به دوران نقاهت بیت کوین خوش آمدید
یکی از اصلیترین دلایلی که گروه «گارتنر» شهرت زیادی کسب کردند، طراحی و ارائه یک شکل شماتیک برای چرخهای بود که از آن با عنوان «چرخه هایپ» یادشده. بر اساس این طرح، هر فناوری جدیدی از یک نمودار خاص در ارزش خود پیروی میکند. نمودار کلی این چرخه به شکل زیر است. در ادامه با ارزدیجیتال همراه باشید.
چرخه هایپ چیست؟
چرخه هایپ نوعی نمودار شماتیک است که توسط یک شرکت پژوهشی درزمینه تکنولوژیهای اینترنتی ارائهشده. در این چرخه میتوان مراحلی را که یک تکنولوژی از بدو تولد طی میکند، مورد برسی قرار میدهد. از چرخه هایپ در مباحث بازاریابی نیز استفادههای فراوانی میشود و به بسیاری از صاحبان کسبوکارهای اینترنتی و حتی غیر اینترنتی کمک میکند تا ریسکها و برنامهها و حتی فرصتهای خود را در زمان مناسبتری به ورطه اجرا بگذارند. در ادامه به پنج بخشی اصلی این چرخه اشاره میکنیم.
مرحله اول – تولد فناوری (Technology Trigger): در این مرحله با مفهوم یک تکنولوژی سروکار داریم و ممکن است یک نمونه اولیه نیز از آن وجود داشته باشد اما به صورت معمول نمونههایی کارآمد در اختیار ما نیست. بهرهگیری از شیوههایی مانند تبلیغات رسانهای و استفاده از تکنیک اثبات مفهوم ازجمله راهکارهای معمول برای معرفی محصولات در مرحله اول هستند.
مرحله دوم – قله انتظارات (Peak of Inflated Expectations): در این مرحله است که تکنولوژی معرفیشده وارد مرحله اجرا میشود و بسیاری از افراد که علاقهمند به استفاده از آن هستند در این مرحله ابتدایی اقدام به بهرهبرداری از آن میکنند. در این میان بازخوردهای مثبت و منفی بسیاری در مورد محصول و خدمات ارائه شده وجود خواهد داشت.
مرحله سوم – شیب سرخوردگی (Trough of Disillusionment): شکستها و پیش نرفتن دلخواه کارها در این مرحله باعث خواهد شد تا تکنولوژی باعث دلسرد شدن عدهای از طرفداران و استفادهکنندگان شود. در این مرحله است که بسیاری از تولیدکنندگان سرویسهای خود را قطع میکنند و سرمایههای خود را وارد کسبوکارهایی میکنند که از این مرحله با موفقیت عبور نمودهاند.
مرحله چهارم – سراشیبی روشنگری (Slope of Enlightenment): با روشن شدن جنبه های مثبت تکنولوژیش و فراگیر تر شدن استفاده از آن، شرکت های بزرگ بیشتری اقدام به استفاده از آنها خواهند کرد. در این مرحله تعداد بسیاری از شرکت ها نمونه های جدید تری از محصولات خود را ارائه می نمایند.
مرحله پنجم – سطح سودمندی (Plateau of Productivity): در آخرین مرحله با فراگیر تر شدن هر چه بیشتر تکنولوژی، جای پای خود را در بازار محکم تر کرده و در بسیاری از بخش های بازار کاربرد خواهد داشت. در این مرحله تبدیل شدن به یک استاندارد امری معمول خواهد بود.
دوران سرخوردگی بیت کوین
در انقلاب اینترنتی بارها و بارها شاهد رخ دادن این چرخه بودهایم. جایی که در پی وقوع مرحله «قله انتظارات» باعث رسیدن سهام شرکتها به دو هزار رتبه بالایی در بازار «نزدک» شد و درست کمی بعد سقوطی که از آن با عنوان «شکست تکنولوژی» یاد میشود، اتفاق افتاد. آن دوران را به خوبی به یاد دارم. یکی از دلایلی هم که به عقیده من و همکارم، باعث شد تا شرکت ما، «ایزی دیان اس»، همچنان در مرحله استارت آپ بماند همین بود. دقیقاً یادم هست که چه سوءتفاهم هایی در آن ماههای پایانی رخ داد.
یادم میآید که دقیقاً با خودم فکر میکردم: «این دیگه یه اقتصاد کاملاً جدیده، دیگه مسئله راه انداختن کارهای پرسود نیست؛ این دفعه مسئله بالا رفتن قیمت سهام شرکت مونه.» همان زمان بود که یک تبلیغ تلویزیونی از طرف شرکت «سان مایکروسیستمز» بهمدت زمان یک موزیک ویدیو پخش میشد. در این تبلیغ از یک آهنگ راک هم استفادهشده بود که در آخر، نشانهای از برند شرکت در بازار نزدک به نمایش در میآمد. اینجا بود که همه این فکرهام از بین رفت. همونجا بود که بهطور جدی به یادگرفتن اقتصاد، مسائل مالی و تاریخی، پرداختم.
شبی رو بعد از اون اتفاق به یاد دارم که با یکی از دوستانم بعد از صرف شام در حال قهوه خوردن بودیم. حباب دات کام و شرکتهایی که پیرامونش کار میکردن، همه و همه تأمین مالی میشدند و این تنها من بودم که چنین اتفاقی برایم نیافتاد. همه بهجز من یک شبه میلیونر شدند.
دوستم گفت:«چی میشه که درست به هدف زده باشم و فردا پولدار بشم، فکر میکردم احتمالاً فردا سلطان تمام عالم میشم و در خوشی و خوش گذرانی غرق میشم.» اینجا بود که حرفش رو تصدیق کردم و او هم به حرفهایش ادامه داد: «برای همین بهتره که تا وقتیکه عقل شو بهدست نیاوردی ثروت گیرت نیاد.» بعدش هم یک داستان از «تریومف» رومیها برای من تعریف کرد که تا قبل از آن نشنیده بودم.
وقتیکه ژنرال رومیها بعد از یک نبرد بزرگ بازگشت. یک تریومف (رژهای که به مناسب این پیروزی در نبردها) برگزار شد. اما در این میان یک فرد دیگر هم در کنار ژنرال در ارابه نشسته بود، کسی که کارش این بود که در تمام مدت رژه در گوش ژنرال پیروز بخواند: «یادت باشد، اثر هنری تو فانی است.»
هیچوقت نسخه اصلی این داستان رو ندیدم، تعدادی آن را به ژولیوس سزار منتصب میدانند، عدهای به «تیبریوس» و عدهای نیز به «مارکوس اورلیوس». اما میتوانم به قطع یقین بگویم که در مورد مسیر ارزهای دیجیتالی در سال ۲۰۱۷ که بسیار شبیه تریومف بود، هیچکسی در گوش کسانی که در یک ماه گذشته ضرر بزرگی کردند، چنین جملهای را نجوا نکرد :
«رفیق انقدر به خودت اطمینان نداشته باش.»
این درست همان ویژگی موفقیت است که بافهمش میتوان به سعادت رسید. این وهم از شکستناپذیر بودن. این وهم از خطا نکردن و این وهم از قدرت تام داشتن. توهماتی که میتوانند برای افراد مختلف زیان بار باشد.
در هنگام نگارش این مطلب، کمی تحقیق کردن و فهمیدم که در مرحله «شیب سرخوردگی» که برای بیت کوین اتفاق میافتد، همیشه پس از پایان و ترکیدن حبابش خواهد بود و این موضوعی است که از ابتدای تولد بیت کوین شاهدش بودیم.
شباهتهایی میان دوران اوج دات کام و دسامبر ۲۰۱۷
برخی از ICOها همان «پتز دات کام» و «بوو دات کام» های دنیای امروز هستند که دوام زیادی نخواهند داشت. من بهشخصه فلسفه بسیاری از ICO ها را نمیفهمم: برخی از آنها قابلیت تبدیلپذیری به پول را ندارند؛ شما هیچ بخشی از شرکت را صاحب نخواهید شد و آنها هیچ دینی به شما ندارند در نتیجه هیچ ادعایی در قبال آنها نمیتوانید داشته باشید. آنها در بهترین حالت توکن هایی از نوع کاربردی هستند. بسیاری آنها در کاربرد بسیار ضعیفاند. فرض کنید شما برای یک دسته موز ICO عرضه کنید و درخواست تأمین بودجه بدهید تا بتوانید آنها را بفروشید، خب در این صورت مردم چرا باید آنها را بخرند؟ به خاطر اینکه قیمت موز زمانی به سر به فلک میکشد؟ اصلاً باعقل جور نمیآیند.
فلسفه کیک استارتر را در مورد ICOها درک میکنم. جایی که افراد چیزی که شما برای اجرایش بودجه نیاز دارید را تقاضا میکنند و خواهان آن هستند که من کاملاً با آن موافقم. اما چرا بهعنوان یک سرمایهگذار، باید توکن هایی را خریداری کنم؟ تنها دلیل این کار فروش آنها است. توکن های سیستمی تنها در صورتی باعقل جور در میایند که یک فرد بخواهد زودتر از بقیه در اکوسیستم مشارکت داشته باشد. از طرفی انگیزه پشت توکن سازی شدن را نیز درک میکنم.
اما تمام این مسائل در سال ۲۰۱۷ به یک رقابت مالی مزخرف تبدیل شدند. این مسئله باعث شد تا بسیاری از افراد درگیر برداشتهای بسیار بدی از آن انجام دهند و تمام افرادی که بر روی آنها کار میکنند بهنوعی کلاهبردار جلوه کنند.
سپس پانزی ها وارد عرصه شدند
تا وقتیکه بحث از بسته شدن «بیت کانکت» به میان آمد، اسم آن را نشنیده بودم. اما هر کسی که در دوره «طلای دیجیتال» (DGC) نگاه به آن انداخته باشد قطعاً آن را بهعنوان یک «برنامه پربازده سرمایهگذاری» (HYIP) شناخته است. در این مرحله آنها شروع به تبلیغ طرحی با عنوان «برنامه وامدهی ارزهای دیجیتالی» کردند.
یادتان باشد بهمحض اینکه صحبت از «سود روزانه» به میان آمد، بدانید با یک HYIP طرف هستید. بهخصوص پس از ده سال ZIRP (سیاست نرخ سود صفر) و NIRP (سیاست نرخ سود منفی)، وقتیکه فردی به شما سود ۴۰ درصدی را ضمانت میدهد یک طرح پانزی را اداره میکند.
خبرهایی به گوش میرسد که بیت کانکت دوباره روی کار آمده و این بار بهعنوان یک ICO !!
احتمالاً هر چیزی که در این وبسایت لیست شده یک طرح پانزی باشد. اگر حرف از سود روزانه در میان باشد، طرح پانزی است و اگر از کلمه تضمین استفادهشده باشد در این صورت اینطور نیست.
اگر در چنین سایتهایی سرمایهگذاری کردهاید و همچنان آن سایت به قوت، کار خود را ادامه میدهد پس دست از این کار بکشید و هر چه سریعتر و به هر قیمتی که شده پول خود را از آنجا خارج کنید.
بازارهای سکولار
وقتی که مردم در مورد چیزی هیجانزده میشوند، هیچچیزی را نمیبینند. که البته خودم هم در این مورد جزو همان مردم بهحساب می آیم.
بگذارید مثالی در این باره بزنم: در طی دوران اوج بازار دامنه های اینترنتی، یک جنبش سیاسی با نام «تی پارتی» در آمریکا به شهرت فراوانی رسید و عده بسیاری به آنها پیوستند. در این میان بسیاری فکر میکردند که هر کس دامنه های این سایت را داشته باشد، در آینده ثروتمند خواهد شد.
این داستان به زمانی برمیگردد که در حباب دات کام هنوز دامنه ها به میلیونها دلار فروخته میشد. اما در دوران معاصر و با ورود به چرخه انتخابات ۲۰۱۲ هم هنگامی که یک جناح سیاسی با نام «dark horse» به طور غیرمنتظره ای با حمایت های بسیاری رو به رو شد، بسیاری از مفسران این رشته فکر میکردند که دامنه ای با این نام به قیمت بالایی فروخته شود. تا جایی که یکی از آنها قیمت یک میلیارد دلاری را برای این دامنه پیش بینی کرده بود.
قیمتی که شاید بسیار دور از ذهن به نظر میرسید، اما مثال خوبی بود تا ببینید که ذهن افراد تحت تاثیر حباب یک کالا میتواند به چه وهمی برسد. در آن زمان به کمی تحقیق فهمیدم که با مبلغ یک میلیارد دلاری که میتوان برای یک دامنه داد، قادر خواهیم بود تا یک کمپین کامل انتخاباتی برای یک نامزد ریاست جمهوری را دو یا حتی سه بار تامین بودجه کنیم. درست اینجاست که میفهمید قیمت های هدف تان بسیار دور از واقعیت بوده است.
حالا به سال ۲۰۱۷ نگاهی بیاندازیم. به وقتی که بیت کوین سال را با ارزش کل بازار ۱۰ الی ۱۵ میلیارد دلار آغاز کرد و تا دسامبر همان سال، ارزش کل بازار بیت کوین به ۱۰۰، ۲۰۰ و در نهایت ۳۰۰ میلیارد دلار رسید. این در حالی است که ارزش کل ارزها دیجیتالی در بازار چیزی در حدود ۷۰۰ میلیارد دلار بود. یعنی بیش از ۶۰ درصد کل بازار را بیت کوین بالا برده بود.
چیزی که کمی فرق داشت، این بود که بیت کوین برای اولین بار خود را بیرون از فضای ارزهای دیجیتالی میدید و این بار در معرض دید طیف گستردهتری از مردم قرارگرفته بود. مطمئناً مردم پیش از آن در مورد بیت کوین صحبتهایی شنیده بودند اما در این زمان به سمت بیت کوین کشیده میشدند.
ماههایی که به دسامبر ختم میشد، همه میخواستند با من در مورد بیت کوین حرف بزنند. برای بسیاری از آنها نمیدانستند که من در کار بیت کوین ام و فقط مرا بهعنوان یک آدم درگیر با تکنولوژی میدانستند. در ماه دسامبر که تبوتاب به بیشتر حد خود رسیده بود، یکی از دوستان دوستان من، با من تماس گرفت و میخواست که با من ملاقات کند، در آن ملاقات یک کیف پر از پول به من داد و گفت که در ازای آنها همین حالا بیت کوین میخواهد! افرادی به من ایمیل میدادند و میخواستند که بهعنوان مشاور آنها استخدامم کنند که سالها بود هیچ خبری از آنها نشنیده بودم!
مسئله قیمت نیست، تکنولوژی پشت آن است
کمی قبلتر که در حال نوشتن مقالهای دو بخشی بانام «دورانی متفاوت» بودم، سعی کردم تا در آنها تمرکز همه را به تکنولوژی پشت بیت کوین جلب نمایم. البته باید اعتراف کنم که کمی در مورد قیمت و تغییرات آن در رابطه با بیت کوین بی تفاوت بودم و تا وقتیکه در ماه دسامبر به نقطه اوج خود رسید، توجه خاصی به آن نداشتم.
پس از مکاتباتی با «مایک سوانسون» داشتم، فهمیدم که بله، او احتمالاً در مورد اینکه این قیمت سروصدای زیادی به پا کرده درست میگوید. مایک البته، اعتقاد کمتری نسبت به من در رابطه با بیت کوین دارد. من بیت کوین را باور دارم اما او نه. البته من بهنوعی به اینترنت و تکنولوژیهای مرتبط به آن مدیونم. و از تجربیات قبلیام میدانستم که انقلابهای تکنولوژیکی از طریق این چرخهها کار میکنند.
سؤال مهمی باقی میماند: آیا واقعاً یک انقلاب در زمینه تکنولوژی بهوسیله این چرخه هایپ ایجاد میشود؟ یا این همان طلای دیجیتالی سالهایش پیش است که امیدبخش اما ناکارآمد خود را نشان داده؟
به دلایل زیادی من بر این عقیده استوار هستم. بیت کوین، صرفنظر از شدت دردسرهایی که برایش پی میآید، ثابت کرده که آنقدر ها هم شکننده نیست. و با هر مشکلی که برایش پیش آید، دوباره باقدرت بیشتری گامهای بعدی خود را یکی پس از دیگری برمیدارد.
وقتیکه MtGox از دسترس خارج شد، من گفتم که این یک پیروزی برای فضای تکنولوژیهای غیرمتمرکز بهحساب می آید چراکه هیچ قدرت مرکزیای وجود نداشت و قرار نبود که هیچ نیروی نجاتی برای درست کردن اوضاع وارد عمل شود. از طرفی همه افراد میبایست بهطور کامل صداقت داشته و خود، از اموال شخصیشان محافظت نمایند.
و حالا همین صرافی ها هستند که به نوعی پاشنه اشیل ازرهای دیجیتالی به حساب می آیند. این صرافی ها هستند که بن بست ورود و خروج به بازار ارزهای دیجیتالی انهند. مسدود کردن ایجاد حساب های کاربری جدید مسئله ای متفاوت است اما از طرفی مسدود کردن قابلیت نقد کردن و برداشت اموال خریداری شده یک چیز دیگر است! شایعاتی در این میان وجود دارد که بعضی صرافی ها از راهکار سپرده گذاری جدیدی استفاده میکنند که برداشت از حساب ها را محدود مینماید.
صرافی ها به نوعی خرید سهام یا اموال را از دلال ها فراهم میکنند. حال اگر شما هم به نوع خرید و فروش علاقه ای نداشته باشید، نگه داشتن دارایی هایتان در چنین صرافی هایی، باعث خواهد شد تا از آنها برای مصارف خود استفاده نمایند. اگر هر بخشی از مشترکان به سمت یک راه خروج که میتواند محدودیت ها باشد یا هر چیز دیگری، در یک زمان مشخص هدایت شود، آن زمان است که مشکل بسیار بزرگی ایجاد گشته.
نوع طراحی صرافی ها و سیستم نظارت بر سکه ها نیاز به گذار به مرحله بعدی دارد که از آن با عنوان «سراشیبی روشنگری» (Slope of enlightenment) یاد میشود. در ادامه این مرحله سطح سومندی قرار دارد.
از همین رو تمام ICOهای نا کارآمد، سکه های بی مصرف و تمام طرح های پانزی باید از میان برداشته شوند، درست همانطور که وبسایت هایی مانند پتز و بو و دیگر وبسایت های بی مصرف دیگر از صحنه اینترنت محو شدند.
مرحله بعدی چیست؟
همه بهوسیله این مدتزمان کمی که ارزهای دیجیتالی به وجود آمدهاند به نحوی تحتفشار قرار گرفتیم، از همین رو تمام افکار من پرشده از استنتاجهایی که از تاریخی که از بیرون از این فضا وجود دارد، نشأت گرفته.
تئوری کاری من به این شکل است که یک بازار سودآور سکولار در ارزهای دیجیتالی از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ ایجادشده و رفتهرفته به کمال رسیده است. این یعنی ده سال از یک بازار سودآور که بیش از هر بازار دیگری باعث رونق تجارت در این زمینه شده است. حتی باوجود سقوط هشتاد درصدی قیمت بیت کوین، باز هم این ارز دیجیتالی نسبت به سال گذشته نود درصد رشد داشته است. در مقایسه با دیگر بازارها میتوان S&P500 را مثال زد که در سالی مشابه تنها ۱۸ درصد رشد را تجربه نمود.
اگر بیت کوین و دیگر ارزهای دیجیتالی نوع جدیدی از اموال و داراییها باشند، آنوقت انتظار میرود که آنها نمایانگر ویژگیهایی باشند که دیگر اموال از آنها برخوردارند. ذکر یک نقلقول از «ویتالیک بتروین» هم در این میان خالی از لطف نیست: «ما نوعی جدیدی از ارگانیزمهای اقتصاد دیجیتال هستیم.»
این ویژگیها عبارتاند از:
یک: چرخه
در بازارهای سهام و معاملات، یک بازار سکولار گاوی (secular bull) میتواند هشت تا بیست سال دوام بیاورد. درحالیکه بازارهای سکولار خرسی (Secular bears) عمری کوتاهتر دارند و معمولاً دوام آنها چیزی در حدود سه تا هشت سال است؛ البته در میان بازارهای خرسی بیست ساله و حتی بیشتر هم داشتهایم که میتوان از بازار ژاپنیای یاد کنیم که سی سال پابرجا مانده بود.
به یاد داشته باشید که بازارهای خرسی تنها به سمت پایین حرکت نمیکنند، آنها از روشهای مختلفی پیروی میکنند و تا هنگامیکه شکلی از یک اتفاق بد برای بازار رخ دهد به همان منوال پیش میروند. و برای اینکه ابهامی باقی نماند باید گفت که چنین اتفاقاتی در حال حاضر برای بیت کوین، رخ نخواهد داد.
حال اگر میخواهید بدانید که مفهوم «کف» برای یک کالا چطور خواهد بود، بگذارید مثالی از طلا برای شما بزنم. طلا برای دو سال مدام در حال افزایش بود تا اینکه بسیاری از سرمایهگذاران دوآتشه طلا نیز بر این باورند که طلا با سقوط مواجه شده است. بنا بر تجربههایی که از چرخههای مختلف بازارهای خرسی بهدست آوردم، آنها دوام بیشتری دارند و در این بین قطعا بهترین و سودمندترین پیشنهاد میتواند این باشد: صبر کنید تا من نقطه کف بیت کوین را به شما بگویم، سپس یک سال دیگر صبر کنید. (یک کامیون بخرید و بعد از یک سال دوباره بفروشیدش.)
دو: بازگشت به سمت میانگین
هر مرجعی که بگوید بیت کوین در حال رشد است و رشدش تا ابد ادامه پیدا خواهد درواقع به مخاطبین خود ضرر میزند. از همین رو اصلاً دوست ندارم ببینم که «جان مک آفی» در سال ۲۰۲۰ وقتیکه بیت کوین قیمتش به یکمیلیون دلار رسیده، بهشرط پرحاشیه و صدالبته پر سروصدای خود عمل کند.
سخت است که یک میانگین منطقی برای بیت کوین مطرح کنیم چراکه تنها ده سال از عمر آن میگذرد. از طرفی وجود ضد چرخهها درترند بیت کوین بسیار فشردهاند و با سرعت بیشتری در حال رخ دادن هستند. حال یک فرد از کجا میتواند مطمئن باشد که باوجود یک سازوکار ضد چرخه خرسی در مقیاس مدتزمان و اندازه، انتظار چه چیزی را باید داشته باشد؟
مشکل دیگری با چیزی که به این سرعت و شدت و البته این مدتزمان طولانی به رشد ادامه میدهد، رخ دادن متممی از بازگشت به سمت میانگین است. که میانگین بالاتر نام دارد.
سه: بالاتر از میانگین
اینطور نیست که یک کالا از خودش جلو بیافتد و به میزان بسیار بالاتر از میانگین خود برسد و سپس به بالاترین میزان خود برسد و سپس دوباره به سمت میانگین بازگردد. اگر اینطور شود معمولاً میانگین بالاتر از حد معمول خود است. به عقیده بسیاری چنین اتفاقی میتواند باعث شود تا حرکاتی که بر ضد این مسئله انجام میگیرند باعث میل کردن میانگین به پایینتر از حد معمول خود خواهد شد.
اگر اینطور باشد، به دنبال حد پایینهایی، پایینتر از چیزی میگردم که به دنبال آن هستیم. جلد مجله «بیزینس ویک» را در سال ۱۹۷۹ به یاد بیاورید که بزرگ نوشته بود «مرگ ارزش ویژه»، اینجاست که باید تیتری با عنوان «مرگ بیت کوین» را در مجله «بیت کوین» ببینیم. صد البته این تیترها نباید در مجلاتی همچون «اکونومیست» یا «نیویورک تایمز» دیده شود چراکه چنین رسانههایی به دنبال مرگ بیت کویناند و ما نیز به باید به دنبال این خبر در مجلههایی درون فضای ارزهای دیجیتال باشیم. حال اگر در مکان مناسب چنین تیتری دیده باشیم، این همین بدترین خبری است که باعث سقوط بازارها خواهد شد.
این را نیز در نظر بگیرید که اگر هشتاد درصد از ارزش فعلی را نیز از دست بدهیم بازهم دو برابر ارزش سال گذشته را داریم. که این به عقیده من وجهه بد ماجراست.
اما در آن روی سکه، مقاومتهای بیشمار وجود دارد که برای مدتها پایدار خواهد ماند. به نظر من تفاوت در نقطه اوج قیمتها در سالهای اخیر ناشی از کم بودن میزان مشارکتها در بیت کوین است. این مسئله همچنان در حد یک کنجکاوی برای افرادی که در داخل آن نیستند باقیمانده است. از همین رو وقتیکه مردم ضرر میکند و افرادی که بیت کوین را نگه میدارند فقط آن را نگه میدارند و فقط همین!
سرانجام، وقتیکه تمام این مسائل تغییر کنند، اگر واقعاً بیت کوین یک نوع کالای جدید باشد پس در چرخه گاوی بعد چیزی که اتفاق خواهد افتاد «تغییر در پرچمدار» است.
تغییر در پرچمدار
این یعنی شاید بار بعدی، این بیت کوین نباشد که پرچمدار ارزهای دیجیتالی باشد. این بار شاید اتریوم، یک رویکرد دیگر از بیت کوین یا چیزی که هنوز ایجاد نشده باشد.
شاید در این دوران که کارهای مایکل سوانسون رو دنبال میکردم، یک چیز از او یاد گرفته باشم و این است که یک بازار گاوی موفق از ویژگیهای کاملاً متفاوتی از نمونههای قبلی خود بهره میبرد. در روزهای بسیار قبل این Nifty ۵۰ بود در مورد حباب نزدک، دات کام. امروز بیشتر سردمداران حباب دات کام از بین رفتهاند و حالا همه توجهات معطوف به FANG شده. بار دیگر که بازار تغییر کند، پرچمدار آن نیز تغییر خواهد کرد.
اگر ارزهای دیجیتالی نوع جدیدی از کالاها باشند، انتظار اتفاقی مشابه را نیز باید داشت.
چهکار باید کرد
اگر تابهحال برنامه «بیاید در مورد بیت کوین صحبت کنیم» (Let’s Talk Bitcoin) را دیده باشید، حتماً میدانید که در آن بر سرمایه گذاری در تکنولوژی پشت آن اهمیت داده میشود نه قیمت آن. سرمایه خود را در خرید سکهها نگذارید، بلکه از آن برای یاد گیری کار کردن در فضایی که ایجاد کرده است صرف کنید. یاد بگیرید که چطور این ارزها را وارد کسب و کار خود کنید و از این طریق وارد بازار شوید. این مسئله همیشه راه من برای وارد شدن به فضای ارزهای دیجیتالی بوده و هیچ وقت هم از کردهام پشیمان نخواهم شد.
طوفان تکنولوژی را به یاد بیاورید و پسازآن رشد سریع کسبوکارهای اینترنتی و تکنولوژیکی. اما اگر من در مورد هرکدام از حرفهایی که زدم درست بگویم، و اگر شما در وارد شدن به این فضا ثابتقدم و جدی باشید، آنوقت باور کنید که درراه درست قرارگرفتهاید.
وقت آن رسیده که مهارتهای خود را ارتقا ببخشید و کسبوکار خود را با تکنولوژیهای جدید آجین کنید. مطمئن باشید که پشیمان نخواهید شد.
این مرحلهای است که در آنهمه به حرفهایی گوش میدهند که در آن گفته میشود «زودتر پولدار شوید» اما …
متاسفیم که این مطلب نتوانسته نظر شما را جلب کند. لطفا با نظرات و پیشنهادات خود، ما را در بهبود همیشگی سایت یاری دهید.