمایه خود را به خرید بیت کوین اختصاص داده است. یا مثلاً صرافی ارز دیجیتال آمریکایی کوین بیس با ارزش بازاری بیش از ۸۵ میلیارد دلار وارد بازار سهام شده است و بانکهای بزرگی همچون جیپی مورگان (JPMorgan) و گلدمن ساکس (Goldman Sachs) در آستانه ارائه محصولات سرمایهگذاری در قالب ارزهای دیجیتال هستند. علاوه بر این، شرکتهای خدمات پرداختی همچون ویزا (Visa) و پی پل (PayPal) به هزاران کسبوکار کوچک کمک میکنند تا بیت کوین را در ازای کالاها و خدمات خود بپذیرند. به نظر شما آیا ممکن است دولت آمریکا از این حجم از سرمایه دست بکشد و به قیمت واردکردن ضرری هنگفت به شرکتهای واقع در این کشور، بیت کوین را ممنوع کند؟
واقعاً هم اگر با دقت بیشتری نگاه کنیم، متوجه میشویم که بیت کوین به طرق مختلف میتواند برای کشورها ارزآوری کند. مخالفان بیت کوین ممکن است به تقلید از یکدیگر ادعا کنند که بیت کوین مورد سوءاستفاده تروریستها و فروشندگان مواد مخدر قرار میگیرد؛ اما تحلیل بلاک چین بیت کوین نشان میدهد که بخش بسیار کوچکی از تراکنشهای بیت کوین در جهت اهداف مجرمانه انجام شدهاند و حجم آنها با گذشت زمان در حال کمترشدن است.
کاربردهای بیت کوین بسیار گسترده است و برای اهداف مختلفی از جمله ذخیره ارزش، احراز هویت، ثبت مالکیت آثار و بهاشتراکگذاری مالکیت معنوی میتوان از آن استفاده کرد. بیت کوین میتواند باعث ایجاد کسبوکارهای جدید شود و سرمایه خوبی را برای یک کشور تولید کند. بهبیان دیگر، بیت کوین در زمان فعلی ما چیزی شبیه اینترنت در اواخر دهه ۹۰ میلادی و اوایل قرن ۲۱ است که زمینهساز تأسیس بسیاری از شرکتهای نوظهور شد. بنابراین میتوان گفت که هرگونه ممنوعیت یا وضع قوانین بازدارنده در آمریکا، فرصت پیشتازی در حوزه فناوریهای نوین و کسب سود را از این کشور سلب میکند.
چالشهای سیاسی
همراه با رشد چشمگیر بیت کوین، تأثیرات سیاسی آن نیز گسترش پیدا کرده است. البته من در قسمت «چالشهای قانونی» درمورد جنبههای سیاسی بیت کوین صحبت کردم و به برخی از چالشهای سیاسی که ممنوعیت بیت کوین میتواند با خود به همراه داشته باشد اشاره کردم؛ اما در این قسمت قصد دارم کمی بیشتر به این جزئیات وارد شوم تا کاملاً متوجه شوید که منظور من از چالشهای سیاسی چیست و چطور این چالشها مانع از ممنوعیت بیت کوین میشوند.
بسیاری از شرکتها و افرادی که مستقیماً با بیت کوین سروکار دارند، از نفوذ سیاسی قابلتوجهی نیز برخوردارند. بهعنوان مثال، سم بنکمن فراید (Sam Bankman-Fried) که مدیرعامل یک پلتفرم معاملات مشتقات ارزهای دیجیتال به نام FTX است، دومین حامی مالی بزرگ کمپین انتخاباتی جو بایدن بود. یا مثلاً اخیراً اخباری منتشر شده مبنی بر اینکه شرکتهای پرآوازهای همچون فیدلیتی اینوستمنتس (Fidelity Investments)، اسکوئر (Square) و کوین بیس با یکدیگر متحد شدهاند و یک گروه تجاری بیت کوین را تشکیل دادهاند تا در صورت نیاز، بتوانند با هم لابی کنند و در مقابل سیاستهای اتخاذشده در این حوزه بایستند.
در یک کلام، با افزایش تعداد کاربران بیت کوین، هرگونه اقدام برای ممنوعیت این دارایی دیجیتال خشم جمعیت گستردهای از طرفداران آن را برمیانگیزد و با مقاومت لابیگرانه شرکتها مواجه میشود.
گفتنی است که کوین بیس، بزرگترین صرافی ارز دیجیتال در ایالات متحده گزارش کرده که در سال ۲۰۲۱ تقریباً ۵۶ میلیون کاربر تأییدشده در این پلتفرم معاملاتی فعالیت میکنند؛ در حالی که این رقم در سال ۲۰۲۰ برابر با ۳۵ میلیون بوده است.
فرد اِرسام (Fred Ehrsam)، همبنیانگذار کوین بیس نیز در توییتی نوشته که در حال حاضر، ۱۰ درصد از شهروندان آمریکایی مالک ارزهای دیجیتال هستند. اگرچه صحت این ادعا قابلبحث است، اما هیچ شکی در این حقیقت نیست که تعداد دارندگان بیت کوین و ارزهای دیجیتال روزبهروز در حال افزایش است و این افراد هرگونه ممنوعیت اِعمالشده را با فشارهای سیاسی قابلتوجه پاسخ خواهند داد.
جمعبندی
طرفداران و دارندگان بیت کوین در دنیای کنونی، با نگرانیهای زیادی دستوپنجه نرم میکنند. نوسانات دائمی قیمت بیت کوین، بازارهای خرسی طولانیمدت آن، تئوریهای توطئهای که درمورد این ارز دیجیتال ساخته میشود، آینده آن و احتمال ممنوعشدن بیت کوین از سوی دولتها، تنها چند نمونه از این نگرانیها هستند. در این شرایط، فکر میکنیم که مطالعه این مقاله برای همه دوستداران ارزهای دیجیتال مفید باشد و دستکم یکی از این نگرانیها را کاهش دهد.
ما امروزه اخبار زیادی از قانونگذاری ارزهای دیجیتال میشنویم؛ اما یک مسئله اساسی دراینباره وجود دارد و آن هم تعریف ما از عبارت «قانونگذاری» است. به نظر میرسد که مردم و دولتها، و همچنین دولتهای مختلف باید به یک تعریف مشترک از عبارت قانونگذاری برسند. قانونگذاری بیت کوین یعنی چه؟ آیا قانونگذاری بهمعنای ممنوعکردن کامل بیت کوین است؟ یا منظور از قانونگذاری، تبیین قوانینی است که در عین حفظ ماهیت مستقل و آزاد بیت کوین، راه را برای مبادلات راحتتر و ایمنتر این ارز دیجیتال باز کند؟
اگر هدف از قانونگذاری بیت کوین مورد دوم باشد، بهاحتمال زیاد با استقبال جامعه این ارز دیجیتال مواجه خواهد شد. اما اگر هدف مورد اول باشد، باید بگوییم که چنین کاری عملاً ممکن نیست و تنها باعث میشود که کاربران بیت کوین بیش از پیش به ذات کنترلگر و غیردموکرات حکومتهای فعلی پی ببرند و به فکر دورزدن قوانین وضعشده از جانب آنها بیفتند.
نه اینکه احتمال ممنوعشدن بیت کوین از سوی دولتها وجود نداشته باشد. در زمان نگارش همین مقاله، اخبار ممنوعیت ارزهای دیجیتال در چین کل دنیا را پر کرده و واکنشهای فراوانی را به همراه داشته است؛ اما حرف ما این است که چنین قوانینی چقدر تئوری است و چقدر عملی؟ اینکه دولتی اعلام کند: «از این پس مالکیت بیت کوین و ارزهای دیجیتال دیگر جرم است» کار بسیار راحتی است. اما پس از آن چه اتفاقی میافتد؟ با توجه به ماهیت اینترنتی و غیرمتمرکز بیت کوین، چگونه میتوان جلوی مالکیت آن را گرفت؟
با درنظرگرفتن این حقایق، چرا باید دولتهایی که ادعای دموکراسی دارند و دستکم وجهه خوبی را از خود به جا گذاشتهاند، با دست خود این وجهه را خراب کنند؟ آیا بهتر نیست که آنها هم به همین موج بپیوندند و از این طریق، حداقل کنترل کامل خود را بر روی این ارزها از دست ندهند؟
خیلی از چیزهایی که ما درمورد آنها حرف میزنیم مربوط به آینده و پیشبینیهای ما از آینده است. در این دنیا هیچچیزی قابلپیشبینی نیست و هر اتفاقی ممکن است رخ دهد. بنابراین نمیتوان با قطعیت درمورد چیزی که هنوز اتفاق نیفتاده نظر داد. تنها کاری که از دست ما بر میآید این است که با استدلال و کنار هم قراردادن حقایق، به یک نتیجه منطقی برسیم و باقی کار را به دست تقدیر بسپاریم. نتیجهگیری منطقی از حقایق موجود این است که ممنوعیت بیت کوین در کل جهان از نظر عملی ممکن نیست. پس شاید بهتر باشد که به همین نتیجهگیری پایبند بمانیم و به صحت آن امیدوار باشیم.
خوب بود، مرسی از این مقاله که گذاشتید. آگاهی را برای تازه واردان افزایش میدهد و پارادوکس دولت ها با شعارهایشان را آشکار میکند. واقعا دموکراسی در آمریکا یک شعار است و بازی بین چین و آمریکا بر سر قدرت اول یا دوم بودن اقتصادی است و تمام دنیا داریم آسیب این رقابت را میبینیم بخصوص از آغاز اپیدمی کرونا که توطئه ای اقتصادی و شفاف علیه بشریت بود.