چگونه آزادی را در جهانی عاری از آزادی پیدا کنیم؟
اخیرا دوباره کتاب هری براون به نام «چگونه در یک جهان بیگانه به آزادی رسیدم» را مطالعه کردم. این کتاب راهنمای فوق العاده ای برای پذیرفتن مسئولیت آزادی شخصی و دوری از تله های روحی مختلفی است که بسیار بیشتر از دولت های سلطه طلب آزادی ما را سلب میکنند.
هنگام مطالعه این کتاب، ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد که ما نباید در سطحی وسیع کارهای خود را با تکیه بر دیگران سازمان دهی کنیم. یکی از نکاتی که هری براون مطرح کرده این است که در جوامع اقتدارگرا، هر نوع سازمان دهی عمومی حول و حوش یک روزنه ی آزادی، توجه دولت را به این روزنه جلب می کند و در نهایت آن روزنه برای همه خراب می شود. علاوه بر آن، تمام این تلاش برای سازمان دهی، رهبرانی را شکل می دهد که می توانند از بین بروند، انحصار تمرکزی را ایجاد می کند که می تواند به فساد کشیده شود، و همچنین ناهمترازی بین انگیزه ها را به وجود می آورد.
هر یک از ما می توانیم انتخاب کنیم که مراقب منافع شخصیمان باشیم و یا اینکه با صرف زمان و انرژی، در جهت حفظ منافع دیگران حتی به قیمت زیان شخصی زیاد، تلاش کنیم. در گذشته مردمانی بودند که جانشان را فدای آزادی دیگران کردند (یا حداقل اینطور روایت شده است). برخی می توانند استدلال کنند که انقلاب ها توسط کسانی رهبری و هدایت می شوند که برای آن ها ریسک/ پاداش تنها یک تصمیم کاری ساده به حساب می آید و توجیهاتی نظیر جنگ برای آزادی، تنها تاکتیک های بازاریابی هستند که هدف آن جذب زمان، سرمایه و خون برای رسیدن به این آرمان است.
این معضل زندانیان کلاسیک است. هر یک از ما با رها کردن دیگران در دامان بلا، سود میبریم. هری براون رها کردن معضلات و مراقبت از منافع فردی را توصیه میکند؛ مگر آنکه فداکاری، حتی مرگ، برای غریبه ها، ما را خوشحال کند. این، استراتژی است که نظریه بازی به ما توصیه می کند.
مشکل ما این است که قادر نیستیم دیگران را در مورد ترک کردن مقصر بدانیم. هر چه باشد، اگر هر کسی که مخالف یک اقدام فاسد از طرف دولت های سلطه طلب است، از مشارکت در اجرای آن امتنا ورزد، آن اقدام متوقف خواهد شد. اگر این افراد فعالانه وقت و پول خود را صرف محافظت از دیگران کنند، در این صورت آن اقدام مخرب حتی موثرتر هم می شود.
متاسفانه هیچ انگیزه ای برای به خطر انداختن جان خود به خاطر دیگران وجود ندارد، مگر زمانی که هیچ چیزی برای از دست دادن باقی نمانده باشد.
سیستم هایی وجود دارد که در آن، افراد می توانند به وسیله یک نوع بیمه بی عدالتی از یکدیگر دفاع کنند. اگر احتمال مورد حمله قرار گرفتن هر فرد توسط دولت، به اندازه کافی کم بود، مردم می توانستند با مشارکت در برنامه بیمه، ریسک موجود را خنثی کنند. عملی کردن چنین سیستمی، نیازمند یک حاکمیت فسادپذیر و داخلی منحصربهفرد است. علاوه بر آن، پایگاه داده مربوط به ثبت نام، فهرستی از اعضای جنبش مقاومت را ایجاد می کند که می توانند به طور سیستماتیک، تنها به دلیل شرکت در این فضا، مجازات شوند.
بیت کوین فرصت ویژه ای برای گسترش آزادی پولی ایجاد کرد، و انگیزه ها را به شیوه ای تنظیم کرد که به کاربران حریم خصوصی، فرصتی برای سود بردن، و انگیزه حرکت به سوی یک سیستم جدید را بخشید. تمام این انگیزه ها در یک ردیف قرار گرفتند تا افراد را به مشارکت در این جریان، به خاطر منفعت شخصی، تشویق کنند.
ده سال طول کشید تا دولت ها متوجه این تهدید شوند، اما اکنون که تمام چشم ها به کریپتوکارنسی (ارز دیجیتال) خیره شده، قوانین تغییر می کند. سیستم های متمرکزی که برای تسهیل ارتباط خریداران و فروشندگان توکن ها به یکدیگر ایجاد شده اند، ناشناس نیستند و اپراتورهای این سیستم ها مجبورند که کاربران را شناسایی کنند. اخیرا، این پلتفرم ها ملزم به این شده اند که بدون اطلاع قبلی، تحریم های معرفی شده از سوی دولت ها را علیه کاربران اعمال کنند.
حقیقت تلخ این است که بلاک چین ها به یک شبکه عمومی نیاز دارند که دارای نقاط پایانی عمومی است و می تواند افرادی که زیرساخت هایی برای تسهیل انتقال ارزش فراهم می کنند را شناسایی کند. حتی بلاک چین هایی که برای ایمن ساختن حریم خصوصی انتقالات تلاش می کنند هم قادر به تضمین حریم خصوصی نودهایی (nodes) که تراکنش ها را قبول و توزیع می کنند، و یا وب سایت هایی که توزیع نرم افزار کیف پول را تسهیل می بخشند، نیستند.
تنها امید برای بقاء شبکه های عمومی بلاک چین، وجود کشورهایی است که به صورت فیزیکی از اپراتور نودها حمایت می کنند. حتی اگر این نودها قادر به فعالیت امن در برخی از نواحی باشند، این به منزله مجاز بودن ردیابی ترافیک (اطلاعات رفت و برگشت) میان کاربران و نودها، برای شرکت های ارائه دهنده اینترنت نیست.
درست است که همیشه راه هایی برای دور زدن محدودسازی در فضای اینترنت وجود دارد، اما این موانع می توانند برای مردم عادی بسیار مسئله ساز نیز باشند. این امر سبب می شود بلاک چین های عمومی حوزه عملکرد بازارهای خاکستری (بازارهای موازی) باشند که پاداش مشارکت در آنها به اندازه ای است که ریسک را توجیه پذیر می کند. به بیان ساده تر، بلاک چین های عمومی، زیرساخت های شفافی خواهند بود که قوانین دولت بر روی آن اجرا می شود.
ارزهای دیجیتالی مانند بیت کوین، به احتمال زیاد همچنان ادامه خواهند یافت، اما کاربران متوجه می شوند که آن ها با بیت کوین، نسبت به آنچه در سیستم های بانکی وجود داشت، آزادی بیشتری ندارند. اگر بانک ها به این دلیل که از فعالیت تجاری کاملا قانونی شما خوششان نمی آید به شما یک حساب بانکی ندهند، سپس صرافی ها نیز احتمالا برای شما حساب باز نخواهند کرد و آدرس بیت کوین شما وارد لیست سیاه خواهد شد. حتی احتمال دارد که ماینرها مجبور به نادیدهگرفتن تراکنش شما شوند و یا با ریسک از دست دادن سرمایه گذاری قابل توجه خود در سخت افزار مواجه شوند.
در صورتی که کنترل زیرساخت شبکه و پلتفرم سخت افزاری در اختیار شما باشد، توانایی شما برای برقراری ارتباط موثر، قطع نخواهد شد. اگر شما به استفاده از یک اپلیکیشن ios وابسته باشید، دفعه بعدی که به اینترنت وصل شوید، امکان حذف این برنامه از گوشی تلفن شما از راه دور وجود دارد، یا شاید شرکت اپل فقط امضای خود بر روی باینری های شما را لغو کند، درست همان کاری که اخیرا با مجوز فیس بوک و گوگل کرد.
بهای سنگین آزادی
اگر می خواهید آزادی لازم برای دنبال کردن منافع شخصی بدون دخالت عوامل خارجی را داشته باشید، پس لازم است که وابستگی خود به اقتصاد جهانی را به حداقل برسانید. اگر شما (یا جامعه کوچک شما)، عرضه مواد غذایی را کنترل نکند، پس نمی توانید آزاد باشید. اگر شما برای کسب درآمد به اینترنت وابسته اید، پس آزاد نیستید. زیرا، توانایی شما برای کسب درآمد از این راه، به تایید مداوم دولت وابسته خواهد بود.
نهایت آزادی از خودکفایی حاصل می شود؛ گرچه، بهای چنین آزادیای، سطح زندگانی با استاندارد بسیار پایین است. این همان سطح استانداردی است که اگر هیچ انسان دیگری بر روی کره زمین وجود نداشت که خطری از طرف او شما را تهدید کند، می توانستید داشته باشید.
مسلماً، اکثر ما ترجیح می دهیم به این شیوه زندگی نکنیم، حتی اگر قابلیت آن در ما وجود داشت. همه ما به طور داوطلبانه ترجیح می دهیم که با یکدیگر همکاری کنیم. همکاری، تخصص و افزایش بهرهوری را به قیمت وابستگی ممکن میکند. ما تا زمانی می توانیم استقلالمان را حفظ کنیم که چندین تامین کننده برای هر محصول یا خدماتی که به آن وابسته ایم، وجود داشته باشد، یا توانایی تولید آن محصول یا خدمات را در خود داشته باشیم.
بیشینه راندمان اقتصادی، موارد زائد یا غیر اضافی، و ابزارهای کم کارآمد را از بخش تولید حذف می کند. اما، وابستگی و شکنندگی را به حداکثر می رساند. قیمتی که ما باید برای آزادی بپردازیم، افزایش هزینه کالاها و خدماتی است که توسط مجموعه ای از ابزارهای کم کارآمد و اضافه در بخش تولید تامین می شوند.
تعرفه واردات
تاثیر تعرفه های واردات، این است که ابزارهای تولید محلی و کم کارآمد را به صرفه تر از کالاهای خارجی کنیم. یک تعرفه واردات تلاش می کند تا وقتی هر یک از افراد کشور کالای خارجی را انتخاب می کنند و به استقلال اقتصادی کشور زیان می زنند، معضل زندانی بودن را حل کند. کشوری که استقلال اقتصادی خود را از دست می دهد، در واقع سلطه خود بر کشورهای دیگر را از دست داده است.
تصور کنید دو نفر در یک جزیره زندگی می کنند. در ابتدا، هر دو نفر در پی غذا می گردند، اما بعد یکی از آن ها در تولید غذا موفق تر می شود. بنابراین، آن ها به توافق می رسند تا غذا را در ازای سایر کالاها یا خدمات با یکدیگر مبادله و تعویض کنند. در نهایت، یکی از آن ها توانایی تلاش و جستجو برای غذا را از دست می دهد و یا به غذایی بیش از آنچه خود می تواند بیابد نیاز پیدا می کند. تا زمانی که غذای اضافه برای مبادله کردن وجود داشته و فرد تولید کننده غذا متقاضی سایر کالاها و خدمات باشد، این توافقنامه بر قرار است.
فردی که کار تولید و عرضه مواد خوراکی را انجام می دهد، در مذاکره قیمت، به فرد مقابل برتری شدیدی دارد.
ارزش استقلال اقتصادی در کشورهایی که تعرفه های بالایی را برای کالاهای وارداتی تعیین می کنند، زیاد است. چنین کشوری، می تواند تا حد زیادی نسبت به شرایط اقتصادی در جهان ایمن باشد، و تا زمانی که کشورهای همسایه به محصولات صادراتی خود احتیاج پیدا نکنند، مردم کشور مقابل می توانند از صلح نسبی با همسایگانشان لذت ببرند. از این زاویه، مالیات صادرات تا زمانی که کشور دیگری به خدمات شما وابسته نشود، استقلال کشورهای همسایه را تقویت کرده و انگیزه جنگ را از بین میبرد.
تولیدکننگان محلی که به بازارهای محلی جنس می فروشند، از مالیات واردات خوششان می آید، زیرا میتوانند از طریق آن سود کنند. برعکس، مصرف کنندگان محلی، علاقهای به این مالیات ندارند، زیرا مجبور به پرداخت هزینه برای استقلال جامعه میشوند و در نتیجه هزینه های زندگیشان بیشتر میشود.
پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که درآمد حاصل از مالیات واردات و صادرات، چگونه باید توزیع شود؟ دولت ها می خواهند تمام درآمد ها توسط بوروکرات ها و سیاستمداران اداره شود تا سیاست های اجتماعی خود را دنبال کنند. توصیه من این است که همه بازی های سیاسی را از معادله حذف کرده و این درآمدها را از چرخه اقتصادی خط بزنند، یا آنها را در قالب اوراق قرضه دراز مدت و به عنوان سود پرداخت کنند. این باعث تجمع سرمایه گذاری های لازم برای افزایش تولید محلی و کاهش قیمت ها خواهد شد.
ارزش بسیاری از جوامع کوچک
هرچه بازاری که به آن وابسته اید کوچک تر باشد، آزادی شما بیشتر است. واقعیت نشان می دهد که بازارهای کوچک بیشتری در مقایسه با بازارهای بزرگ برای انتخاب وجود دارند. اگر شما به فناوری تلفن همراه وابستگی زیادی داشته باشید، پس در نهایت به دو خدمات رسان بزرگ اعم از گوگل و اپل وابسته اید که خود به نحوی به دو شرکت بزرگ تولید کننده قطعات سخت افزاری وابسته اند.
تولید گوشی های آیفون در قیمت و حجمی مناسب که سرمایه گذاری در کارخانه را توجیه پذیر کند، یک مجموعه جهانی را می طلبد. یعنی، تعداد محدودی از تولیدکنندگان وجود خواهد داشت و اگر شما برای کسب درآمد به این فناوری وابسته باشید، پس شما آزادی خود را از دست داده اید. شما دیگر نمی توانید آزادانه انتخاب کنید که کسب و کار شما چگونه کار کند، زیرا اگر اپل و گوگل محصول شما را دوست نداشته باشند، می توانند شما را کنار بزنند. از آنجا که گوگل و اپل به دولت های مختلفی وابسته اند، پس شما هم به حسن تفاهم آن به دولت ها نیازمندید.
همین قوانین در مورد شبکه های اجتماعی هم صدق می کنند. اگر برای حفظ ارتباط با دوستان و خانواده خود به فیسبوک و توییتر وابسته باشید، در این صورت اگر آنها از دیدگاه سیاسی شما خوششان نیاید و تصمیم بگیرند شما را کنار بزنند، کاری از دست شما بر نخواهد آمد.
شاید از همه ناراحت کننده تر، آدرس ایمیل باشد. ایمیل قلب هویت آنلاین شما و راه ارتباطی کسب و کارهای اینترنتی بی شمار با شماست. اگر شما به ایمیل های مدیریت شده توسط شخص ثالث (مثل گوگل، اپل، مایکروسافت، و یا ISP خود) برای حفظ کانال های مهم ارتباطی وابسته باشید، در این صورت آزادی خود را از دست داده اید.
نگاهی به نظام اعتباری اجتماعی چین، ریسک تکیه بر کالاها یا خدماتی را نشان می دهد که می توانند به راحتی با یک دستور، از دسترس کاربران خارج شوند. این امر شما را تبدیل به یک برده در برابر هر تصمیم ناگهانی و ممکن از سوی نهادهای کنترل کننده می کند.
کاهش وابستگی به محصولات و خدمات تک منبع
اگر شما به آزادی خود به این معنا که بتوانید مستقل عمل کنید یا به راحتی «نه» بگویید و «خارج شوید» اهمیت می دهید، پس شما باید اطمینان حاصل کنید که در زمینه خوراک، پوشاک، مسکن و شبکه اجتماعی نسبت به وابستگی های خارجی قدرتمند هستید. داشتن تلفن همراه تا زمانی خوب است که توانایی داشتن یک زندگی شاد بدون آن را حفظ کنید. خریدن کالاهای بادوامی که در داخل کشور تولید نمی شوند، ایرادی ندارد؛ البته تا زمانی که به اندازه ای بادوام و غیر ضروری باشند که اگر آن کالای بادوام دیگر در دسترس نباشد، زمان کافی برای انطباق داشته باشید.
شاید بهتر باشد یک دوره آزمایشی بگذرانید تا ببینید که چه مدت می توانید بدون کالا و یا خدماتی خاص به زندگی ادامه دهید. اگر به صورت دوره ای فناوری را کنار نگذارید، متوجه نخواهید شد که تا چه اندازه به حضور آن در زندگی تان عادت کرده اید.
ما یک فرهنگ مبتنی بر مدیریت موجودی به موقع (JIT)، برنامه های سرگرمی آنلاین (streaming entertainment)، و ارتباط سریع را ایجاد کرده ایم. اگر آزادی ما به اجرای مداوم آنها وابسته شود، هر یک از این بهینه سازی ها آزادی ما را کم می کند. هر چه بیشتر به این خدمات وابستگی پیدا کنیم، قدرت مذاکره ما هم در بازار و هم نسبت به دولت کاهش می یابد.
پول احتمالا یکی از اساسی ترین چیزهایی است که به آن وابسته شده ایم. پول به نوعی، نیمی از تمام تراکنش های ما را در بر گرفته است. هر کجا که امکانش وجود داشته باشد، ما باید تلاش کنیم که ارز مخصوص به خود را منتشر کنیم، از یک ارز محلی استفاده کنیم، و یا با مبادله طلا و نقره کار را پیش ببریم.
هر زمان که ما از یک پول غیر محلی استفاده کنیم، آزادی خود را به یک سیستم مالی غیر محلی انتقال داده ایم. اگر این سیستم مالی غیر محلی تصمیم بگیرد ارتباط ما را قطع کند، ما ابزار تجارت با کشورهای همسایه را از دست می دهیم.
هیچ راه حل کاملی وجود ندارد، اما هر کجا که امکانش وجود داشته باشد باید سعی کنیم از کسب و کارهای داخلی که خود از کسب و کارهای داخلی دیگر حمایت می کنند، پشتیبانی کنیم. با انجام معامله های داخلی و با استفاده از ارزهای داخلی می توانیم خودمختاری محلی را بیشتر کنیم.
به نظر می رسد که ایجاد جوامع آنلاین توزیع شده، راه حل مطلوبی برای سازماندهی افراد با طرز فکری مشابه در سرتاسر جهان باشد؛ متاسفانه، این جوامع و افراد عضو آن، قادر به ادامه دادن در دنیایی نیستند که شرکت های فناوری بزرگ در آن ناگزیرند به آزادی ارتباطات لطمه وارد کنند.
آیا حاضرید آزادی را با «راحتی» مبادله کنید؟
شاید داستان مردی که تلاش کرد با شکار اردک های وحشی، شکم خانواده اش را سیر کند را شنیده باشید. او با تفنگ خود به دریاچه محلی می رفت و تلاش می کرد تا اردک ها را به دام اندازد. اگر بخت با او یار بود، قبل از پرواز اردک ها موفق به شلیک می شد
و اگر این طور نبود، اردک ها متوجه آمدن او می شدند و پیش از آن که شلیک کند، پرواز می کردند.
بعد از مدتی او از این همه تلاش برای گرفتن فقط یک پرنده خسته شد به همین دلیل مقداری نان پیدا کرد و شروع کرد به غذا دادن به پرنده ها. پرنده ها به تدریج به مرد شکارچی اعتماد کردند و فراموش کردند که خود چگونه باید غذا پیدا کنند. در این هنگام دیگر مرد می توانست به هر اردکی نزدیک شود، آن را بگیرد و برای شام به خانه ببرد.
هر بار که راحتی غذای مجانی را به دشواری جستجوی غذا ترجیح دهیم، این ریسک وجود دارد که به آن اردک ها تبدیل شویم. هر چه وابسته تر شویم، فربه تر می شویم، و پرواز برای ما سخت تر می شود. دولت های سلطهجو در چنین موقعیت هایی، فرصت تغذیه از مردم را پیدا می کنند.
بنابرین، ما هر روز حق انتخاب داریم. می توانیم به تنهایی (و یا با همراهی یک جامعه کوچک) به دنبال غذا باشیم، و آزادی دراز مدت خود را بیشتر کنیم، و یا نان مجانی بگیریم و راحتی کوتاه مدتمان را بیشتر کنیم. از دید عده ای از مردم، یک سال نان مجانی و مرگ زودهنگام بهتر است تا یک عمر مبارزه و تلاش برای آزادی. بعضی از مردم برای سریع تر تجربه کردن احساس سرخوشی، سراغ مصرف مواد مخدر می روند، حتی اگر با این کار زندگی شان تباه شود.
هیچ انسانی بی نیاز از دیگران نیست، وفوری که امروز شاهد آنیم نتیجه وابستگی متقابل ما به بقیه جامعه است. نکته کلیدی این است که اطمینان حاصل کنیم برای هر محصولی که به آن وابستگی پیدا می کنیم، منابع رقابتی کارآمد و نامحدودی از کالاها و خدمات مشابه را در اختیار داشته باشیم. اگر ما خودمان را به منابع محدودی وابسته کنیم، دچار بردگی خواهیم شد.
این چیزی است که شرکت هایی نظیر گوگل، فیسبوک و دولت های اقتدارگرا یاد گرفته اند. اگر آن ها بتوانند یک انحصار دولتی را بر روی مواد غذایی، آب، پناهگاه، حمل و نقل، برق، ارتباطات و مراقب های بهداشتی اعمال کنند، بنابراین می توانند هر چیزی درخواست کنند و تقریبا همه از آنها اطاعت می کنند. بهای دردسر ایجاد کردن و از دست دادن دسترسی به خدمات حیاتی، بسیار گزاف است.
علاوه بر آن، شما به عنوان مصرف کننده، دیگر کنترل خدمات ارائه شده را در دست ندارید. غذای سالم می خواهید؟ بد شد، چون فقط یک ماده استریل شده شبیه به غذا دریافت خواهید کرد. یک ماشین دیزلی سبک می خواهید؟ بد شد، شما فقط یک ماشین برقی گران قیمت دریافت خواهید کرد. دوست دارید به اینترنت آزاد و بدون محدودیت محتوی دسترسی داشته باشید؟ می خواهید بدون اینکه ردیابی شوید، خرید اینترنتی داشته باشید؟ چه بد شانس هستید!
این فقط در مورد رهایی از فساد نیست، بلکه در مورد مقاومت در برابر طبیعت و شرایط بازار هم هست. شراره های خورشیدی می توانند سیستم های قدرت جهانی را مختل کنند و منجر به گرسنگی دسته جمعی شوند. یک زلزله در موقعیت بد، می تواند کارخانه های مهم را از بین ببرد. یک قارچ جدید می تواند کشت های تک محصولی وسیعی را نابود کند.
اگر تمام بشریت به محصولات و خدمات تولید شده در تنها یک منطقه متکی باشد، پس تمام بشریت نسبت به یک اختلال محلی آسیب پذیر خواهد بود.
در زندگی به چه چیزی احتیاج دارید؟
هرم سلسلهمراتب نیازهای مازلو می گوید که نیازهای اساسی ما شامل غذا، سرپناه و پوشاک، بعد از آن ایمنی و امنیت، سپس عشق و احساس تعلق، در مرحله بعد عزت نفس و خودشکوفایی است.
به نظر من بسیاری از تکنولوژی های مدرن، عامل انحرافی هستند که مانع خود شکوفایی می شوند. ظاهرا ما زندگی خود را بر پایه غذاهایی کم کیفیت بنا کرده ایم که به سلامت ما آسیب می زند. دوستی های ما دیجیتالی شده و ارتباط ما با دوستانمان از بین رفته است.
مهم ترین لازمه داشتن یک زندگی لذت بخش، سلامتی است. سلامتی از مصرف مواد غذایی خوب، تمیز، و مقوی حاصل می شود، از داشتن یک مکان تمیز و گرم برای زندگی در کنار یک جامعه سالم. برای اکثر مردم، زندگی در یک شبکه اجتماعی محلی با کیفیت به همراه غذاهای محلی ، سرپناه و پوشاک، نسبت به یک شبکه اجتماعی دیجیتالی و زندگی با کوپن غذا و در اقامتگاه های دولتی زندگی شادتری به ارمغان می آورد.
بهای آزادی بالاست، اما کیفیتی که یک زندگی آزاد می تواند داشته باشد، بسیار ارزشمند است.
تمرکز زدایی به معنای واقعی، نیازمند راه حل های محلی است، نه شبکه های جهانی.
مثل همیشه عالی بود