واکاوی پروژه لیبرای فیسبوک؛ آیا فیسبوک از خلأهای قانونی سوءاستفاده میکند؟
سوالات زیادی درمورد پروژه لیبرا که فیسبوک در حال راهاندازی آن است مطرح است. جای تعجبی هم ندارد، وقتی غول شبکههای اجتماعی و سرمایهگذاران بزرگ دیگر همراه میشوند تا وارد عرصهی جدیدی مانند ارزهای دیجیتال شوند، توجهات زیادی را به خود جلب میکنند. اگر برای شما هم این سوالات ایجاد شده که فیسبوک واقعا قرار است چه کند؟ آیا قصد سوءاستفاده از اطلاعات کاربرانش را دارد؟ آیا از خلأهای قانونی برای کسب درآمدی هنگفت استفاده میکند؟ اصلا این پروژه چه تاثیری روی سایر ارزهای دیجیتال خواهد داشت؟ با ارز دیجیتال همراه باشید تا بیشتر درمورد لیبرا و طرح کلی هوشمندانهی آن بدانید.
مطلبی را که میخوانید، آقای اریک وال مشاور فناوری حریم خصوصی در بنیاد حقوق بشر نوشته است. آقای وال سابقا به فعالیتهایی از جمله ایجاد بلاک چین و پلتفرمهای مبادله ارز دیجیتال مشغول بود. او در این مطلب که در وبسایت مدیوم منتشر شده است، به بررسی پروژه لیبرا و اینکه چگونه شرکت فیسبوک از خلاءهای موجود در سیستم قانون گذاری سود میبرد میپردازد.
فیسبوک که بهتازگی وارد دنیای ارزهای دیجیتال شده است، بهشکلی کاملا آگاهانه در حال بهرهبرداری از خلاء موجود در مقررات و فناوری است که صنعت ارزهای دیجیتال امکانش را فراهم کرده است. بهاینترتیب پروژه لیبرا میتواند درحالیکه همچنان با سیاستهای مؤسسات مالی سنتی موافق است در اقتصاد بازار سیاه جریان یابد.
در این مطلب از «اقتصاد بازار سیاه» در مفهوم بد آن صحبت نمیکنیم. خدمات مالی باید بهشکل جهانی و بدون نظارت مقامات ارائه شوند، زیرا هر گونه کنترل از جانب دولتها ابزاری به دستشان میدهد که بیشتر در سرکوب مردم عادی موفق است نه کوتاهکردن دست افراد شروری که به دیگران آسیب میزنند.
مشکل لیبرا این است که این پروژه بخشی از استراتژی سرمایهداری نظارتی گسترده فیسبوک است. خود من مشاور حفظ حریم خصوصی هستم و معمولا در اوقات فراغتم مقالاتی بهمنظور توضیح حریم خصوصی و ارزهای دیجیتال برای بنیاد حقوق بشر مینویسم. بههمیندلیل این مطلب را به لیبرا و استراتژی نظارتی فیسبوک اختصاص دادهام.
فیسبوک چطور میخواهد از این روزنه بهرهبرداری کند؟
فیسبوک برای بهرهبرداری از خلاءهای موجود در ساختار قانونی و فناوری از یک سری اصول کلی پذیرفته شده در صنعت بیت کوین استفاده میکند. این صنعت را میتوانید مانند پازلی در نظر بگیرید که فعلا فقط چند تکهی بزرگ دارد و بخشهای زیادی از آن خالی است؛ فیسبوک دارد از شکافهای بین این تکهها بهرهبرداری میکند. این قطعات عبارتند از:
- مجراهای ورودی و خروجی (از جمله صرافیهای ارز دیجیتال) که میتوانید در آنها بیت کوین را با دلار مبادله کنید؛
- بانکها که حسابهای بانکی را در اختیار صرافیها قرار میدهند؛
- قانونگذاران که قوانین احراز هویت مشتری (KYC) و ضد پولشویی (AML) را وضع میکنند؛
- شرکتهای تحلیلگر بلاک چین که بر تراکنشهای ارز دیجیتال بهمنظور کشف فعالیتهای مشکوک نظارت میکنند؛
- و کاربران بیت کوین که بیت کوین را در صرافیهای ارز دیجیتال خریدوفروش میکنند و به توزیع آن در اکوسیستم جهانیاش میپردازند.
به نمودار زیر دقت کنید. در این نمودار نشان دادهایم که این افراد و سازمانها چه رابطهای با یکدیگر دارند:
چیزی که فیسبوک میخواهد از آن بهرهبرداری کند در ترکیب دو ویژگی مهم بیت کوین نهفته است: ناشناسبودن کلید عمومی بیت کوین و شفافیت بلاک چین آن.
شفافیت، به سازمانها و افرادی که در نمودار نشان داده شدهاند امکان میدهد بر سیستم بیت کوین نظارت و بررسی کنند که آیا با مقررات سازگار است یا نه. اما ناشناسبودن در این سیستم، سبب میشود هر کسی که یک کامپیوتر در اختیار دارد بهراحتی این روشهای نظارتی دقیق را دور بزند.
افرادی که بر صنعت مالی نظارت میکنند، خوب میدانند که نمیتوانند تکتک افراد شرور را گیر بیندازند. بهنظر آنها همین کافی است که نشان دهند توانایی نظارت بر بخش قابلتوجهی از تراکنشهای ورودی به پلتفرمشان را دارند. تعدادی از افراد شرور را هم در لیست سیاه قرار میدهند و البته این فهرست را مدام به روز نگه میدارند.
شرکتهای تحلیلگر بلاک چین هم بهطور مرتب نمودارهایی ارائه میدهند که نشانگر آن است که این سیستم نظارتی دارد خوب کار میکند. این نمودارها هر کسی را قانع میکنند که همه چیز تحت کنترل هست، واقعا هم اینطور است. پس مشکل کجاست؟ مشکل این است که نظارت در این میان هیچ نقشی ندارد. اگر تخلفی صورت نمیگیرد بهایندلیل است که تقریبا همه فعالیتهای سیستم بیت کوین از افرادی سرچشمه میگیرد که بیت کوین را نگه میدارند (احتکارکنندگان) و آنها هم که اصلا زحمت دور زدن سیستم نظارتی را به خودشان نمیدهند!.
اما چیزی که این نمودارهای مبتنی بر اعداد و ارقام در آن با شکست مواجه میشود، پتانسیل بنیادینی است که در طراحی ناشناس این سیستم جاسازی شده است و دور زدن سیستم نظارتی را هر زمان و هر جایی که نیاز باشد امکانپذیر میکند.
برای درک بهتر این موضوع بیایید مثالی دیگر را بررسی کنیم. فرض کنیم که دولت یک کشور تصمیم بگیرد بر چاپگرهای سهبعدی نظارت کند، بهطوریکه هیچکس نتواند تصویر سهبعدی اسلحه را در منزلش چاپ کند. آنگاه برای رسیدن به این هدف، ترتیبی بدهد که همه چاپگرهای سهبعدی که تولید میشوند مجهز به یک دوربین نصبشده از سوی دولت باشند.
کافی است این اتفاق رخ دهد؛ بلافاصله وبسایتهایی ظاهر میشوند که با نرمافزارهایی به شما کمک میکنند ویدئوهای استاتیک مخصوصی را ایجاد و به چاپگرتان ارسال کنید تا دولت نتواند فعالیتهایتان را مشاهده کند. ازآنجاکه ۹۸% از صاحبان چاپگرهای سهبعدی هیچ علاقهای به چاپ اسلحه یا دستکاری ویدئو ندارند، با دوربین مشکلی پیدا نمیکنند. بنابراین اجازه میدهند دولت روی فعالیتهای آنها نظارت کند. حالا اگر فرض کنیم دولت یک شرکت تحلیلگر بلاک چین بود، بهسرعت نموداری تهیه میکرد و در آن گزارشهای دقیقی میداد که چطور ۹۸% از فعالیتهای چاپگرهای سهبعدی سراسر کشور را مشاهده کرده است و میبیند که هیچ تخلفی در آنها صورت نمیگیرد. در نهایت هم اعلام میکرد که چاپگر سهبعدی یکی از شفافترین سیستمهای جهان است و بنابراین کشور هیچ نگرانی از چاپ سهبعدی سلاح نخواهد داشت. حقیقت این است که بدون نظارت دولت هم آن ۹۸% هیچوقت اسلحه چاپ نمیکردند!
سیستم نظارتی فعلی بیت کوین هم به همین شیوه کار میکند. ممکن است صرافیها را قانونگذاری کنند، اما خود بیت کوینها بیثبات هستند و از طریق روزنههای قانونی به بیرون نفوذ میکنند. این برای بیت کوین خوب است، زیرا بهاینترتیب هم میتواند در فضای قانونی معامله شود و هم اینکه هر کسی روی کره زمین میتواند از آن استفاده کند. شفافیت و ناشناسبودن دو ویژگی اساسی هستند که هر ارز دیجیتال برای رسیدن به کاربرانی در سراسر جهان باید آنها را داشته باشد.
بههمیندلیل فیسبوک با پروژه لیبرای خودش میخواهد هر دوی این ویژگیها را به دست آورد. همانطور که دیوید مارکوس مدیر پروژه لیبرا و نایبرئیس محصولات پیامرسان فیسبوک میگوید، آنها میخواهند لیبرا همزمان بهعنوان پول نقد دیجیتال در دسترس افراد باشد و با قوانینی مانند قانون مبارزه با پولشویی و نظایر آن نیز سازگاری داشته باشد. آقای مارکوس طرفدار بیت کوین هم هست و تا همین اواخر جزو اعضای هیئت مدیره بزرگترین صرافی ارز دیجیتال در ایالات متحده بود: کوین بیس.
چرا فیسبوک این کار را انجام میدهد
دستاندرکاران فیسبوک بر این باورند که این طرح فرصتی عالی است که اگر موفقیتآمیز باشد، حجم عظیمی از مسئولیتهای مربوط به قانونگذاری مانند احراز هویت مشتری و مبارزه با پولشویی را به خارج از فیسبوک انتقال میدهد و به مجراهای ورودی و خروجی ارز دیجیتالی که لیبرا را مبادله میکنند (مانند صرافیها) میسپارد. بهاینترتیب امکانی برای بازار فراهم میشود تا راهی را پیدا کند که به همه افراد اجازه دسترسی به لیبرا را بدهد. این شیوه به مدت ۱۰ سال برای بیت کوین کار کرده است، پس برای لیبرا هم کارساز خواهد بود. در واقع، اینکه به هر کسی فرصتی داده شود تا یک صرافی را برای لیبرا اداره کند، بدان معناست که ممکن است صرافیهایی داشته باشیم که قوانین مربوط به احراز هویت مشتری / ضد پولشویی را لحاظ نکنند و بهاینترتیب به لیبرا کمک کنند تا به کاربرانی در سراسر جهان دست یابد.
بسیاری از صرافیهای ارز دیجیتال در گذشته بدون مجوز و بدون قوانین خاص نظارتی کار کردهاند و هنوز هم صرافیهایی را داریم که همچنان به این شیوه فعالیت میکنند. هر بار هم که یکی از آنها تعطیل میشود یا تحت محدودیتهای این قوانین قرار میگیرد، صرافی دیگری در جایی دیگر سبز میشود. گاهی اوقات خود افراد هم نمیدانند که دارند قوانینی را نقض میکنند. گاهی حتی خود قانونگذاران یک منطقه هم نمیدانند اصلا قوانین دارد نقض میشود یا خیر.
پلتفرم لوکال بیت کوینز بهمدت ۷ سال به افراد امکان میداد بدون نیاز به مشخصات هویتی با کسانی آشنا شوند که میخواهند بیت کوین را در ازای پول نقد معامله کنند. اتفاقا در این کار موفق هم بود؛ تا زمانیکه در اوایل همین ماه برای حذف گزینه «بدون نیاز به احراز هویت مشتری» تحت فشار قرار گرفت.
اما این خلاء همچنان وجود دارد. هنوز پلتفرمهایی مانند بیسک (Bisq) و هودل هودل (Hodl Hodl) هستند که افراد در آنها میتوانند این نوع قوانین را دور بزنند. در زیر نقلقولی از یک پست وبلاگ را میبینید که هودل هودل زمانی آن را منتشر کرد که لوکال بیت کوینز در ایران بسته شد:
تفاوت اصلی بین هودل هودل و سایر صرافیهای همتابههمتای ارز دیجیتال این است که ما داراییهای کاربران را نگه نمیداریم و رویههای احراز هویت مشتری / مبارزه با پولشویی را هم نداریم. همچنین هودل هودل از بیشتر صرافیهای همتابههمتا ارزانتر است، زیرا حداکثر کارمزد آن برای هر معامله فقط ۰٫۶ درصد است.
بنابراین فیسبوک با ترکیب ویژگیهای ناشناسبودن و شفافیت در بلاک چین لیبرای خودش امیدوار است بتواند همزمان با سیستم قانونگذاری و نظارتی سازگار شود و در این میان درآمد هم کسب کند. بااینکار به لیبرا امکان منتشرشدن را در سراسر دنیا میدهد و سایر کسبوکارها هم به انتشار آن کمک میکنند. چرا که نه؟ خانواده اپلیکیشنهای فیسبوک (فیسبوک، مسنجر، واتساپ، اینستاگرام)، محل اجتماع ۲٫۵ میلیارد کاربر است. لیبرا که پشتیبانی تعدادی از ارزهای رایج کشورها و و اوراق قرضه دولتی را دارد احتمالا ارز پایدارتری خواهد بود که میتواند جایگزین هر ارز ارائه شده از سوی نهادهای دیگر (بهجز احتمالا بانک مرکزی) در دنیای امروز شود.
سناریوی پشت لیبرا
قابلقبولترین سناریویی که در این میان وجود دارد این است که وقتی شما بابت لیبرا پول پرداختید، فیسبوک دیگر نمیتواند اجازه بدهد که شما آن پول را از خانواده اپلیکیشنهای خودشان خارج کنید. اما چگونه؟ با دادن گزینه پرداخت برای هر چیزی که فکرش را بکنید: ارسال پول به دوستان، خرید آنلاین، پرداخت در فروشگاههای واقعی، پرداخت صورتحسابها، خرید بلیط هواپیما و اتوبوس و حتی پولدادن به متکدیان در خیابان.
منتقدان میگویند لیبرا ابزاری برای فیسبوک خواهد شد تا این بار حتی بیشتر از قبل به اطلاعات گستردهای از کاربران دست یابد. اما فیسبوک میگوید که آنها هیچ اطلاعات ارزشمند یا کنترلی روی بلاک چین لیبرا ندارند، زیرا آنها فقط یکی از ۱۰۰ نود (گره) اعتبارسنج از انجمن لیبرا هستند. اما این گفته فقط تا حدی درست است، بنابراین بهتر است وقتتان را تلف نکنید و به دام چنین بحثهایی نیفتید.
این گفته فیسبوک بدان معنا نیست که نمیتواند اطلاعات مربوط به خریدهایی را که در اکوسیستم اپلیکیشنهایش رخ میدهند برداشت کند. فیسبوک همین حالا هم با خریدهای درون برنامهای در اینستاگرام و بازار فیسبوک این کار را شروع کرده است (خرید از برندهای مختلف بدون خارجشدن از برنامه). اگر لیبرا ارز موردنظر شماست، ازآنجاکه مسلما باید در درون اپلیکیشنهای فیسبوک در دسترستان قرار گیرد بنابراین نرخ تبدیل بین شما و آگهیهای هدفمند که در فیسبوک نشان داده میشوند احتمالا بهشکل قابلتوجهی افزایش خواهد یافت. با خریدهای «فقط با یک کلیک»، شرکتهای تبلیغاتی فقط به اندازه یک کلیک با پول شما فاصله خواهند داشت. حالا بگویید چه کسی به جز آن شرکت تبلیغاتی از این ماجرا پول درمیآورد؟ مشخص است، شرکتی که فضای تبلیغاتی را به آن شرکت میفروشد!
البته تابهاینجای کار هنوز اشارهای هم به حامیان لیبرا نکردهایم که چطور خواهند توانست درآمدی بسیار زیاد از این پروژه که روی حجم عظیمی از پولهای کاربران در دنیای واقعی نشسته است کسب کنند. کاربرانی که فقط توکنهای بامزه لیبرا را در بلاک چین در فضای ابر ارسال میکنند، اما پولهای واقعی آنها در انجمن لیبراست.
طرح فوقهوشمندانهی لیبرا
طرح هوشمندانهی لیبرا شامل بخشهایی از بیت کوین و وی چت است. اگر این پروژه موفقیتآمیز باشد، لیبرا برای هر کسی در دنیا قابلدسترسی خواهد بود و از سوی دیگر هیچ مشکلی با مراحل قانونی عملیات مبادله پول با سایر کسبوکارها نخواهد داشت. فیسبوک با اثر شبکه عظیم ناشی از ۲٫۵ میلیون کاربر اپلیکیشنهای اکوسیستم خودش، این پتانسیل را دارد که بزرگترین پلتفرم پول دیجیتال را که تا کنون وجود داشته است ایجاد کند. پلتفرمی که میتواند همه خریدها، کالاها و خدمات را بهصورت روزانه ثبت کند، زیرا فیسبوک بیشتر از هر کس دیگری شما را میشناسد.
چه اتفاقاتی که خواهد افتاد؟ چه معنایی برای صنعت ارز دیجیتال دارد؟
یک لیبرای موفق احتمالا میخواهد بیشتر از هر چیزی کاربران را نسبت به ایده ارزهای دیجیتال و کارهایی که بیت کوین در گذشته هرگز انجام نداده است دلگرم کند. ارزش بیت کوین در هفتههای گذشته بیش از ۱۰% افزایش یافته است و نزدیک به ۱۵ ماه است که همچنان در اوج است. علاوهبراین، ازآنجا که لیبرا نوعی استیبل کوین است (یک ارز دیجیتال با ارزش ثابت؛ یعنی مثل بیت کوین ارزش آن بالا و پایین نمیشود) و با سیاست پولی بانک مرکزی سازگاری دارد، تهدیدی برای بیت کوین بهعنوان محل سرمایهگذاری به شمار نمیرود. بنابراین، یک لیبرای موفق احتمالا برای بیت کوین هم مفید واقع خواهد شد. این بدان معناست که واکنش قانونی نسبت به لیبرا در طی سال آینده، پیامدهای قابلتوجهی برای صنعت بیت کوین در کوتاهمدت خواهد داشت. چهار سناریوی احتمالی وجود دارد:
سناریوی اول: لیبرا راهاندازی نمیشود
در این سناریو، قانونگذاران به چند دلیل طرح فیسبوک را قبل از اینکه حتی جامه عمل پوشانده شود متوقف میکنند: اول بهدلیل مشکلاتی که فیسبوک در گذشته درباره حفظ حریم خصوصی داشت، دوم به این دلیل که علاقهای ندارند این شرکت به چنین ثروت عظیمی دست یابد، سوم به این دلیل که میترسند لیبرا تأثیرات بیثباتکنندهای روی اقتصاد بگذارد. بنابراین این پروژه راهاندازی نمیشود و همه چیز به حالت عادی برمیگردد.
سناریوی دوم: لیبرا راهاندازی میشود، اما باید قانون احراز هویت مشتری را رعایت کند
در این سناریو قانونگذاران با ذخایر ثروتی که فیسبوک قرار است داشته باشد مشکلی ندارند، اما به ناشناسبودن و شفافیت طرح جامع لیبرا اشکال میگیرند. در چنین شرایطی انجمن لیبرا میتواند با ایجاد محدودیت روی بلاک چین قانونگذاران را خوشحال کند. بهاینصورت که فقط تراکنشهای تأییدشده توسط دولت را پردازش کند (مانند کالیبرا که کیف پول خود فیسبوک است). از نظر فنی پیادهسازی این ویژگی برایشان آسان است اما هدف اصلی بلاک چین لیبرا را نابود خواهد کرد.
بهدنبال این رویداد صنعت بیت کوین هم احتمالا با مشکل مواجه خواهد شد، زیرا درحالحاضر بیت کوین هم از همین روزنه شفافیت – ناشناسبودن بهره میبرد و بههمیندلیل است که میتواند به راحتی در بازارهای مالی قانونی به کار رود.
سناریوی سوم: لیبرا راهاندازی میشود، اما بدون گزینه احراز هویت مشتری (طوری که برای بیت کوین خوب است)
در این سناریو، لیبرا درست همانطور که در رویای فیسبوکیهاست راهاندازی میشود. اگر همه چیز خوب پیش برود هیچ مشکلی با دستورالعمل بیت کوین پیش نخواهد آمد و ما دیگر نباید نگران باشیم. لیبرا و بیت کوین میتوانند با هم رقابت کنند یا اینکه شایستگیهای یکدیگر را تکمیل کنند.
سناریوی چهارم: لیبرا راهاندازی میشود، اما بدون احراز هویت مشتری (طوری که برای بیت کوین بد است)
در بدترین حالت، قانونگذاران متوجه روزنه شفافیت – ناشناسبودن میشوند، اما این را هم مشاهده میکنند که پروژه بیت کوین در مقایسه با لیبرا نسبت به حریم خصوصی رفتاری متفاوت دارد. در بیت کوین، توسعهدهندگان و حامیان همیشه بهدنبال راههای جدید و نوآورانه برای کوتاهکردن دست شرکتهای تحلیلگر بلاک چین هستند (درحالیکه لیبرا اینطور نیست). از سوی دیگر هیچ انجمن بیت کوینی وجود ندارد که اگر اوضاع خوب پیش نرفت بتوان بر آن نظارت کرد (باز هم برخلاف لیبرا). در چنین شرایطی اوضاع لیبرا خوب خواهد بود اما بیت کوین نه. بااینحال این امکان وجود دارد که لیبرا بتواند صنعت ارزهای دیجیتال را بهبود بخشد که اگر اینطور شود، تنها ارز دیجیتالی است که از نظارت قانونگذاران جان سالم در برده است (با اینکه کنترل و نظارت روی آن بسیار هم آسان بوده است).
سلام دورود به شما خانم بهاره رضا جومتشکر م از متن مقاله های بی پایان خوبتون اما نمیشه کوتاه مقتصر باشه دوم خیلی دوست دارم به روز ارسال کنید تشکر بی پایان