بیت کوین صلحآمیزترین انقلاب جهان است
مطلبی که میخوانید، نوشته نیک کارتر (Nic Carter)، همبنیانگذار پلتفرم کوین متریکز و تحلیلگر داراییهای دیجیتال است که در وبسایت مدیوم (Medium) منتشر شده است. کارتر با تحلیل گستردگی انقلاب بیت کوین و بیان خصوصیات متمایز افرادی که با بیت کوین سروکار دارند، نشان میدهد که چرا بیت کوین پایان کار سیستمهای مالی سنتی را رقم خواهد زد.
بیتکوینرها: انقلابیونِ بدون آشوب
آزادیخواهان همگی در اشتباه بودند. آنها با شرکت در فعالیتهای دموکراتیک قصد داشتند نفوذ دولت را کاهش دهند. این کار تا ابد بیهوده خواهد بود، زیرا دولت اشتهای سیریناپذیری دارد و نمیتوان قدرت و نفوذ آن را کاهش داد. افرادی که با رأی دادن آن را انتخاب میکنند، فقط به رشد آن کمک و در ازای آن امتیازاتی دریافت میکنند. هر چقدر هم سعی کنید فایده ندارد، دولت همچنان رشد میکند. شرکت در فعالیتهای دموکراتیک نه تنها دولت را توانمندتر میسازد، بلکه سبب تحکیم آیینهای مدنی به عنوان تنها شیوه قانونیِ مشارکت سیاسی میشود.
اما بیت کوینرها این را قبول ندارند: آنها میدانند که تنها راه پیروزی در سیاست، بازی نکردن است. بیت کوینرها میگویند کاهش نفوذ دولت بیفایده است، باید دست آن را به طور کلی از نظام پولی کوتاه کرد. به همین دلیل تصمیم گرفتند قوانین مشارکت را زیر پا بگذارند و روی سیستم پولی جدیدی کار کردند که کاملا خارج از حوزه صلاحیت و نظارت دولت بود و هیچ محدودیتی را نمیشناخت. در نهایت گفتند این سیستم امکان تجارت آزاد و نیز بانکداری آزاد با ذخایر قابل اثبات (برخلاف سیستم غیرشفاف و مبهمی که در حال حاضر به آن متکی هستیم) را فراهم میکند، هر گونه کنترل روی سرمایه را از بین میبرد، سپردهگذاران را از شر تورم دولتی خلاص میکند و در نهایت مجموعه ابزارهای پولی دولت را از کار میاندازد.
از همان ابتدا مشخص بود که این طرح پیشنهادی، اول از همه روشنفکران وابسته به دولت و گروهی از دانشمندان و رسانههایی را که به جای انتقاد از دولت به سخنگوی آن تبدیل شدهاند عصبانی میکند.
بنابراین تعجبی ندارد که دیوانهترین منتقدان بیت کوین، همان افرادی هستند که نفعشان در وجود بوروکراسی است: دانشگاهیانی که وامهای دانشجویی تضمین شده از سوی دولت میگیرند؛ سیاستمداران و سیاستمداران سابقی که هر از گاهی ترتیبی میدهند تا از نفوذ سیاسی خودشان برای کسب ثروت بیشتر استفاده کنند؛ روزنامهنگارانی که به شکل احمقانهای مطیع دولت هستند و با رساندن پیامهای دولتی به جامعه، بیهوده تلاش میکنند تا در برابر رسانههای استارتاپی و یوتیوبرهایی که ۱۰۰۰ برابر بیشتر در جامعه نفوذ دارند از جایگاه خودشان محافظت کنند؛ اقتصاددانانی که برای به دست آوردن مزایای مالی و نیز پست و مقام، مجبور شدهاند مدلهای کینزی را به خوردِ مردم بدهند.
به این ترتیب با اینکه هنوز مدت کوتاهی از جوانه زدن این جنبش نگذشته بود، بیت کوینرها را به عنوان افرادی مرتد و شورشی معرفی کردند، نه افرادی که میخواهند به جامعه خدمت کنند و یک آرمانشهر به وجود آورند. در آن زمان صفحات مالی روزنامهها پر از تمسخر و استهزا بود. جالب اینجاست که این کلاس دارایی که این طور مورد حمله قرار گرفت، فقط در یک دهه ارزش بازارش از صفر به ۲۰۰ میلیارد دلار رسید؛ در حالی که نه پشتوانهای داشت، نه عرضه عمومی اولیهای (IPO) برای آن صورت گرفت و نه به هیچ نهاد یا شرکتی وابسته بود. به همه این موارد، بنیانگذاری که کسی او را ندیده و نرمافزار منبع بازش را هم اضافه کنید.
البته فقط به انتقاد و تمسخر بسنده نکردند. در ایالات متحده، دولت، راس اولبریکت (Ross Ulbricht) را به جرم ایجاد بازار سیاه اینترنتی (سایت جاده ابریشم) به دو بار حبس ابد به اضافه ۴۰ سال، بدون عفو مشروط محکوم کرد و این حکم به نام بیت کوین تمام شد؛ چرا که اولبریکت در سایتش از بیت کوین استفاده میکرد. در چین، حکومت صرافیهای رسمی بیت کوین را ممنوع کرد و هند هم تمام تلاشش را میکند که ببیند از چه راه قانونیای میتواند مالکیت بیت کوین را تماماً غیرقانونی اعلام کند.
نمیتوانم بگویم در شُرف وقوع جنگ هستیم، زیرا همین حالا هم جنگ شروع شده است. البته بیشتر جنگهای امروزی با جنگهایی که در گذشته انجام میشد متفاوت هستند. امروز دیگر مانند گذشته نیست که مردانی شجاع روبهروی هم صفآرایی کنند و به روی هم آتش بگشایند. درگیریهای عصر حاضر شامل ترکیبی از انواع شورشها، تحریمها، حملات پهپادها و هدف قرار دادن زیرساختهای استراتژیک از طریق بدافزارهایی مانند استاکس نت است. حالا که جنگها به فضای مجازی کشیده شدهاند، طبیعی است که شورش هم در این فضا داشته باشیم.
اشتباه نکنید، این وضعیت دست کمی از شورش ندارد. ارزهای دیجیتال غیرمتمرکز، با وجود اعتراضات جدی از سوی برخی افراد، همچنان مستقل عمل خواهد کرد و تا همیشه دشمن دولت خواهد بود. ارزهای دیجیتال غیرمتمرکز را نمیتوان قانونگذاری یا توقیف کرد یا اینکه به زور آن را با دولت سازگار کرد. ماجرای جاده ابریشم فقط یک ماجرای ساده نبود، باید فراتر از منظر اعمال مجرمانه به آن نگاه کرد. این سایت عمیقا هدف برتر بیت کوین و بیتفاوتی مطلق آن نسبت به قید و بندهای تحمیل شده بر سیستم مالی را نشان داد. حالا همه میدانیم که دولتها نه فقط مشتاق تسلیم جسمانی ما، بلکه به شدت تشنه سیلی بیپایان از فرادادههای مربوط به ما و تجزیه و تحلیل آنها نیز هستند. امور مالی ما متعلق به خودمان نیست. آنها باید به دقت بررسی و در هر مرحله تأیید شوند. کوچکترین فعالیت خارج از جریان اصلی حتی اگر قانونی را نقض نکرده باشد، سبب میشود داراییمان را مصادره کنند؛ بدون اینکه راهی برای بازگرداندن آن باشد.
ارزهای دیجیتال دولتها را هدف گرفتهاند
همانطور که پروتستانها در قرن شانزدهم اصول اولیه افراطی و حوزه اختیارات پاپ را زیر سؤال بردند، دستهای از سایفرپانکها هم همین شیوه را در پیش گرفتند. پرسش آنها این بود که آیا واقعا تورم باید وجود داشته باشد؟ آیا بانکهای مرکزی باید حق این را داشته باشند که خودسرانه ارزش پول را تعیین کنند؟ آیا دولت باید روی میزان پسانداز ما و نوع خرج کردن آن نظارت کامل داشته باشد؟ آیا واقعا سپردهگذار مجبور است برای پساندازش به بانکها اعتماد کند؟ واقعا چرا باید اطلاعاتمان را به پایگاه داده بانک وارد کنیم؟
ارزهای دیجیتال اصیل که جایگزین سیستمهای پولی هستند، دولت و وابستگان آن را تهدید میکند. بیت کوین کاملا آزادیطلب است و نمیتواند بررسی ریز به ریز از سوی دولت (یا هر نهاد دیگری) را تحمل کند. دولت امتیازی دارد که برایش بسیار مهم است و آن، توانایی تأمین مالی خودش از طریق تورم و حق ضرب سکه است. آنگاه بیت کوین دارد چنین امتیازی را از دولت میگیرد!
ارزهای دیجیتال، مخصوصا بیت کوین، کاملا سیاست بانک مرکزی را تحتتأثیر قرار داده است. وقتی بر اهمیت جغرافیایی-سیاسی آن تأکید میکنم اغراقی در کار نیست. تلفیق یک بازار آزاد با خطوط اینترنت که در سراسر جهان توزیع شده است، محصولی کاملا مرگبار تحویل میدهد!
حالا بیایید چند روش را که ظهور ارزهای دیجیتال با آنها روی دولت و بانک مرکزی تأثیر گذاشته است بررسی کنیم.
اول از همه، همانطور که اقتصاددان بزرگ، دکتر جینا پیترز (Gina Pieters)، خاطرنشان کرد، وجود بازارهای نقدشونده بیت کوین تهدیدی جدی برای کشورهایی است که به منظور حفظ نرخ مبادله مدیریتشده، از روش کنترل سرمایه استفاده میکنند.
بیت کوین برای آرژانتین و کشورهای نظیر آن مشکلساز خواهد شد، زیرا با بیت کوین آسانتر میتوان روش کنترل سرمایه را دور زد. همانطور که در مقاله پیترز و ویوانکو (Vivanco) در سال ۲۰۱۶ نشان داده شد، تلاشهای حکومت برای قانونگذاری روی بازارهای جهانی بیت کوین به طور کلی نافرجام است و در واقع این نرخ مبادلات بیت کوین است که بازار را نشان میدهد، نه نرخ مبادلات رسمی. اگر جریانهایی که بیت کوین فراهم میکند به اندازه کافی بزرگ شوند، همه کشورها به شکل پیشفرض به بازارهای سرمایه بینالمللی و بدون محدودیت دسترسی خواهند داشت.
این موضوع بیاهمیت نیست: تعداد قابل توجهی از جمعیت دنیا در کشورهای دارای سیاست کنترل سرمایه زندگی میکنند که از آن جمله میتوان به برزیل، روسیه، اندونزی، تایوان، چین و آرژانتین اشاره کرد. بنابراین بیت کوین دارد یکی از مهمترین ابزارهای پولی دولت را به تدریج تضعیف میکند.
همانطور که دکتر پیترز گفته است، بیت کوین با نقدشوندگی بالایی که دارد میتواند در سراسر جهان معامله شود و دستکاری نرخ مبادله را عملا شفافسازی کند. میتوان از معاملات بیت کوین برای به دست آوردن ارزیابی درستی از ارزش واقعی ارزهای ملی استفاده کرد، حتی وقتی که حکومت اخبار نادرستی از نرخ مبادلات را منتشر میکند؛ بنابراین بیت کوین به سرعت دارد به عنوان یک ابزار معیار جهانی رشد میکند. اگر برایتان مبهم است به مثال زیر توجه کنید:
انتشار اطلاعات مربوط به ارزش پول رسمی ونزوئلا (بولیوار) در این کشور ممنوع است. چرا؟ چون رژیم این کشور به شدت میخواهد کنترلش را درباره ارزش پول ملیاش حفظ کند. محبوبترین وبسایت مربوط به پیگیری نرخ مبادله در ونزوئلا سایت DolarToday است که در میامی راهاندازی شده و با استفاده از معاملاتی که در لوکال بیت کوینز انجام میشود، ارزش بولیوار سوبرانو (بولیوار جدید) را به دلار و بالعکس استخراج میکند.
تعجبی ندارد که چرا فعالترین بازارهای همتا به همتای بیت کوین را بیشتر در کشورهایی میبینیم که سیاست کنترل سرمایه، ارزهای بیش از حد تورمی یا حکومتهای دمدمی مزاج دارند. تحلیلی که مت آلبورگ (Matt Ahlborg) بر اساس دادههای لوکال بیت کوینز انجام داد، نشان میدهد که بیت کوین در روسیه، ونزوئلا، کلمبیا، نیجریه، کنیا و پرو بیشترین میزان سرانه معاملات را دارد. راست میگویند که فرار از بیت کوین مانند فرار کردن از خرس است! داستانش را شنیدهاید؟
قضیه از این قرار است: دو دوست با هم به جنگل رفته بودند. از دور دیدند که یک خرس در حال دویدن به سمت آنهاست. اولی شروع به دویدن کرد. اما دومی کولهاش را باز کرد، کفشهای مخصوص دویدن را بیرون آورد و پوشید. اولی برگشت و فریاد زد: دیوانه شدهای؟ اینطوری نمیتوانی از دست خرس فرار کنی! دومی گفت: مجبور نیستم از خرس فرار کنم، کافی است از تو تندتر بدوم!
حالا با همین وضعیت روبهرو هستیم. کافی است کشوری از کندترین کشورها در این رقابت ارزی جلو بزند. شاید بیت کوین هیچوقت تهدیدی برای دلار نباشد، اما حتما برای دهها ارزی که از تورمیترین ارزهای جهان هستند، تهدیدی جدی خواهد بود.
بیت کوین بدون تکیه به دولت و بدون هراس از تهدیدات خشونتآمیز آن، سیستمی پایدار از حقوق مالکیت را ارائه میکند. شاید در غرب که احترام بیشتری به حقوق مالکیت گزارده میشود این موضوع اهمیتی نداشته باشد، اما در کشورهای دیگر صحبت از مرگ و زندگی است. به همین دلیل است که سرسختترین منتقدان ارزهای دیجیتال، معمولا همان افرادی هستند که دلیلی برای اعتماد نکردن به حکومت درباره داراییهایشان ندارند. میتوان گفت واکنش هر فرد نسبت به بیت کوین، درست مانند یک آزمون است که نشان میدهد آیا این فرد از اثرات مخرب تورم و سیستم بانکی غیر قابل اعتماد آگاه است یا خیر. افرادی که بیت کوین را رد میکنند، به وضوع نادانی و افکار انگلوسنتریستی خودشان را نشان میدهند. این افراد همه چیز را از دیدگاه انگلیسیها، انگلیسیهای آمریکا و فرهنگ آنها میبینند.
یافتههای جدید از ارزیابی راسکین (Raskin)، صالح (Saleh) و یرماک (Yermack) درباره بحرانهای ارزی در ترکیه و آرژانتین، تأیید میکند که بیشترین پذیرش از خصوص جنبههای کاربردی ارزهای دیجیتال در خارج از دنیای توسعهیافته است. در بخشی از مقاله آنها آمده است:
اینطور نبود که از همان ابتدای کار رویای ناکاموتو به نتیجه برسد؛ فقط به عنوان یک گزینه جدید ایجاد شده بود که اکثریت مردم از آن استفاده نمیکردند. اما هنگامی که درباره جهانِ در حال توسعه تحقیق میکنیم، داستان تا حدودی متفاوت است؛ از زمان ایجاد بیت کوین، اولین بحرانهای ارزی در ترکیه و آرژانتین اتفاق افتاده است. این دو کشور فرصتی هستند که میتوان از آنها برای تحقیق درباره اثرات جایگزینی ارزهای حکومتی با ارزهای دیجیتال استفاده کرد. بنابراین با توجه به شواهد میتوان گفت رویای ناکاموتو به بار نشسته است. اگرچه ارزهای دیجیتال خصوصی جایگزین دلار نشدهاند، اما صرفا وجودشان ممکن است تأثیر مهمی روی آن داشته باشد، چرا که این ارزها به عنوان معیاری برای بررسی سیاست مالی و نیز قانونگذاری رشد کردهاند.
علاوه بر این، شهروندان از وجود ارزهای دیجیتال خصوصی سود میبرند. وجود یک گزینه جدید سبب تنوعبخشی به سرمایه میشود و این به نوبه خود افزایش رفاه را برای شهروندان به ارمغان میآورد:
وجود ارز دیجیتال خصوصی با ایجاد یک جایگزین برای ارز ملی (فیات)، سبب نظاممند شدن سیاست پولی میشود. این نظم و ترتیب تورم را کاهش میدهد و بنابراین سود بیشتری از سرمایهگذاریها به دست خواهد آمد. این سود هم به نوبه خود انگیزهای میشود تا افراد سرمایهگذاری داخلی بیشتری انجام دهند.
هنگامی که یک انحصار از میان برداشته میشود، به دلیل وارد شدن رقبا، بازارها به نفع مصرفکنندگان تغییر میکند. از آنجا که پول در بازارهای محلی در انحصار حکومتهاست، بنابراین این امر درباره آنها نیز صادق است. در گذشته شهروندان که هیچ گزینه جایگزینی نداشتند، به ناچار باید با ارز کشور خودشان پسانداز میکردند و مجبور بودند تورم را تحمل کنند. اما حالا با یک مسیر خروجی مؤثر، شهروندان میتوانند به انتخاب خودشان از رژیم پولی کشورشان خارج شوند که هزینه قابل توجهی برای بانک مرکزی دارد (زیرا با فروش پول محلی سرعت گردش پول بیشتر میشود و این یعنی وخیمتر شدن اوضاع تورم). بنابراین صرفا وجود بیت کوین به تدریج نوعی نظم پولی را به بانک مرکزی القا میکند. بانک مرکزی پیروی نکردن از چنین نظمی، کاهش شدید ارزش پول ملی خود را به جان میخرد.
ایجاد یک سیستم پولی جدید کار سادهای نیست
ایجاد یک سیستم پولی جدید، بر هر چه که فکرش را بکنید تأثیر میگذارد و به همین دلیل کار آسانی نیست. این کار، نیاز به تعصب و تعهدی تزلزلناپذیر نسبت به چشمانداز آینده دارد. با توجه به ابعاد وسیع آن و تهدیدی که برای دولت ایجاد میکند، احتمالا فقط متعهدترین افراد میتوانند این امر خطیر را به سرانجام برسانند. به عنوان مثال، آلت کوینها (ارزهای دیجیتال پس از بیت کوین) را در نظر بگیرید. مشکل جامعه آلت کوینها این نبود که مسیری اشتباه را طی کردهاند یا با ابزاری نادرست مجهز شده بودند، بلکه آنها به کارشان ایمان واقعی نداشتند. رویایی را در برابر چشمان مردم ترسیم کردند که خودشان هم به درستی به آن باور ندارند.
چند نفر از کارآفرینان در حوزه ارزهای دیجیتال با صداقت کامل به شما گفتهاند که در حال ایجاد یک سیستم پولی جدید هستند و دولت را نشانه گرفتهاند؟ چه تعداد از آنها حاضر میشدند به خاطر این باورها به زندان بروند؟ به نظرم تعدادشان بسیار اندک باشد.
بین جامعهای که افراد در آن یکدیگر را در هنگام کاهش قیمت ارزهایشان تشویق به خرید هر چه بیشتر میکنند و جامعهای سرسخت که بیثباتی را میپذیرد و اعتقادش را به آن حفظ میکند تمایز وجود دارد. بیت کوین و تعداد زیادی از ارزهای مشابه آن که از بلاک چین استفاده میکنند شاید در ظاهر تفاوتی نداشته باشند، اما باطن آنها متفاوت است. البته منظور این نیست که آن زنجیرهها همگی غیراخلاقی باشند یا برای مجموعهای از امور بیارزش انتخاب شده باشند، موضوع اینجاست که آنها کاملا پوچگرا هستند. پیشرفت و نوآوری آنها سطحی و تنها افتخارشان ایجاد مؤسسات غیر دولتی است.
درست است که انگیزه سود بسیاری از افراد را به سوی بیت کوین سوق میدهد. با این حال، چیزی بسیار عمیقتر و اساسیتر هست که بیت کوینرها را به سمت آن میکشاند و آن، امکان ایجاد سیستم مالی موازی و قابل اعتمادی است که کاربردی، باز و مستقل از حکومتها یا شرکتهایی باشد که اصلا معلوم نیست برای چه ایجاد شدهاند. بیت کوین بیتردید بیشترین پیشرفت را در زمینه جداسازی پول از دولت داشته و بیشترین حملات سیاسی را هم متحمل شده است. تا به امروز هیچ پروژهای را سراغ نداریم که از همان ابتدای کارش تا این اندازه در معرض فشارهای رسانهها و موانع قرار گرفته باشد.
اما بنیانگذاران تازه به دوران رسیده در صنعت ارزهای دیجیتال، موفقیت را در خروج میبینند. پیشفروش، افزایش قیمت، کاهش دادن غیرعادی قیمت پس از یک افزایش شدید (دامپ)؛ اینها برایشان به معنای موفقیت است. در واقع بسیاری از ارزهای دیجیتال با هدف رسیدن به ثروت ایجاد شدند. راهاندازی یک بلاک چین جدید، واقعا جذاب است و پول که بزرگترین «بازار کلِ در دسترس (TAM)» از هر محصولی را در اختیار دارد به راحتی هر کسی را وسوسه میکند تا با اختراع یک ارز جدید به ثروت برسد. اما ثروت الهامبخش چیزی نیست، مخصوصا وقتی که با هزینه تبدیل مشتریان احتمالی به مشتریان واقعی به دست آمده باشد. با پامپ و دامپ کردن و کسب ثروت از این طریق، نمیتوان حمایت پایدار و متعصبانه میلیونها نفر را به دست آورد.
نسیم طالب (Nassim Taleb) میگوید:
بهم نگو چی فکر میکنی، نمونه کارهات رو نشون بده.
برای مطالعه موردی در این زمینه، گزینهای بهتر از استارتآپ بلاک وان (Block.One) خالق ایاس (EOS) پیدا نمیکنید که بخشی از سرمایه جذب شده را پس داد و تصمیم گرفت ۱۴۰,۰۰۰ بیت کوین را همچنان حفظ کند.
کدام یک از ارزها واقعا به پرسشهای اساسی پاسخ دادهاند؟
پس از ده سال آزمایش، تخصیص نادرست سرمایه و البته غرور بیجا، در نهایت درسهای ارزشمندی را درباره نحوه ایجاد یک سیستم پولی جدید آموختهایم. دانشمندان و مهندسان، انقلاب سیاسی و پولی را با انقلاب فناوری اشتباه گرفتند. به همین دلیل آزمایشهای آنها با نوعی تجویزگرایی درهم آمیخته شد که خیلی هم به آن اصرار داشتند:
اگر فقط بتوانیم ساختار پایگاه دادهای کارآمدتر و الگوریتمهای مقاومتری در برابر حملات سیبل ایجاد کنیم، میتوانیم یک ارز دیجیتال بی نقص را ارائه کنیم که بر همه ارزهای دیگر غلبه خواهد کرد.
این ذهنیت ناقص به طرز شگفتآوری هنوز هم رواج دارد. آزمایشهایی که در این مدت انجام گرفت فقط درباره جزئیات پیادهسازی فنی بود که اصلا نیازی نیست در ابتدای کار به آنها بپردازیم. مهمترین عوامل در ایجاد یک سیستم پولی کاملا جدید انجام آزمایشهایی از لحاظ سیاسی و اجتماعی است. مهم این است که ببینیم آیا میتوانیم پاسخی قانعکننده برای پرسشهایی نظیر موارد زیر ارائه دهیم یا نه:
- چه چیزی به شما این حق را میدهد که یک ارز جدید اختراع کنید؟
- چرا میخواهید همه جایگزینها را رد کنید و طرح پیشنهادی خودتان را جایگزین کنید؟
- قدرت و اختیار شما از کجا سرچشمه میگیرد؟
- چگونه در توزیع این پول جدید عدالت را برقرار و از تساوی فرصتها حمایت خواهید کرد؟
- چطور اطمینان دارید که این سیستم عاری از فساد است، وقتی که حتی فدرال رزرو آمریکا در برابر کنترل سیاسی آسیبپذیر است؟
تنها ارزی که برای همه این پرسشها، پاسخهای روشنی دارد بیت کوین است. بقیه پروژههایی که از آن تقلید کردهاند نه تنها پاسخی منطقی ندارند، بلکه از آن بدتر، اگر از کسانی که آنها را ایجاد کردهاند بپرسید، اصلا نمیدانند که اینها پرسشهای مهم هستند و باید بررسی شوند.
اکنون میدانیم که توکنهای کاربردی تصوری واهی هستند. نیازی نیست نابغه باشید تا چنین چیزی را تشخیص دهید، این یک واقعیت تجربی است که با شهود هم میتوان آن را دریافت. وسعت دنیای یک توکن کاربردی از یک فروشگاه تا فروشگاه دیگر است و در عرصه بینالمللی کاربردی ندارد. همان بهتر که کاربرد گستردهای نیافتند و رد شدند. تنها ارزهای دیجیتالی که ارزش ایجاد شدن دارند آنهایی هستند که قصد دارند پول رایج باشند و پر واضح است که برای این کار باید دولت را هدف بگیرند.
سر شاخ شدن با دولت، به دهها یا شاید صدها میلیون حامی جان سخت نیاز دارد که به مجموعهای از ارزشهای پایدار، اعتقاد راسخ داشته باشند و برای حمایت از آن حاضر به سرمایهگذاری باشند. فقط سرهمبندی کردن اصول اولیه رمزنگاری با الگوریتمهای جدید «تحمل خطای بیزانس» نمیتواند کسی را به فداکاری در این مسیر تشویق کند. باید مجموعهای از ارزشهای اصیل و واقعی وجود داشته باشد که به آنها افتخار کنیم. بسیاری از کثرت گرایانِ (پلورالیستها) پولی در این صنعت، موضع خودشان را به این شکل توجیه میکنند که ما «طرفدار نوآوری» هستیم. اما با توسل به این کلیشههای بیارزش نمیتوان با دولت سرشاخ شد. اگر پیشگامانی مانند بیت کوین را رد میکنید و به دنبال فعالیت در پروژههای جایگزین هستید، باید بدانید که حتما با اعتراضاتی از سوی طرفداران سرسخت رمزنگاری مواجه خواهید شد.
سؤال مهم دیگری که در اینجا مطرح میشود این است که: «ما روی بلاک چین فلان به توافق رسیدیم. چرا فقط فلان و چرا مثلا این یکی و آن یکی و دیگری نه؟». آنچه در اینجا مشخص نیست وجود ارزشهایی است که هر کسی میخواهد در پروژهاش پیاده کند و یک پروژه به تنهایی، نمیتواند در برابر زنجیرههای جایگزین (نسلهای بعدی بلاک چین) از خودش دفاع کند. البته موضوع هزینههایی هم که برای این پروژهها که به هدف نمیرسند، خرج میشود بحثی جداست. این بدان معناست که طرحهای پیشرو در حوزه بلاک چین در واقع علیه الگوی موجود ارائه میشوند.
ارزشهایی که بیت کوین را متمایز میکند
اما این ارزشهایی که برای بیت کوینرها تا این اندازه مهم است چه هستند؟ در واقع فلسفه سیاسی و اقتصادی جدیدی به نام بیت کوینگرایی (بیت کوینیسم) ظهور کرده است که خودش ترکیبی از تعدادی مکتبهای فلسفی دیگر است: بیت کوینیسم، خصوصیات اصلی اقتصاد اتریشی، طرفداری از آزادی فردی، طرفداری از حقوق مالکیت قدرتمند، قرارداد گرایی و فلسفه اتکا به نفس فردی را همزمان با هم دارد. البته برخی آزادیخواهان نسبت به تئوری قرارداد اجتماعی واکنش نشان خواهند داد و یکه خواهند خورد، زیرا آن را نوعی اجبار تلقی میکنند (چرا که معمولا به کسی پیشنهاد نمیشود که در بدو تولد یا در دوران بلوغش یک قرارداد سیاسی را امضا کند). اما این نگرانی درباره بیت کوین بیمورد است. هیچکس به شکل پیشفرض قرار نیست از ابتدا چیزی را بپذیرد: بیت کوین قراردادی نسبتا صریح را فقط به کاربرانی که مشتاق باشند ارائه میدهد. شما حق دارید، اما هیچ تعهدی ندارید که در شفافترین و مطمئنترین سیستم پولیای که جهان تا کنون شناخته است و ارزشش به هیچ عنوان کاهش نمییابد، شرکت کنید.
اما سایر ارزشهایی که از نظر من برای بیت کوین حیاتی هستند عبارتند از:
- اعتبارسنجی ارزان: یعنی هر کسی میتواند در آن شرکت کند؛
- قابلیت حسابرسی کامل: یعنی تورم ناخواسته نخواهیم داشت؛
- انتشار منصفانه: زیرا قیمت بیت کوین در بازار و در صرافی با بیت کوین استخراج شده در همه جای دنیا یکسان است؛
- سازگاری با پیشینهاش: که نشان میدهد سافت فورکها نسبت به هارد فورکها ارجحیت دارند.
به همه اینها باید مجموعه اعتبارسنجی باز را هم اضافه کنیم که از تبانی اعتبارسنجها و سانسور اجتنابناپذیر جلوگیری میکند. حالا اگر برای بیت کوین جایگزینی مناسب سراغ دارید، از خودتان بپرسید:
«چه ارزشهایی در این پروژهای که انتخاب کردهام انگیزه ایجاد میکنند؟»
حتی اگر پاسخی برای این پرسش یافتید و این انگیزهها وجود داشتند، مطمئنا خواهید دید که ضعیف اجرا میشوند.
بنابراین بیت کوینرها با فرصتطلبانی که در رویایشان موفقیت را به عنوان خروج مالی از پروژه توکنشان میبینند تضاد عمیقی دارند. برای بیت کوینرها موفقیت روزی است که در آن اصلا نیازی به خروج نباشد. آنها منتظر زمانی هستند که بتوانند در یک اقتصاد بیت کوینی با حلقه بسته، مستقل از سیستم مالی قدیمی شرکت کنند. آنها رویای خروج مالی را ندارند، حداقل نه در مفهوم خطرپذیر آن. در عوض آرزوی سیستمی را دارند که روی استانداردهای پولیای بنا شده باشد که در آن هیچکس نتواند خودسرانه پسانداز افراد را بردارد. در چنین سیستمی، سیاست صلاحدید پولی از هیچ نوعی وجود ندارد.
از سوی دیگر بیت کوینرها درباره حفظ این خصوصیات بنیادین جدی هستند. برنامه موجودیِ از پیش تعریفشده باید حفظ شود، اما لازم است که پروتکل و سیستم حقوق مالکیت طوری تغییر کنند که سیستم قدیمی از کار بیفتد. عرضه محدود شده از ویژگیهای بیت کوین نیست، محدودیت عرضه در ذات بیت کوین است. این از نظر هستی شناسی بسیار مهم است، درست مانند رضایت مردم از حکومت است که جزئی لاینفک از قانون اساسی ایالات متحده است. مطمئنا میتوان حکومت را برانداخت و حکومتی با همان اسم اما از نوع استبدادی آن روی کار آورد؛ اما این حکومت اصیل نخواهد بود. ممکن است مفهوم دقیق آن، درست مانند ارزشهای بنیادین تغییر کند، بنابراین باید مراقب حفظ خصوصیات اصلی بود. آرمانها مشابه هم نیستند و صرفا به جزئیات فنی اجرایی محدود نمیشوند. این ارزشها هستند که سیستم را تشکیل میدهند و سیستم است که ارزشها را کدگذاری میکند.
و چه الگویی بهتر از خود ساتوشی؟ ساتوشی آخرین قهرمان فداکار است. او عمرش را صرف ایجاد بیت کوین از صفر کرد، کد را منتشر کرد، پروژه را در مدت کوتاهی اجرا کرد، سپس برای همیشه از صحنه خارج شد. سکههایی که استخراج کرد (مجبور بود برای حمایت از شبکه این کار را انجام دهد، زیرا جز خودش فرد دیگری وجود نداشت) دستنخورده باقی ماند. ساتوشی به طرز جسورانهای محبوبترین دارایی ارزشمند دولت (یعنی حق ضرب سکه یا ایجاد پول بیحساب و کتاب) را از آن گرفت و به پاکترین روش ممکن آن را به دست مردم سپرد.
اما دولت چه؟ اگر این تهدید تا این اندازه جدی است، چرا در آن مداخله نمیکند؟ چون بینتیجه است. اما بیت کوینرها تمایل دارند برای هر استدلال مخالف، پاسخی داشته باشند.
واقعیت این است که ممنوعیت نمیتواند بیت کوین را متوقف کند، مگر اینکه انتظار داشته باشید جامعه جهانی که به شکل فزایندهای به سوی هرج و مرج و آشفتگی اوضاع گرایش دارد، برای مقابله با این تهدید متحد شود. تصور کنید! کره شمالی، ایران، ایالات متحده، چین، روسیه و عربستان سعودی همه با هم برای یک هدف مشترک متحد شوند! این یکی از جالبترین بحثها علیه بیت کوین از جانب منتقدانش به حساب خواهد آمد.
بیت کوین ممنوع شود یا نشود، نتیجه یکی است
بیایید فرض کنیم کشورهای بزرگ برای ممنوع کردن بیت کوین با هم ساخت و پاخت کنند. جز این است که بیت کوین به کالایی مناسب برای بازارهای سیاه تبدیل خواهد شد؟ مگر همین کار را درباره حشیش نکردند؟ کالایی که تولید آن به انرژی زیادی نیاز دارد، با مجموعهای از نهادهای صنعتی و غیررسمی تولید میشود، بیشتر در بازار سیاه رد و بدل میشود و میلیونها نفر هم از آن بهره میبرند. قول میدهم در کمتر از ۳۰ دقیقه میتوانید آن را از یک فروشنده در حوالی خودتان تهیه کنید. بیت کوین هم همین وضعیت را دارد. باور اینکه ممنوعیت میتواند از محبوبیت بیت کوین بکاهد حرفی خندهدار است. این کار فقط دلیل واقعی وجود بیت کوین را تقویت میکند: محافظت از خودمان در برابر هوی و هوسهای دولت دمدمیمزاج. دولتی که با یک متاع مالی تهدید میشود، جز اینکه خودش را به عنوان موجودی ترسو و کنترلگر معرفی کند و ماهیت انگلی خودش را به جهان نشان دهد کار دیگری از پیش نخواهد برد.
جالب اینجاست که بهترین عکسالعملی که دولت میتواند نسبت به بیت کوین و پولهای خصوصی الهام گرفته از آن نشان دهد اصلاح خودش است. این هم به معنای پایان دادن به کاهش ارزش ارز، پایان دادن به افزایش نابرابری در سیستم پول بی حساب و کتاب، متوقف کردن مداخله در چرخههای اقتصادی (که فقط آنها را سختتر میکند)، پایان دادن به تلاشهای خودسرانه برای تنظیم قیمت به منظور حفظ ارزش پول و پایان دادن به استفاده از مؤسسات مالی به عنوان ابزار جنگ خواهد بود.
البته کمی بعید است که همه این موارد به همین زودیها تغییر کند. چیزی که آن را «نظریه پولی مدرن» مینامند، همان نظریه نئو کینزی امروزی است که بر اساس آن دولت میتواند ظاهرا مقادیر نامحدودی از هر کالای موجود برای فروش را با ارز خودش خریداری کند، اما پیامدهای خوبی به بار نیاورده است. در جهان در حال توسعه، کرشنریسم (Kirchnerism) دوباره در حال بدست گرفتن کنترل آرژانتین است و داراییهای مالی را مارپیچوار به صفر سوق میدهد. در شیلی که همسایه آرژانتین است و معمولا طرفدار بازار آزاد است، دو قانونگذار کمونیست زمام امور را بدست گرفتهاند. درباره ونزوئلا، که دیگر همه میدانیم آنجا چه خبر است.
در انگلستان، حزب کارگر سیاست توقیفی عجیب و غریبی را اجرا کرده است و دارد از معیارهایی کوتهفکرانه مانند واگذاری اجباری جمعی حمایت میکند. از آن طرف، هنگ کنگ که پایتخت بازارهای آزاد در جهان بود، مورد حمله رژیمی اشغالگر، مستبد و خونریز واقع شده است. میتوانیم بگوییم بازارهای آزاد و حقوق مالکیت قدرتمند (دو ستون اقتصادهای سرمایهداری) در معرض حملهای جهانی قرار دارند و بعید است این شرایط برعکس شود. طبقه محروم جهانی تا زمانی که مشکلی با مداخله دولت ندارد، فقر اقتصادی را تحمل خواهد کرد.
مؤسسات پولی ما هم تسلیم دلایل ساختگی شدهاند. به تازگی رئیسجمهور آمریکا با رئیس فدرال رزرو آشکارا در جدال برای کاهش نرخ بهره است. فقط ببینید چطور فدرال رزرو در هنگام انتخابات مجدد به اقتصاد کشور پول تزریق خواهد کرد. همین کافی است تا ادعای دروغین سیاسی نبودن فدرال رزرو روشن شود. صندوقهای پوشش ریسک، حالا میلیونها دلار روی الگوریتمهای یادگیری ماشینی به منظور پیشگویی نرخ بهره خرج میکنند.
دستگاه مالیِ همیشه فعال، در خدمت شماست
در حال حاضر بیشتر بانکهای مرکزی در کشورهای توسعهیافته دارند از سیاست نرخ بهره منفی پیروی میکنند. این کار سبب کاهش ارزش پول فیزیکی ملی میشود و از سوی دیگر انگیزهای برای سرمایهگذاری باقی نمیگذارد. حتی اگر باور داشته باشید بازدهی مثبت حق مسلم سپردهگذاران است یا نه فرقی نمیکند، آنها به محض اینکه بفهمند میخواهید پساندازشان را مصادره کنید آماده واکنش میشوند. حالا اگر قرار است سیاست خودسرانه نرخ بهره منفی به نتایجی دست یابد، باید دید آیا بانکهای مرکزی هیچ محدودیتی برای آن در نظر گرفتهاند؟ بالاخره تا کجا دست نگه خواهند داشت و دوباره به سپردهگذاران بهره پرداخت خواهند کرد؟ واقعیت این است که در چنین قلمرو غیر قابل کنترلی، بعید به نظر میرسد هیچ محدودیتی بتواند رویکرد «هدف وسیله را توجیه میکند» را که روی سیاست پولی اجرا میشود متوقف سازد.
شاید سپردهگذاران روی بهره ۱%- نگرانی از خودشان نشان ندهند، با این دلیل که به هر حال بانک در حال ارائه خدماتی سودمند است. روی ۳%- ممکن است غر بزنند و تعجب کنند که آیا اربابان صنعت مالی واقعا میدانند چه میکنند یا نه. اما در ۵%- مسلما به جمعآوری طلا روی خواهند آورد و متوجه بیت کوین خواهند شد.
از آنجا که بسیاری از افراد نمیتوانند قدرت این سیستم را درک کنند، بیایید اولین دهه از عمر بیت کوین را جمعبندی کنیم:
- مجموعا ۱ میلیارد دلار به شکل کارمزدهای تراکنش پرداخت شده است؛
- ماینرها جمعا ۱۴ میلیارد دلار به ازای خدماتشان برای ایمنسازی شبکه جمع کردهاند؛
- مبنای هزینه متوسط همه دارندگان بیت کوین حدودا ۱۰۰ میلیارد دلار است؛
- ارزش بازار همه بیت کوینهای در گردش حدود ۱۹۰ میلیارد دلار است؛
- تراکنشهایی به ارزش ۲ تریلیون دلار در شبکه انجام شده است؛
- شبکه بیت کوین حالا حدود ۸۰ اگزا هش به ازای هر ثانیه تولید میکند (یعنی ۸ × ۱۰۱۹ هش). این هشها حدود ۱۹٫۸ میلیون دلار در روز برای تجهیزات بسیار تخصصی هزینه برمیدارند.
میتوانید بیت کوین را مسخره کنید، اهمیتی ندارد. بیت کوین هست و هر وقت به آن نیاز پیدا کردید میتوانید از آن استفاده کنید. ممکن است حالا به آن نیاز نداشته باشید، شاید هم هرگز به آن نیاز پیدا نکنید. اما هر چه دنیای ما بیشتر غرق استبداد، هرج و مرج و بینظمی میشود، روزی خواهد رسید که واقعا احساس میکنید چقدر خوب است که مطمئنترین سیستم برای محافظت از ثروت در جهان بیصبرانه منتظر شماست.تا آن موقع، بیت کوین به پیشرفت منطقی خود بدون هیچ مشکلی ادامه خواهد داد.
سلام خانم رضاجو جالب بود درمورد الت کوین ها که نوشته بودید ارزی همچون دیجیبایت که کارش هم همانند بیت کوین هست و تکنولوژی بیشتری نسبت به اون داره واقعا ارزشمنده واقعا
بیت کوین میتواند پاسخگوی تراکنش های مردم باشه؟
به نظرم نمیتونه