چگونه از زمستان ارزهای دیجیتال نجات پیدا کنیم – بخش سوم
چرا ارزهای دیجیتال حریم خصوصی محور یا همان پرایوسی کوینها بر بازار صعودی بعدی حکمرانی خواهند کرد؟
به بخش سوم از مجموعه دنبالهدار «جان سالم بهدربردن از زمستان ارزهای دیجیتال» خوش آمدید (بخش اول و دوم را هم بخوانید). در این مجموعه، دنیل جفریس به معرفی شرکتها و پروژههایی پرداخته است که طوفان را پشتسر خواهند گذاشت و هنگام بهار دوباره جوانه خواهند زد. آقای جفریس این بار یک دسته کامل از پروژهها را معرفی میکند: پرایوسی کوینها (سکههای مبتنی بر حفظ حریم خصوصی).
در طی بیست سال آینده، پول نقد (اسکناس و سکههای فیزیکی) غیرقانونی خواهد بود.
جنبش بزرگ بهسوی جامعه بدون پول نقد، از چند سال پیش آغاز شده است.
اختراع کامپیوتر سبب شد این جنبش اجتنابناپذیر شود و حکومتهایی که نمیتوانند دست از دخالتکردن در هر جنبه از زندگی ما بردارند آن را به واقعیت نزدیکتر کردند.
این حرکت هماکنون در کشورهایی مانند هند آغاز شده است. در اواخر سال ۲۰۱۶، نخستوزیر نارندرا مودی به یکباره اعلام کرد اسکناسهای ۵۰۰ و ۱۰۰۰ روپیهای دیگر اعتبار ندارند. گفتنی است این اسکناسها ۸۶% از مجموع اسکناسهای در گردش این کشور را تشکیل میدادند. قرار بود با این کار فساد را کاهش دهد و مردم را وادار کند مالیاتهایشان را پرداخت کنند.
هم فساد و هم پرداختنکردن مالیات، مشکلاتی واقعی هستند. فقط ۲% از شهروندان هند مالیاتشان را میپردازند. در واقع حمایت از زیرساختهای عظیم یک کشور، بدون پرکردن خزانه کاری بسیار دشوار است.
اما متأسفانه این کار بهجای اینکه مشکلی را حل کند، درد و رنج بیشتری را نصیب مردم تهیدست کرد. مردم ضعیف و نیازمند هر روز جلوی بانکها صف میکشیدند تا پولشان را بگیرند. دستفروشها نمیتوانستند محصولاتشان را به فروش برسانند. ثروتمندان هنوز هم پولشان را در کالاهایی مانند الماس و جواهرات سرمایهگذاری میکردند که بهراحتی معامله میشدند و بهاینترتیب از مالیاتدادن طفره میرفتند.
در آگوست سال ۲۰۱۷، هند بالاخره ممنوعیت پول رایج کشور را لغو کرد. ۹۹% از اسکناسهای ممنوعشده به گردش در آمد.
نخستوزیر هند خیلی جلوتر از منحنی تاریخ پیش رفته بود. مشکلش این بود که خیلی سریع حرکت کرد. او سعی کرد این کار را به زور انجام دهد.
حرکت به سوی دنیای بدون پول نقد، درحالحاضر بهشکل طبیعی دارد اتفاق میافتد. فقط به آسیا نگاه کنید.
بهتازگی به هنگکنگ سفر کردم تا در رویدادی به نام «تمرکززداییِ جهان» (Decentralizing the World) درباره پروژه بلاک استک سخنرانی کنم. در هنگکنگ باید از کارتی به نام «کارت اختاپوس» (Octopus) استفاده میکردم. کار با آن ساده است. کافی است کارت را یک لحظه روی یک کارتخوان نگهدارید و پرداخت را انجام دهید. اصلا نیاز نیست کارت را در شیار کارتخوان بکشید.
کارت اختاپوس اوایل فقط در مترو استفاده میشد. فقط کافی بود با آن روی دکمه روشن یا خاموش بزنید. اما بهزودی آن را گسترش دادند. حالا همه فروشگاهها در هر جایی از هنگکنگ آن را به جای کارتهای اعتباری و پول نقد پذیرفتهاند.
روش کار کارت اختاپوس این بود که با قدمهای کوچک شروع کرد و بهتدریج گسترش یافت.
در سالهای پیشرو، جوامع بیشتری به این روش روی خواهند آورد. پول دیجیتال متمرکز درست مثل هشتپا بازوهای خود را دور هر جنبه از زندگی ما حلقه خواهد کرد.
این امر به دلایل بسیار زیادی اهمیت دارد. پول دیجیتال زندگی را برای مردم راحتتر میکند. چقدر راحت است که دیگر مجبور نباشیم کیسهای پر از سکههای فلزی سنگین را با خودمان حمل کنیم (یاد مردم اروپا میافتم که از بس سکههایشان بزرگ هستند جیبشان شکافته میشود). این فناوری، پرداخت بهای هر چیزی از قهوه گرفته تا هدفون را سادهتر میکند.
اما این جنبش بزرگ تاریخی یک جنبه منفی دارد.
این نوع پول دیجیتال، متمرکز و قابلکنترل است.
شاید فکر میکنید پول دیجیتال اساسا مانند پول کاغذی است؟ اشتباه میکنید.
درست همانطور که اینترنت مانند آینه روی مدل کسبوکارها در سراسر جهان نظارت میکند، پول دیجیتال متمرکز هم یک پانوپتیکون یا ساختار سراسربین در جیب شما قرار خواهد داد.
(توضیح: پانوپتیکون نوعی طراحی معماری برای ساخت زندان بود. در این طراحی، یک استوانه برای زندانبانها میساختند و سپس تمام سلولهای زندان را بهشکل دایرهوار دورتادور این استوانه و فقط با میله میساختند. استوانهی وسط حفرههایی داشت که زندانبانها از آنها میتوانستند تمام سلولها را ببینند و بر زندانیان نظارت داشته باشند. زندانیان هرگز نمیدانستند چه زمانی کدام زندانی و از کدام حفره تحت نظارت است.)
تلفن شما میداند کجا میروید، دوستانتان چه کسانی هستند و چه چیزی میخواهید بخرید، حتی قبل از اینکه انجامش دهید.
پول دیجیتال متمرکز از این هم بیشتر درباره شما خواهد دانست.
پیدایش پولِ سراسربین
همه زندگی ما بر مدار پول میچرخد. صبحانهخوردن، اسنپ خبر کردن، باشگاهرفتن، همه و همه با پول انجام میشود.
در آینده حکومتهایی که این پول را منتشر میکنند نیز همه این موارد را خواهند دانست، زیرا هوش مصنوعی تمام دادهها را پیگیری میکند و با قدرتی فوقانسانی آنها را به هم ارتباط میدهد.
حکومتها، شرکتها و هکرها قادر خواهند بود هر زمانیکه بخواهند به گذشته نگاه کنند، زندگیتان را بررسی کنند و هر کاری که تا کنون انجام دادهاید، هر چیزی که عاشقش بودهاید یا از آن نفرت داشتهاید و هر جایی که تا حالا رفتهاید را بهشکل جدول زمانی ببینند.
مالیات چطور؟
آن هم دیگر برای دولت مشکلی نخواهد بود.
دیگر لزومی ندارد مالیاتتان را در پایان سال مالی پرداخت کنید. حالا دیگر هر بار که تراکنشی را انجام میدهید باید مالیات بپردازید.
همانطور که وینای گوپتا گفته است:
جمعآوری مالیات صرفا با یک برنامه کامپیوتری امکانپذیر میشود.
فرقی نمیکند یک خانه بخرید یا خردهریزهایی که ارزش چندانی ندارند؛ درهرصورت مالیاتگیرنده از آنها اطلاع خواهد داشت.
حتی بدتر از آن، قدرتها دیگر درباره متوقفکردن کسبوکار برخی وبسایتها یا نزولخورهای محلی نگرانی نخواهند داشت. میتوانند خیلی راحت آنها را در لیستسیاه قرار دهند تا طرف نتواند از پولهایش استفاده کند.
درباره آن فکر کنید.
چه میشود اگر دولتها خیلی راحت بتوانند پولی را که در جیب شماست مسدود کنند؟
یا چه میشود اگر میتوانست بهراحتی و فقط با زدن یک کلید، فروشگاه انتهای خیابان فلان را از کسبوکارش بازدارد؟
میتوانید تصور کنید چه وحشتی به شما دست میداد اگر موقع حسابکردن پول شام، کارت اعتباریتان کار نمیکرد (آنهم جلوی چشم همه) و بعد مجبور میشدید با بانک تماس بگیرید؟
حالا این وحشت را هزار برابر کنید.
این همان احساس ترسی است که احتمالا وقتی بدانید دولتها میتوانند در یک چشمبههمزدن پولتان را مسدود کنند، به شما دست خواهد داد.
حالا مجبورید با برخی از سازمانهای دولتی تماس بگیرید تا حسابتان را از حالت مسدود در بیاورند، وگرنه نه میتوانید مواد غذایی بخرید نه قبض برق و گاز را پرداخت کنید. حتی نمیتوانید بنزین بخرید تا با اتومبیل بچهها را به مدرسه برسانید. تازه ممکن است دو ساعت پشت خط منتظر بمانید؛ اما ناگهان تماس قطع شود و مجبور شوید دوباره تماس بگیرید.
از کجا معلوم که آن سوی خط یک مأمور بدعنق دولتی برای فشردن کلید نشسته باشد؟ شاید فقط یک الگوریتم تقلبیاب معیوب باشد که این کارها را بهشکل خودکار انجام میدهد.
احتمالا این جمله را به شما میگوید:
از شما پوزش میخواهیم، شما یک کنترلکننده خودکار تقلب را فعال کردید و این سیستم پول دیجیتال شما را مسدود کرد. لطفا پشت خط بمانید. تماس شما برای ما مهم است.
با بدبینی مفرطی که دولتها نسبت به تروریسم دارند، همه انواع محرکهای خودکار و لیستسیاه را در این سیستم تعبیه خواهند کرد. ازآنجاکه این محرکها را دولتها (یعنی همان افرادی که برایتان اداره نظارت بر وسایل نقلیه موتوری و اداره مسکن را به ارمغان آوردهاند) طراحی میکنند، احتمالا بدتر از محرکهایی خواهند بود که شرکت کارت اعتباری شما برای کشف تقلب از آن استفاده میکند. پول شما دائما مسدود خواهد شد زیرا الگوریتم کوچکی که در آن سو قرار دارد، نمیتواند تشخیص دهد که چرا شما از یک فروشگاه آنلاین جدید خرید کردید یا از پمپبنزینی در این خیابان بهجای خیابانی دیگر بنزین خریدید.
البته این فقط در یک کشور توسعهیافته که در سطوح مختلفی خوب کار میکند اتفاق میافتد. زیرا احتمالا دلیل آنها برای کنترل شما این است که سعی دارند از جرم و جنایت جلوگیری کنند یا تروریستهایی را که در دل مردم وحشت میاندازند از عملشان بازدارند.
اما اگر این قدرت دست دولتی که طرفدار استبداد است باشد چه؟
کافی است شما چیزی را که آنها دوست ندارند در رسانهای اجتماعی منتشر کنید، علیه فساد و اختلاس صحبت کنید یا عقیدهای برخلاف میل دولت داشته باشید؛ راحت به دردسر میافتید. چند ساعت بعد از کار اخراج میشوید، پولتان را قبضه میکنند و حتی نمیتوانید اتوبوس بگیرید تا به خانه برگردید. شاید حتی در مسیرتان هواپیمای بدون سرنشینِ پلیس منتظرتان باشد و روی سرتان تور بیندازد، دستگیرتان کند و شما را به یک محاکمه ساختگی بکشاند.
اما هنوز امیدی هست.
یک دسته از ارزهای دیجیتال هستند که قدرت این را دارند تا تعادل را برقرار کنند.
پرایوسی کوینها (ارزهای دیجیتال حریم خصوصی محور)
پرایوسی کوینها پول دیجیتال ناشناس غیرمتمرکز هستند که همان ویژگیهای پول نقد را تقلید میکنند.
هیچکس نمیداند چگونه یا کجا پولتان را خرج میکنید. از خودپرداز استفاده میکنید و پولتان را میگیرید. حالا میتوانید با آن پول آدامس بادکنکی یا لامپ کممصرف یا هر چیز دیگری بخرید. برخلاف کارت اعتباری، این خریدها هیچ جایی ثبت نمیشوند.
این سکههای قدرتمند که از حریم خصوصی محافظت میکنند، مانند یک سنگر در برابر پیشرفت اجتنابناپذیرِ پول دیجیتال سراسربین عمل خواهند کرد.
این شاید تنها امید ما باشد.
البته مگر اینکه ما بخواهیم به عقب برگردیم و دوباره از پوست آهو یا فلفل بهعنوان ارز استفاده کنیم یا اینکه گاوها را با عدلهای علوفه معامله کنیم، وگرنه راه دیگری نداریم.
بههمیندلیل است که من در سومین مقالهام از مجموعه زمستان ارزهای دیجیتال، به کاوش در یک دسته کامل از پروژههایی پرداختهام که روی حفاظت از حریم خصوصی ما کار میکنند و از ویژگیهای پول کاغذی قدیمی در دنیای دیجیتال تقلید میکنند.
اما من چیزی ندارم که پنهان کنم
قبل از اینکه به این سکهها بپردازیم، ابتدا به این سؤال مهم پاسخ دهیم:
چرا ما اصلا به حریم خصوصی نیاز داریم؟
آیا ما دوست نداریم که همه تراکنشهایمان شفاف و قابلپیگیری باشند؟ شاید فکر کنید: «من چیزی برای پنهانکردن ندارم. من که جنایتکار نیستم.»
گلن گرینوالد (Glenn Greenwald) در تد تاک به این سؤال خیلی جالب پاسخ میدهد:
«من چیزی برای پنهانکردن ندارم» حرف مردمی است که خیلی کم به حریم خصوصی و معنای آن فکر میکنند.
در این سخنرانی، گرینوالد میگوید:
اگر شما چیزی برای پنهانکردن ندارید، همین الان بلند شوید و گذرواژه ایمیل شخصیتان را به من بدهید. ایمیل کاریتان را نمیخواهم. فقط ایمیل شخصی. بهمدت سه ماه هر روز به آن وارد میشوم و هر چیزی را که به نظرم جالب آمد در رسانههای اجتماعی منتشر میکنم.
هنوز هم چیزی ندارید که پنهان کنید؟
حریم خصوصی هیچ ارتباطی به جرم و جنایت ندارد.
هیچیک از ما نمیخواهیم زندگی خصوصیمان به سمع و نظر کل جهان برسد. مسلما همانطور که دوست نداریم وقتی در خانه میگردیم همسایهمان از پنجره ما را ببیند یا وقتی در گوش همسرمان حرفهای عاشقانه زمزمه میکنیم صدایمان را بشنود، بههماناندازه هم دوست نداریم مأموران دولتی بیاحساس یا شرکتها بهشکل ناشناس بر هر ثانیه از روزهای زندگی ما نظارت کنند.
همه ما عقایدی داریم که دلمان نمیخواهد با کسی آنها را در میان بگذاریم، مخصوصا با انبوهی از مردم عصبانی و تعصبی که با ما موافق نیستند. مهم نیست چه نظریهای در زندگی دارید، همیشه کسی پیدا میشود که با آن نظریه مخالف باشد. اگر محافظهکار هستید، با آزادیخواهان طرفید. اگر طرفدار حفظ منابع طبیعی هستید، کسی پیدا میشود که فکر میکند تغییرات آبوهوا و اقلیم چرتوپرت است. اگر طرفدار حقوق حیوانات هستید، بالاخره یک نفر پیدا میشود که اهمیتی به نوع رفتار با گلههای دام ندهد.
هیچیک از ما نمیخواهیم بهشکل مداوم با نگاه موشکافانه نیرویی متخاصم که دیدگاهش با ما متفاوت است روبهرو شویم.
اما افرادیکه از این حریم خصوصی برای مخفیکردن دستاوردهای غیرقانونی خودشان استفاده میکنند چه؟ آیا قانون نباید قدرت متوقفکردن افراد شرور را داشته باشد؟
مگر همین حالا هم این افراد وجود ندارند؟ درحالحاضر هم افراد شرور هستند که کسبوکاری مانند یک باشگاه شبانه را راهاندازی کردهاند و از طریق آن پولشویی میکنند. شاید این پول از موادمخدر یا قتل به دست میآید و آنها وانمود میکنند این پول را از فروش باشگاه به دست میآورند. آیا نیاز نیست قدرتی مضاعف به قانون اجرایی بدهیم تا این افراد را متوقف کند؟
نه.
قانون همین حالا هم مجموعه ابزارهای گستردهای برای متوقفکردن این نوع جرایم دارد. باور نمیکنید؟
جان مدینگر کتابی به اسم «پولشویی: راهنمایی برای محققان جنایی» برای مجریان قانون نوشته است که در آن درباره همه روشهایی را که افراد برای مخفیکردن عایدات غیرقانونیشان به کار میبرند توضیح داده است. این کتاب مهارتهای لازم را به این مجریان قانون میدهد. ترجمه فارسی آن هم موجود است.
یکی از صمیمیترین دوستان من بازپرس جرایم یقهسفیدهاست. (یقه سفیدها افرادی هستند که معمولا جزو افراد بلندپایه یک کشور هستند و کسی به مجرمبودن آنها شک هم نمیکند.) باور کنید او اصلا به دستهای از ابزارهای جدید نیاز ندارد که افرادی را که پول غیرقانونیشان را مخفی میکنند پیدا کند. او میداند دقیقا کجا باید بهدنبال آنها بگردد.
هنگامیکه ما ابزارهای جدیدی را به ابزارهای موجود اضافه میکنیم، اساسا فرض میکنیم همه بهشکل پیشفرض مجرم هستند. تنها کاری که انجام میدهیم این است که به جای حل مشکل، آن را بدتر میکنیم.
قانون احراز هویت مشتری (KYC) را در نظر بگیرید. هنگامیکه برای معامله طلا، قهوه یا سهام در یک صرافی ثبتنام میکنید، صرافی از شما میخواهد که آیدی و یک عکس از خودتان را آپلود کنید. آنها به تمام اطلاعات شخصی شما از جمله محلزندگی و شماره تلفنتان نیاز دارند.
بهشکل خلاصه، آنها درست به همان اطلاعاتی نیاز دارند که یک دزد هویت برای سرقت هویت شما نیاز دارد.
از طرفی میدانیم نهادهای متمرکز بارها ثابت کردهاند که نمیتوانند دادهها را ایمن نگه دارند. هر روز تعدادی از نهادهای متمرکز بزرگ اطلاعات ما را برباد میدهند. اکوئیفاکس اطلاعات شخصی نیمی از مردم امریکا را از دست داد، اما این فقط یک نمونه قابلتوجه بزرگ از بین بیشمار نمونه دیگر است.
هر روز رخنه در اطلاعات اتفاق میافتد و هیچ سازمان بزرگی روی زمین از آن مصون نیست.
ایجاد امنیت کاری بس دشوار است.
آسف گرینر (Asaf Greiner) در فوربز مینویسد:
در شش سال گذشته، سارقانِ هویت بیش از ۱۰۷ میلیارد دلار را فقط در ایالات متحده به سرقت بردهاند.
حتی اگر مجموع همه خودروها، آثار هنری، اموال ارزشمند و هر نوع دارایی سرقتشده دیگری را حساب کنید، باز هم به پای سرقت هویت نمیرسد.
افراد شرور حالا میدانند که سرقت از راه دور، خیلی بهتر و کمخطرتر از آن است که بروند و صاف اسلحه را به پیشانی فرد بچسبانند.
به عبارت دیگر، قانون احراز هویت مشتری و نیاز به نگهداری هزاران هزار اطلاعات افراد در پایگاههای داده متمرکز، فقط جرم و جنایت را بیشتر کرده است. جرمی که ارتکاب به آن خیلی راحتتر از جرایم دیگر است!
قانون احراز هویت مشتری افراد شرور را متوقف نمیکند. جنایتکاران میدانند که چطور ۱۰۰ آیدی را در دارک وب فقط با ۲۵ دلار به دست آورند و یک شخصیت ساختگی درست کنند. تنها کاری که این قوانین انجام میدهند این است که مردم بیگناه را در معرض خطر قرار میدهند.
این تفکر درست برعکس عمل میکند.
یادتان هست در دهههای ۸۰ و ۹۰ مردم میگفتند بازیهای ویدئویی سبب میشود افراد آدم بکشند! (درحالیکه اصلا اینطور نیست.) این عقیده مخصوصا زمانی شدت یافت که فردی با اسلحه به مردم شلیک کرد و دست به کشتار جمعی زد. وقتی رسانهها درباره پیشینه فرد مهاجم تحقیق کردند دریافتند که او به بازیهای ویدئویی علاقه زیادی داشت!
آها! خودشه! اینا باید همون بازیها باشن! به خاطر بازیهای ویدئویی اتفاق افتاده!
بیایید اون بازیهای ویدئویی جهنمی رو غیرقانونی اعلام کنیم، اینجوری جلوی همه خشونتها رو میگیریم!
البته، این اساسا نوعی دیوانگی است.
اگر ۱۰۰۰ نفر بازی ویدئویی انجام دهند و مردم را بکشند، پس تکلیف ۳۰۰ میلیون نفری که بازی ویدئویی انجام میدهند و کسی را هم نمیکشند چیست؟ این موضوع از نظر آماری مزخرفی بیش نیست و البته هنوز هم مردم آنها را باور میکنند.
مشکل واقعی ما روشهای اعتقادی نادرست است. انسانها در باور به مفید بودن چیزهایی که احتمالا مفید نیستند، نظیر ندارند.
هنوز هم در سراسر دنیا افرادی را میبینید که فکر میکنند بازیهای ویدئویی قاتلها را تحریک میکنند و اطلاعات هویتی حتما باید در یک فایل ذخیره شوند، در غیراینصورت تروریستها پیروز خواهند شد! قدرتهای مرکزی هم که تمایلی طبیعی به تمرکزگرایی دارند، از این موضوع بدشان نمیآید!
اگر آنها بتوانند فقط یک فرد شرور را گیر بیندازند، ارزش این را دارد که دربارهاش صحبت کنند. اما اینطور نیست. اگر درمان بدتر از بیماری باشد، تنها کاری که انجام دادهایم این است که برای همه مشکلات بیشتری ایجاد کردهایم. برای گیرانداختن تعداد بیشتری از افراد شرور، همه مردم را به مجرم تبدیل کردیم و راههای جدید جرم را به سوی جنایات بینالمللی دیجیتالی بینقص باز کردیم.
جاده ابریشم
شاید فکر میکنید که بازارسیاه فقط درباره پول نقد اتفاق میافتد؟
اگر چیزی غیرقانونی باشد، قطعا برای آن بازارسیاه یا دارکوب به وجود خواهد آمد. خواه موادمخدر باشد یا کتاب، بالاخره یک نفر پیدا میشود که پیه فروختن آن را به تنش بمالد.
مگر ما نمیخواهیم همه این فعالیتهای غیرقانونی متوقف شوند؟ آیا همین یک دلیل برای ممنوعکردن پول نقد کافی نیست؟
نه.
دوباره میگویم قانون نیازی به ابزار جدید برای متوقفکردن بازارهای سیاه ندارد. آنها هر روز دارند این کار را انجام میدهند.
حالا میخواهم چیزی را بگویم که شاید در ابتدا دیوانگی به نظر بیاید. دنیا به بازارهای سیاه نیاز دارد.
دلیلش این است که تعریف بازارهای سیاه با توجه به محل زندگی شما در جهان بهشکل چشمگیری تغییر میکند.
اگر در کشوری سالم و پایدار در جهان اول زندگی میکنید که در آن کسبوکار و جامعه خوب کار میکنند، پلیس کار عادیاش را انجام میدهد و دولت به خدماتی که وعده داده است پایبند است (حتی اگر ناکارامد باشد)، آنگاه بازار سیاه جایی است که افراد شرور در زمینه موادمخدر و فحشا کار میکنند.
اما اگر در کشوری بیثبات مانند ونزوئلا یا زیمبابوه زندگی میکنید، مفهوم بازار سیاه برایتان بسیار متفاوت است.
بهتازگی یک سخنرانی را برای بنیاد حقوق بشر برگزار کردم. در آنجا با سخنرانانی مصاحبه کردم که در تورم شدید زندگی کرده بودند، زیرا کشورهایشان در هر سطحی دچار فروپاشی شده بود. افراد ساعتها برای تهیه شکر در صف میایستادند. یک قرص نان میتوانست به اندازه حقوق ماهیانه فرد باشد. در آن کشورها بازار سیاه جایی برای بهدستآوردن کالاهای موردنیاز و حیاتی مردم بود. کالاهایی مانند پوشک، موز، آب تمیز و سوخت.
ماهیت چیزی میتواند با توجه به زمینه تغییر کند.
بااینحال، قرار نیست حتما یک فروپاشی گسترده دیوانهوار اجتماعی رخ دهد تا شما از هر چه نظارت است بدتان بیاید. فرض کنیم در یک کشور جهان اول زندگی میکنید و حزب سیاسی مخالف میآید و همه مشارکتها را در هر سازمانی که از جنبش شما حمایت میکند ممنوع میکند.
آنها به این کارشان ظاهر قانونی میدهند. شاید ابتدا سه یا چهار سازمان را که قوانین مشارکت را دور زده بودند تعطیل کنند. شاید این اقدام پاسخی به تلاش احزاب دیگر برای جایگزینی در مسند قدرت بوده است، این چیزی است که خودشان میگویند. در نهایت آنقدر این کار را ادامه میدهند تا همه سازمانها را ببندند و میگویند دارند مشکل را «مطالعه» میکنند، اما هدف واقعی آنها اصلا مطالعه این مشکل نیست. آنها میخواهند بهطورکامل آن سازمانها را تعطیل کنند.
در نتیجه دیگر نمیتوانید به سازمانهایی که توانایی حفظ نظارت و موازنه (checks and balances) در برابر دولت را دارند کمک مالی کنید. بنابراین خیلی زود قدرت حاکمیت گسترش مییابد. کمی بعد، اصلا نظارت و موازنهای وجود نخواهد داشت.
همه این چیزها در ترکیه اتفاق افتاد و به زودی در جاهای دیگری هم رخ میدهد.
این نوع حرکتها را میتوان در کتاب دستورالعمل همه دولتهای فاسد در سراسر جهان یافت. در جوامعی که قانون «برابری حقوق» وجود ندارد یا اگر وجود دارد فاسد است، افرادی را در قدرت میبینیم که همه گروههای مخالف را متهم میکنند، دستگیر میکنند و یا مشارکت در هر حزب را بهجز حزبی که در رأس کار است ممنوع میکنند.
پول متمرکز دیجیتال بهمعنای پایان نظارت و موازنه است. اگر با افرادی که در حاکمیت هستند مخالف باشید، هنوز هم میتوانید از عقیدهتان دفاع کنید و با آنها مخالفت کنید. اما هنگامیکه قدرتهای مرکزی کنترل کامل پولهای صرفا دیجیتال را به دست آورند، همه اینها به پایان خواهد رسید.
پایان پول نقد به معنای پایان انتخاب آزاد است.
چنین شرایطی ایجاب میکند که دوباره به پرایوسی کوینها فکر کنیم.
تعداد زیادی از افراد میگویند هیچ برنامه کاربردی ارزشمندی در فضای کریپتو وجود ندارد. حرف آنها کاملا بیاساس است.
ما کشف کردهایم که چطور از ویژگیهای پول نقد در محیطی که کاملا ضد حریم خصوصی است (یعنی اینترنت) تقلید کنیم.
بازگشت حریم خصوصی
بزرگترین ویژگی پول نقد این است که بهسختی میتوانیم آن را ردیابی کنیم.
به عبارت دیگر، ناشناسبودن، ویژگی اصلی پول نقد است.
وقتی از پول نقد برای یک معامله استفاده میکنید، فقط شما و طرف مقابلتان از آن خبر دارید.
پس بیت کوین چه؟ مگر بیت کوین هم ناشناس نیست؟
ظاهرا اینطور است. مگر نه اینکه جیمی دیمون (رئیس بانک جی. پی مورگان چیس) گفته بود بیت کوین فقط بهدردِ جنایتکاران، تبهکاران روانی، کره شمالی و نیز افرادیکه در سایت جاده ابریشم به خرید موادمخدر مشغول بودند میخورَد؟
حقیقت این است: بیت کوین اصلا ناشناس نیست.
شاید در روزهای اولیه پیدایش ناشناس بهنظر میرسید، اما دلیلش این بود که قدرتهای مرکزی آن را درک نمیکردند و برایشان مبهم بود. در واقع امنیت بیت کوین بهدلیل ابهامی بود که در آن وجود داشت و این اصلا ارتباطی به امنیت ندارد.
در واقع، دفاتر کل دیجیتال اولیه بیشک به آسانی پیگیری میشوند. بیت کوین هر تراکنشی را که تا کنون انجام شده در معرض دید عموم قرار داده است. دفاتر کل دیجیتال، سومین ورودی در سیستمهای ورودی حسابداری سهگانه هستند و در آنها تاریخچه مالی کل سیستم برای هر کسی قابل رؤیت است.
حتی با پیدایش تامبلر و سایر فناوریهایی که برای پنهانکردن آن تراکنشها طراحی شدهاند، بیت کوین باز هم خیلی ساده پیگیری میشود. بهمحض اینکه قدرتهای مرکزی دریافتند که دفاتر کل دیجیتال چگونه کار میکنند، بلاک چین آنالسیس ایجاد شد. بلاک چینها به روشهای زیادی رهگیری پول را حتی آسانتر کردند.
ردیابی پول دنیای قدیم از طریق انتقال سیمی و ردیابی بانکهای فرامرزی در جزایر کایمن در مقایسه با ردیابی پول دیجیتال بیشتر به فناوریهای دوران غارنشینی شباهت دارد.
دولتها و شرکتها تشنه دانستن هر جنبه از زندگی ما هستند و به آبوآتش میزنند تا سطح درکشان را از این فناوریهای جدید بالا ببرند. بههمیندلیل در سالهای پیشرو خواهیم دید که چطور دولت تلاش خواهد کرد نحوه عملکرد این فناوریها را یاد بگیرد.
پرایوسی کوینها، پیگیری بلاک چین را نابود خواهند کرد.
آنها ناشناسبودن حقیقی پول نقد را دوباره به ما برمیگردانند.
برای این کار، باید یک پارادوکس مهم را حل کنند.
این پارادوکس این است: چطور میتوانیم ثابت کنیم که مبلغی پول دیجیتال را مبادله کردهایم، بدون اینکه آن را در سرور مرکزی یا در بلاک چین وارد کنیم؟
در دنیای واقعی، این کار خیلی آسان است. من به شما پول نقد میدهم و شما آن را میگیرید. شما میدانید پول را گرفتهاید زیرا بهشکل فیزیکی آن را دارید و میشمارید. همین دیدن و لمسکردن، برای اثبات مبادله پول نقد کافی است.
پرایوسی کوینها برای داشتن ویژگی ناشناسبودن پول نقد، تعدادی از ترفندهای رمزنگاری هوشمندانه را استفاده میکنند. با استفاده از آن ترفندها میتوان تراکنشها را در هر مرحله از فرایندِ تبادل پول بین دو نفر یا دو نهاد، مخفی کرد. در این فرایند اطلاعاتی مانند اینکه پول از کجا میآید، چه کسی آن را ارسال کرده است، موجودی طرفین، مقصد پول و زمان ارسال آن مخفی میماند.
ازآنجاکه پرایوسی کوینها میخواهند به این پارادوکس که «چطور میتوان بدون فاشکردن چیزی ثابت کرد که رخ داده است» پاسخ دهند، میتوانیم آنها را در جدیدترین پیشرفتهای تحقیقات در حوزه کریپتو ببینیم.
توسعهدهندگان پرایوسی کوین روی تمام محدودیتهای فراتر از دانش انسانی درباره رمزنگاری (از پروتکل zk-SNARKS گرفته تا امضای حلقوی و آدرسهای مخفی) برای مخلوطکردن تمام تراکنشها با هم بهطوریکه هیچیک از تراکنشها بهشکل انفرادی قابل شناسایی نباشند کار میکنند و این علم را هر روز بیشتر از قبل پیش میبرند.
از پروژههای پیشتاز در زمینه حفظ حریم خصوصی میتوان به مونرو، زی کش، زی کوین و کوینهای مبتنی بر پروتکل میمبل ویمبل (MimbleWimble) اشاره کرد. این پروتکل بهتازگی وارد این فضا شده است و یکی از آیندهدارترین آنهاست. سکههای میمبل ویمبل یا MW درحالحاضر شامل بیم (Beam) و گرین (Grin) هستند.
بیایید با زی کش شروع کنیم.
وینای گوپتا پروتکل zk-SNARKS را معادل «فضاپیما در برابر فناوریهای غارنشینان» میداند. اما این پروتکل چیست؟
سایت اصلی زی کش بهدرستی ما را راهنمایی میکند:
راهکاری به نام اثبات دانش صفر (zero-knowledge proof) به یک طرف (اثباتکننده) امکان میدهد که درستی گفتهای را به دیگری (تأییدکننده) ثابت کند، بدون اینکه هیچ اطلاعاتی را درباره معتبربودن خود آن گفته فاش کند.
اساسا این پروتکل به تراکنش امکان میدهد تا دور از چشمان طرف ثالث انجام شود. بنابراین هر فرد میتواند موارد مشخصی را درباره تراکنش انجام شده اثبات کند بدون اینکه به افشای چیز بیشتری از آن تراکنش نیاز داشته باشد.
برای درک بهتر به مثال کلاسیک زیر توجه کنید:
فرض کنیم دوستی دارید که کوررنگ است. شما به او دو توپ میدهید، یکی سبز و دیگری قرمز. هر دوی آنها برای او یکسان بهنظر میرسند بنابراین نمیتواند بگوید چه تفاوتی بین آنهاست، اما شما میتوانید.
البته شما واقعا نمیخواهید او بداند کدام یک چه رنگی دارد، فقط میخواهید به او ثابت کنید که این دو همرنگ نیستند. برای اثبات این موضوع به او بگویید توپها را پشتش مخفی کند و به انتخاب خودش جایشان را تغییر بدهد یا ندهد.
حالا او باید توپها را به شما نشان دهد. از روی رنگ توپها میتوانید تشخیص دهید که جایشان را تغییر داده است یا نه. وقتی چند بار این کار را تکرار کنید، به او ثابت میشود که این توپها همرنگ نیستند. مسلما شما چند بار نمیتوانید درست حدس بزنید، بنابراین اگر توپها همرنگ بودند بهراحتی لو میرفتید!
حالا او قانع شده است که دو توپ واقعا از دو رنگ متفاوت هستند. اما ازآنجاکه از دانش صفر استفاده کردهاید، او هنوز هم نمیداند کدام توپ قرمز است و کدام سبز (لزومی هم ندارد که بداند).
این کار زمانی مفید است که میخواهیم ثابت کنیم ۱۰,۰۰۰ دلار به آدرس مشخصی فرستادهایم، اما نمیخواهیم کسی بداند که چه کسی این پول را ارسال کرده است.
پروتکل zk-SNARKS مخفف «اثبات کوتاه، دانش صفر و غیرتعاملی از اطلاعات» است که هر یک از این واژهها به یکی از ویژگیهای این پروتکل اشاره میکند.
کلمه «کوتاه» به این معناست که این جادوی رمزنگاری، بسیار سریع (در چند میلیثانیه) اتفاق میافتد. به عبارت دیگر، به زمان پردازش زیادی نیاز ندارد و اثبات و آزمایش درستی آن خیلی سریع انجام میشود.
درباره دانش صفر توضیح دادیم.
کلمه «غیرتعاملی» بدان معناست که هیچکس نیازی ندارد برای اثبات چیزی کاری انجام دهد. نیاز نیست با شما تماس بگیرم و منتظر پاسختان بمانم. همه اینها با استفاده از چند کلید اتفاق میافتند. کلید «مشاهده یا view key» که به من اجازه میدهد برخی از جنبههای مشخص یک تراکنش را ببینم و کلید «خرجکردن یا spend key» که به من اجازه میدهد روی خرجکردن پول کنترل داشته باشم.
اما این پروتکل چندان هم بیاشکال نیست. بزرگترین جنبه منفی آن این است که باید گروهی از مردم کارهای محاسباتی چندطرفه را در مرحله اولیه ایجاد یک ارز انجام دهند. باید حداقل به یکی دیگر از اعضای این گروه اعتماد کنید تا مطمئن شوید که شبکه از امنیت کافی برخوردار است و کارش را بهخوبی انجام میدهد.
اگر بنیانگذاران این پروتکل برای رسیدن به آنچه میخواهند تلاش نمیکردند، میتوانستید بگویید کل فضای کریپتو از روز اول مزخرف بوده است و هیچ راهی برای بازگشت و حل مشکلاتش ندارد.
بالاتر از زی کش، مونرو را داریم.
شاید مونرو بیشترین آگاهی عمومی را در میان افرادی داشته باشد که درباره حریم خصوصی تفکری آزاد دارند.
بسیاری از توسعهدهندگان اصلی در حوزه رمزنگاری درست مانند ساتوشی کاملا ناشناس هستند. آنها نمیخواهند در کارشان اختلال ایجاد شود یا یک قدرت مرکزی عصبانی در منزلشان را بکوبد و آنها را به بازجویی بکشاند.
پروژه مونرو تعویضپذیری ارز خودش را کاملا واضح اعلام میکند. اصلا معنای تعویضپذیری چیست؟
اینوستوپدیا آن را به این شکل تعریف میکند:
اموال تعویضپذیر به کالاها، اوراق بهادار یا ابزارهایی گفته میشود که معادل یکدیگر هستند و بنابراین میتوانند با هم معاوضه شوند. به عبارت دیگر، آنها کالاهایی هستند که تعداد زیادی از بخشهایشان یکسان است و بنابراین میتوانند به آسانی با کالاهای مشابه دیگر جایگزین شوند. بهعنوانمثال کالاهایی که با وزن یا عدد فروخته میشوند، تعویضپذیر هستند.
اما درباره ارز دیجیتال چطور؟
اگر کسی با بیت کوین کاری غیرقانونی مانند خرید موادمخدر از دارک وب انجام دهد، همه آن سکهها بهشدت تحتتأثیر منفی قرار میگیرند. بههمیندلیل خرجکردنشان سختتر میشود و ممکن است در آینده ارزششان را از دست بدهند.
این درباره پول کاغذی قدیمی خودمان صدق نمیکند.
هیچکس نمیداند پولی که در جیبش است قبلا کجا بوده است.
این واقعا چیز خوبی است.
ما نمیدانیم اسکناس صد دلاریمان را کسی قبلا برای خرید بستنی قیفی استفاده کرده است یا آن رو لول کرده و برای مصرف مواد استفاده کرده است! اینکه قبل از من فردی که این صد دلاری را داشته است با آن چه کرده، مشکل من نیست! صد دلار من هنوز صد دلار ارزش دارد. من با صد دلارم میتوانم تراکنش قانونیام را انجام دهم و کتاب یا هر چیز دیگری را بخرم. این اسکناس صد دلاری بهخاطر مکانی که در آن بوده است و افرادی که از آن استفاده کردهاند ارزشش را از دست نمیدهد.
ازآنجاکه همه تراکنشهای مونرو ناشناس هستند، این بدان معناست که ما نمیدانیم مونرویی که دست ماست قبلا کجا بوده است و بههمینترتیب هیچیک از این سکهها بهخاطر جایی که در آن بودهاند و استفادههای بدی که قبل از رسیدن به ما از آنها شده است هرگز ارزششان را از دست نمیدهند.
فراتر از تعویضپذیری که ویژگی مشترک همه پرایوسی کوینهاست، شاید بزرگترین ترفند رمزنگاری که مونرو به ما ارائه میدهد امضای حلقوی باشد.
امضای حلقوی گروهی از افراد را گرد هم میآورد و به آنها روشی ارائه میکند که از طریق آن یک پیام یا تراکنش را امضا کنند. من گروه امضاکننده تراکنش را میشناسم، اما نمیدانم کدام یک از اعضا آن را امضا کرده است.
این امضای حلقوی چه تأثیری در ارز ناشناس دارد؟
سایت مونرو به خوبی این را توضیح میدهد:
امضای حلقوی، از کلیدهای حساب شما و تعدادی از کلیدهای عمومی که از بلاک چین گرفته است (و بهعنوان خروجی هم شناخته میشوند) به روش توزیع مثلثی استفاده میکند. در طی این دوره زمانی، خروجیهای قبلی میتوانند چندین بار استفاده شوند تا گروهی از امضاکنندگان احتمالی تشکیل شود. در یک «حلقه» از امضاکنندگان احتمالی، همه اعضای حلقه همسطح و معتبر هستند. هیچ راهی وجود ندارد که یک ناظر خارجی بتواند بگوید کدام امضاکننده احتمالی در یک گروه از امضاکنندگان به حساب کاربری شما تعلق دارد. بنابراین امضای حلقوی اطمینان میدهد که تراکنشهای خروجی غیرقابلردیابی هستند.
به عبارت دیگر، در این فرایند دستهای از خروجیهای تراکنش با یکدیگر مخلوط میشوند. بهطوریکه تشخیص اینکه کدام تراکنشها به چه کسی متعلق هستند واقعا دشوار میشود. اگر ندانیم چه کسی چه تراکنشی را انجام داده است، آیا میتوانند ما را بابت تراکنشها بازخواست کنند؟
پس از آن به زی کوین (Zcoin) میرسیم که روی پروتکل زیرو کوین (Zero Coin) پیادهسازی میشود. زی کوین از شبکه آنیون و تور (Tor) استفاده میکند تا تراکنشها را محرمانه نگه دارد. البته استفاده از تور دیگر قدیمی شده است و چیزی نیست که حتی اناساِی (آژانس امنیت ملی امریکا) یا افبیآی (دفتر بازرسی فدرال امریکا) نگران آن باشند؛ زیرا آنها بهراحتی میتوانند یک اختلال در یک یا چند نود (گره) ایجاد کنند. بنابراین تور کافی نیست.
اولین بار پروفسور مَتیو دی. گرین (Matthew D. Green) به همراه برخی دانشجویان ارشد دانشگاه جان هاپکینز زیرو کوین را بهعنوان یک شاخه برای ایجاد بیت کوینِ خصوصی مطرح کرد که هرگز پذیرفته نشد. پروتکل زیرو کوین، ویژگی ناشناسبودن را با ایجاد سرویس ترکیبکننده یا تامبلر معروف به زیروکوین فراهم میکند. بهاینترتیب، دستهای از تراکنشها را با هم در یک استخر قرار میدهد و آنها را طوری با هم مخلوط میکند که بهسختی میتوان فهمید یک تراکنش قبل از ورود به این استخر از کجا میآید.
درست است، پروفسور گرین این ایده را از استخرهای پولشویی گرفته بود.
درحالحاضر برای بیت کوین هم تامبلرها را داریم، اما طرفهای ثالث آنها را اجرا میکنند و این بدان معناست که باید به آن طرفهای ثالث اعتماد کنیم. اگر این طرف ثالث ناسازگار باشد، تامبلر تراکنش را ناموفق اعلام میکند و همه سکههایتان قابلردیابی خواهند بود. این کار درست مانند علامتگذاری پول نقد با جوهر نامرئی است. اما زیرو کوین تامبلرها را در سطح پروتکل اجرا میکند که نیاز به اعتماد به طرف ثالث را از بین میبرد. طراحان زیرو کوین و زی کوین، تامبلر سطح پروتکل را برتر از امضای حلقوی میدانند. اما چرا؟
بهنظر میرسد این همان مزیت اصلی این پروتکل است. برخلاف امضای حلقوی که فقط میتواند تعداد کمی از تراکنشها را مخلوط کند، تامبلر سطح پروتکل هزاران تراکنش را با هم ترکیب میکند که سبب میشود خارجکردن چنین حجم عظیمی از تراکنشها از حالت ناشناس بسیار سختتر شود. بر اساس سایت زی کوین:
زی کوین از روشی برای محرمانگی تراکنشها استفاده میکند که در آن همه سکههای ایجادشده را در یک انباشتگر RSA مخصوص که میتواند تا هزاران تراکنش را پوشش دهد قرار میدهد.
بهنظر میرسد بزرگترین نقطهضعف پروتکل این باشد که انجام این همه کار از نظر محاسباتی بسیار سنگین است. بر اساس بیت کوین ویکی (the Bitcoin Wiki):
ازآنجاکه فرایند اعتبارسنجی برای زیرو کوین از نظر محاسباتی بسیار سنگینتر از بیت کوین است، زمان اعتبارسنجی برای یک بلاک میتواند تا ۶ برابر افزایش یابد.
بهنظر میرسد برخی از پیادهسازیهای پروتکل زیرو کوین مانند Pivx، راهحلی برای این مشکل پیدا کردهاند اما همچنان دارند روی آن کار میکنند.
این راهحل همان اسم عجیبوغریبی است که کمی پیشتر دربارهاش گفتیم: میمبل ویمبل. میتوانید پنج بار سریع این اسم را بگویید؟!
میمبل ویمبل برگرفته از نام یک طلسم در مجموعه هری پاتر است. البته تا حدودی تاریخچهای عجیبوغریب دارد اما بهشدت علاقه بعضی از فعالترین طرفداران بیت کوین را جذب کرده است. این افراد میمبل ویمبل با علامت اختصاری MW را بزرگترین نوآوری در فضای کریپتو پس از خود بیت کوین میدانند.
اولین توضیح درباره پروتکل میمبل ویمبل، با ارسال یک پیپر در یک شبکه آنیون روی کانال#bitcoin-wizards IRC در آگوست ۲۰۱۶ منتشر شد. یک خالق ناشناس که خودش را تام الویس جدوسور (Tom Elvis Jedusor) معرفی میکرد این پیپر را منتشر کرد. جدوسور یک آناگرام از لرد ولدمورت (یکی از شخصیتهای منفی مجموعه هری پاتر) است.
این پیپر بهشدت نظر برخی از علاقهمندان به فضای رمزنگاری از جمله اندرو پولسترا (Andrew Poelstra) نابغه ریاضی شرکت بلاک استریم را جلب کرد. پولسترا پس از رفع بعضی از معایب طراحی اصلی، نسخه بهروزشده این پیپر را منتشر کرد.
در اواخر نوامبر ۲۰۱۶، یک پوستر ناشناس دیگر روی کانال IRC گذاشته شد، باز هم با نامی برگرفته از مجموعه هری پاتر به نام ایگنوتوس پورل (Ignotus Peverell) که مخترع شنل نامرئیکننده بود. پورل یک گام فراتر رفت و اولین پیادهسازی عملی از میمبل ویمبل را ایجاد کرد. او یک working code با لینکِ گیت هاب اختصاصی برای این پروتکل طراحی کرد.
گرین (Grin).
بهدنبال گرین، کوینهای دیگر از جمله بیم (Beam) هم آمدند که همبنیانگذارش با پولسترا کار میکرد. به لوگوی بیم دقت کردهاید؟ شبیه یک فرد اخمو و بداخلاق است.
گرین طرفداران بیت کوین را بهشدت هیجانزده کرد، زیرا برخلاف بسیاری از سکههای رمزنگاری جدید نه پاداش بنیانگذار داشت و نه عرضه اولیه سکه. فقط باید کوینها را استخراج کنید و هیچکس مزایای زودهنگامی در این میان ندارد. بنابراین عدالت بین همه برقرار میشود.
از همه مهمتر، میمبل ویمبل تعدادی نوآوری فوقالعاده به ما ارائه میکند.
این پروتکل همه تراکنشها را با هم دستهبندی میکند، بنابراین آنها همه با هم هستند و واقعا غیرممکن است که بتوان یک تراکنش را از بقیه جدا کرد.
سایت کریپتو بریفینگ (Cryptobriefing) آن را بهتر توضیح میدهد:
میمبل ویمبل مدل بیت کوین را با ایجاد یک امضای چندگانه برای همه ورودیها و خروجیها تغییر میدهد. طرفین درگیر در یک تراکنش یک کلید چندامضایی عمومی را ایجاد میکنند که میتواند اعتبار تراکنش را نشان دهد. هیچ آدرسی در سیستم وجود ندارد زیرا دو طرف گزینهای به نام «عامل نامرئیکننده» را فعال میکنند که در آن فقط خودشان میدانند که در حال انجام تراکنش هستند؛ این در حالی است که همچنان حریم خصوصی شبکه حفظ میشود.
عامل نامرئیکننده یک راز مشترک بین دو طرف است که ورودیها و خروجیها را در آن تراکنشِ مشخص و نیز کلیدهای عمومی و خصوصی طرفین تراکنش را رمزگذاری میکند. میمبل ویمبل از طرح تعهد پدرسن استفاده میکند که در آن همه نودها مقدار رمزگذاریشده را از ارسالکننده (ورودیها) کم میکنند و به دریافتکننده (خروجیها) میافزایند.
به عبارت دیگر، بهنظر میرسد میمبل ویمبل برخی از شیوههای رمزگذاری همومورفیک (همسانریختی) را بهخاطر تراکنشهای محرمانهاش تغییر داده است. آنها دادههای رمزگذاریشدهای هستند که قرار نیست ما برای رمزگشایی آنها کاری انجام دهیم. در گذشته، میلیاردها دلار صرف بررسی ابعاد مختلف این شیوه رمزگذاری شده است.
اما نکته جالبی که شاید در بند قبل متوجه آن شدید، این است: میمبل ویمبل هیچ آدرسی ندارد.
این برای محرمانگی بسیار خوب است، زیرا انتظار میرود که قدرتهای مرکزی در آینده از آدرسها یا کلیدهای عمومی ثبتشده برای اعمال فشار استفاده کنند. اما اگر اصلا گزینه ثبت آدرس وجود نداشته باشد ، چه کسی میتواند شما را وادار کند آدرستان را وارد کنید؟ فقط کلید خصوصی شما میداند چقدر پول در کیفپولتان هست و کجا و چه زمانی پولی را ارسال کردهاید.
سومین ویژگی میمبل ویمبل مقیاسپذیری بالای آن است. این پروتکل فقط کسر کوچکی از اطلاعاتی را که موردنیاز بیت کوین است ذخیره میکند. اگر اطلاعات موردنیاز بلاک چین بیت کوین به یک گیگابایت یا بیشتر فضا نیاز دارد، برای میمبل ویمبل یک مگابایت کافی است.
و در نهایت، گرین طوری طراحی و ایجاد شده است که در برابر اسیک (ASIC) مقاوم باشد. اهمیت این موضوع در سالهای پیشرو مشخص خواهد شد.
درحالحاضر، پایگاههای غولآسای اسیک کابوس تمرکزگرایی هستند و دولتهای فاسد صاحبان آنها را با تقاضای مالیات، با توقیفشان یا تصرف سکههای شخصیشان، فراری دادهاند. یکی از نمونههای بارز آن ونزوئلاست. در سالهای آینده که بیت کوین برای دنیا سودآورتر و ضروریتر از همیشه میشود، همه چیز بدتر خواهد شد.
مقاومت در برابر اسیک بدان معناست که افراد میتوانند از سختافزار مناسب بهمنظور اجرای کامل نودها در شبکه استفاده کنند و این سبب تمرکززدایی بیشتر میشود.
اما در سالهای پیشرو که بلاک چین بیت کوین گستردهتر میشود، فقط افرادی میتوانند نودهای کامل را اجرا کنند که کلاسترهای SAN (شبکه ذخیرهسازی اطلاعات) پتابایتی داشته باشند و این سبب تمرکز بیشتر میشود، مگر اینکه ما درباره نوعی پایگاه داده توزیعشده اشتراکی فکر کنیم.
اما گرین، بلاک چین بسیار کوچکتری دارد. پس مجبور نیستیم درباره این افراد که تمرکزگرایی را افزایش میدهند نگران باشیم. با یک بلاک چین بسیار کوچکتر هر کسی میتواند با یک سختافزار مناسب یک نود کامل را اجرا کند و بنابراین تعداد بیشتری از افراد نودهای کامل اجرا میکنند. این امر موجب میشود این سکه سرسختتر از آن باشد که شکست بخورد.
هر چه نسخههای بیشتری روی زنجیره داشته باشیم، این زنجیره در درازمدت ایمنتر میشود.
اگر به دیانای خودتان توجه کنید، میبینید که یک نسخه از آن در تمام سلولهای بدن هست.
حریم خصوصی و آزادی
تعداد زیادی از مردم هستند که فکر میکنند نابودی پول نقد اتفاق خوبی است. اما اشتباه میکنند.
قرار نیست حتما جنایتکار باشید که حریم خصوصی بخواهید. هر کسی شایسته آن است که یک حریم خصوصی داشته باشد.
ما باید بتوانیم هر زمان که بخواهیم با افرادی که بر مسند قدرت نشستهاند مخالفت کنیم، وگرنه چه فرقی بین ما و بردهها خواهد بود؟ درحالحاضر بهسوی جامعهای در حال پیشروی هستیم که در آن پول دیجیتال متمرکز پول نقد را برای همیشه از دور خارج خواهد کرد.
اگر این اتفاق بیفتد، دیگر هیچچیز نمیتواند ما را از چشمان کنجکاو سراسربین نجات دهد.
یک ردپای دیجیتال از کل زندگی ما برای همیشه باقی خواهد ماند و به هر کسی که در مسند قدرت است (فرشته یا شیطان) اجازه خواهد داد به گذشته نگاه کند و خصوصیترین جزئیات زندگیمان را بکاود و هر چه را میخواهد دربارهمان بداند به دست آورد.
در آن زمان که مردم متوجه این خطر شوند، دیگر خیلی دیر است.
در این میان تنها امید ما این است که پرایوسی کوینهای غیرمتمرکز پا به جهان واقعی بگذارند. اگر ما بتوانیم یک اقتصاد واقعی پیرامون پول غیرمتمرکز ایجاد کنیم و مردم عادی هر روز از آن پول غیرمتمرکز استفاده کنند و به آن اعتماد داشته باشند، آنگاه آن آزادی عملی که از این پول محافظت میکند بهعنوان یک سیستم عامل اقتصادی موازی برای جهان عمل خواهد کرد.
پول متمرکز همچنان وجود خواهد داشت اما بهتدریج خواهد مرد. در عرض صد سال چه کسی میخواهد کشورش پولی را به او ارائه کند که میتواند یک شبه قوانین را تغییر دهد یا با یک تصمیم بد اقتصاد را با شکست مواجه کند؟
اما اگر پول غیرمتمرکز با شکست مواجه شود، پول متمرکز به معنای فرمانروایی و کنترل مطلق به روشی خواهد بود که دیکتاتورهای گذشته میتوانستند فقط آن را در دیوانهوارترین رویاهایشان ببینند.
قدرت مهارنشده یک فاجعه است، چرا که پدران ملت همه چیز را خوب میدانند.
جان آدامز میگفت:
هر گز نباید به قدرت مهار نشده اعتماد کرد.
مرگ پول نقد، مرگ آزادی است.
پرایوسی کوینها ممکن است بتوانند آن را دوباره به ما برگردانند.
من کاملا مخالفم راجب این مقاله امنیت و حریم خصوصی که زی کش داره مونرو در برابر هیچه چون طبق مقاله ای که خودتون نوشتین قبلا اف بی ای گفت قاچاقچیا و مواد فروشا اول رفتن سراغ زی کش و اینکه ادوارد اسنودن معروف هم گفت زی کش بین ارزهای دیجیتال بهترینه