پول یک داستان است، داستان خود را انتخاب کنید
مفهوم پول در دنیای پیچیده امروز با مفهوم سنتی و کهن پول تفاوت بسیاری دارد. هر نوع دارایی مالی در واقع یک تصور و یک دلخوشی ذهنی است که ما برای درک راحتتر آن برای خود تعریف میکنیم. آرتور هیز (Arthur Hayes)، در مقالهای برای وبلاگ صرافی بیتمکس (BitMex)، ضمن معرفی و بررسی سه داستان معروف پولی طلا، دلار و بیت کوین، پیشبینی خود را از اقتصاد جهان بعد از پایان بحران ویروس کرونا به اشتراک گذاشته است.
فرض کنید با گفتن «اجی مجی لاترجی» ویروس کرونا را ناپدید کردهاید و از همین حالا میتوانید از قرنطینه خارج شده و زندگی عادی خود را از سر بگیرید. فکر میکنید چه احساسی خواهید داشت؟ آیا نگاه شما به آینده مثل دوران قبل از کرونا خوشبینانه خواهد بود؟ هنوز به دولت اعتماد میکنید که به امنیت و سلامت شما بیش از چیز دیگر اهمیت میدهد؟ هنوز هم معتقدید که دولت حقایق را در زمان مناسب برای شما بیان خواهد کرد یا هر زمان که احساس کرد واقعیتها به نفع خودش نیست، آنها را مخفی میکند؟ فکر میکنید رسانهها حقایق را بازگو خواهند کرد؟
اگر بعد از پایان این بحران توانستید صادقانه بگویید که همه چیز به وضعیت روزهای قبل از کرونا بازگشته است که خوش به حالتان. در این صورت شاید بتوان گفت که اقتصاد به سرعت و با یک بازیابی V-شکل به روزهای قبل از همهگیری کرونا بازگشته است. اما اگر دیدگاه شما نیز مانند من به طور اساسی تغییر کند، در این صورت تصوراتی که زیربنای زندگی شما را تشکیل میدادند هم به طور اساسی تغییر خواهند کرد. وقتی درباره مهمترین قیمت، یعنی قیمت پول و طبیعت آن گفتگو میکنیم، بحث درباره یک خیال جمعی که ما به آن باور داریم، بیشترین اهمیت را پیدا میکند.
ماهیت پول
تعریف پول، جدای از کاربردهای آن، چیزی بیش از یک تصور نیست. تصوری که این امکان را به ما میدهد که سرمایه و کار را مبادله کرده و کالا و خدماتی را تولید کنیم. بدون وجود این تصور، آسایش جامعه مدرن امروزی وجود خارجی نخواهد داشت. در این میان، سه تصور در مورد پول از همه مرسومترند. سه تصوری که رابطه متقابل آنها در دوران بعد از کرونا به طور کامل متحول خواهد شد.
فیات؛ کسب اعتبار با اِعمال خشونت
میدانیم که دلار به این خاطر ارزش دارد که قراردادها و مالیاتهای پرداختنشده را در صورت لزوم میتوان با تهدید اسلحه هم که شده جمعآوری کرد. ارزش دلار از این باور نیرومند همگانی نشأت میگیرد که ایالات متحده میتواند با بالا بردن مالیات، بدهیهایش را پرداخت کند.
طلا؛ کمیابی فیزیکی
طلا هیچ کاربرد گستردهای در صنعت ندارد. طلا یک فلز درخشان، کمیاب و شکلپذیر است که توانسته برای هزاران سال توجه انسان را به خود جلب کند و به همین دلیل ارزشمند است.
بیت کوین؛ کمیابی مبتنی بر رمزنگاری
ارزش بیت کوین به خاطر یک کد متنباز ست که به طور جمعی اداره میشود و تنها ۲۱ میلیون واحد از آن وجود خواهد داشت. کدنویسی بیت کوین به گونهای انجام شده است که بعد از استخراج هر بلاک، پاداشی به ماینرها اختصاص داده شود. پس از استخراج هر ۲۱۰,۰۰۰ بلاک، این پاداش نصف میشود و این روند تا جایی ادامه مییابد که پس از سالها تولید بیت کوین به صفر برسد.
کدام یک برتر است؟ دلار، طلا یا بیت کوین؟
بعد از نابودی احمقانه جان انسانها در جنگ جهانی دوم، طرفهای پیروز جنگ در برتون وودز (Bretton Woods) گرد هم جمع شدند و نظام مالی مدرن را بر پایه دلار آمریکا بنا کردند. ما امروز هنوز هم زیر یوغ دلار آمریکا قرار داریم.
بنابراین از پایان جنگ جهانی تا سال ۱۹۷۱، پشتوانه دلار طلا بود و هر اونس طلا معادل ۳۵ دلار ارزش داشت. اما دیک حقهباز (اشاره به ریچارد نیکسون) میخواست بدون پرداخت هزینهای توسط کشورش، در جنگ شرکت داشته باشد. شعار او این بود:
برای رایگان شدن همه چیز به من رأی دهید!
این بهترین شعار ممکن برای برنده شدن در هر انتخاباتی است. اما او نتوانست خرج شدن بیرویه طلای کشورش را تحمل کند و به همین دلیل ارتباط میان این دو (طلا و پول) را قطع کرد. ارزش دلار آمریکا از آن زمان تاکنون تنها و تنها به اعتماد مردم وابسته است.
حالا در سال ۲۰۲۰، آمریکا صاحب نقدترین بازار مالی دنیا است که پذیرای انواع سرمایهها است. در این بازار، کالاهای اساسی و معاملات بر پایه دلار قیمتگذاری میشوند. به همین دلیل، هر کشور یا شرکتی که بخواهد به صورت بینالمللی فعالیت کند، باید به این دلارها دسترسی داشته باشد.
این روش تا زمانی برای همه سودمند است که قلب بازار آمریکا به خوبی بتپد. پس سازمان فدرال رزرو آمریکا دارای یک مسئولیت جهانی برای عرضه ارزان و مناسب دلار است و به همین دلیل است که فدرال رزرو برای انجام تراکنش با سایر بانکهای مرکزی از خطوط «FX swaps» استفاده میکند. این خطوط، روشی مقرون به صرفه برای مبادله دلار با سایر ارزهای ملی، بدون نیاز به بازار فارکس است. دنیا با کمبود دلار روبهرو است و تنها کسانی که میتوانند آن را عرضه کنند، مدیران محتاط و دانشگاهرفته فدرال رزرو هستند.
کشورها و شرکتها به راحتی میتوانند با فروش خرت و پرتهای خود به آمریکاییهای ثروتمند، دلار به دست بیاورند. ۷۰ درصد تولید ناخالص ملی آمریکا به خاطر مصرفگرایی بخش خصوصی است و این میزان مصرف، چرخه کسبوکارهای دنیا را نیز میچرخاند. صدها میلیون روستایی از سراسر دنیا از باتلاق فقر مطلق بیرون کشیده شدند تا آیفون، کفشهای ایرجوردن (کفش ورزشی نایک) یا خودروهای فورد ارزانقیمت تولید کنند تا شرکتهای مادر آمریکایی از حاشیه سود بیسابقهای لذت ببرند.
البته اروپاییها هم از نظر میزان مصرف چندان از آمریکا عقبتر نیستند. آمریکا و اروپا روی هم نمادی از مصرفگرایی در جهان هستند. اگر این کشورهای ثروتمند نبودند، هیچ کس دیگری این محصولات بهدردنخور گرانقیمت را نمیخرید.
برتری دلاری آمریکا؛ اهرمی برای فشار به سایر کشورها
دنگ ژیائوپینگ (Deng Xiaoping)، رئیس جمهور سابق چین، توانست بعد از سالها وقفه، اقتصاد چین را در دنیا فعال کند و چینیها بعد از جمعآوری ثروت فراوان از طریق برونسپاری فرامرزی واحدهای تولیدی، توانستند در بخشهای تولید محصولات لوکس، آموزش و گردشگری به شدت پیشرفت کنند. به عبارت دیگر، چینیها با فروش محصولات بیارزش خود به آمریکا و اروپا، دلار کاسبی میکنند.
اما بعد از ویروس کرونا، چین با هدف مقابله با این ویروس، چرخ تولید را متوقف میکند و این به معنای قطع درآمد دلاری آنها است. علاوه بر این، آمریکا و اروپا هم با این ویروس درگیر شدند و آنها هم موتور اقتصاد خود را خاموش کردند که این هم به معنای نبود تقاضا برای محصولات چینی است.
بعد از این که چین دوباره کسب و کارها و تولید خود را بازگشایی کرد، هیچ سفارشی از طرف غربیها در کار نبود چرا که همه آنها در حال تماشای نتفلیکس و سفارش غذا از بیرون بودند. حتی اگر آنها در حال وقتگذرانی هم نباشند، باز هم نگرانی اصلی آنها تاریخ چک بعدی برای پرداختن هزینههای سرسامآور پزشکی است؛ نه خرید محصولات بهدردنخور. مهمترین نکته این داستان تراژیک این است که سرچشمه درآمد دلاری چین خشک شده است.
البته تنها آنها نیستند که به این وضع دچار شدهاند. هیچ شرکت تولیدکننده یا خدماتی دنیا در حال حاضر درآمد دلاری ندارد. درآمدی که آنها برای پرداخت هزینه خرید مواد اولیه و همچنین بدهیهای خود به شدت به آن نیاز دارند. اگر بانک مرکزی آنها هم میتوانست دلار چاپ کند همهچیز روبهراه میشد؛ اما خوشبختانه نمیتوانند این کار را بکنند.
در روزهای آخر ماه مارس (اوایل فروردین ۹۹) یک بحران ارزی کوچک در بازارهای نوظهور (EM Market) رخ داد و پاسخ فدرال رزرو به این بحران، ارائه خطوط اعتباری سوآپ (Swap) به بانکهای مرکزی دیگر کشورها، به استثنای چین بود. این کار توانست کمی فشار را تخلیه کند اما به پراکندگی شاخصهایی مثل CDX، EM، HY و CDS نگاه کنید که شبیه مدل موی آلمانی بلواوت (مدلی که در آن دور سر را کوتاه و روی موها را به سمت بالا شانه میکنند) شده است. این شاخصها به ترتیب به بازارهای نوظهور، مبادلات پیشفرض اعتباری و گواهیهای سپرده مربوط میشوند.
باور عمومی این است که فدرال رزرو تا زمانی که قیمت دلار بیش از اندازه پایین نیامده است میتواند به چاپ پول ادامه دهد؛ اما بانکهای آمریکایی ترجیح میدهند که دلار را ذخیره کرده و از قرض دادن آن خودداری کنند. دلایل قانونی متنوعی برای خودداری آنها از وام دادن وجود دارد و از این گذشته چرا آنها باید در دوره یک رکود جهانی دست به چنین کاری بزنند؟ بهتر است که جانب احتیاط را رعایت کرده و ترازنامه خود را شفاف و دقیق نگه دارند.
فهم این مسئله کار چندان مشکلی نیست. فدرال رزرو میتواند هر چه دلش خواست دلار چاپ کند اما دست شرکتها و کشورهایی که بیش از همه به آن نیاز دارند، به این دلارها نخواهد رسید. البته مهمتر از همه اینها کشور چین است. ارز کشور چین قابلیت تبادل چندانی (به دیگر ارزها) ندارد و این کشور از نظر اروپای غربی و آمریکا مسئول شیوع این ویروس است. حقیقت داشتن یا نداشتن این اتهام در این میان اهمیت چندانی ندارد. فکر میکنید در این شرایط سیاستمداران آمریکایی از فدرال رزرو خواهند خواست که برای نجات اقتصاد چین از بحران ویروس کرونا، دلار چاپ کند؟ بدیهی است که جواب منفی است.
ظاهراً منشأ این ویروس، بازار فروش حیوانات زنده شهر ووهان بوده است. کشورهای غربی معتقدند که چین در ابتدا در مورد شدت شیوع ویروس به آنها دروغ گفته و آن را کماهمیت جلوه داده است و بعد به صورت ناگهانی به دلیل جدی بودن این بحران، کل کشور را تعطیل کرده است. در طی این مدت چند میلیون چینی به کشورهای مختلف دنیا سفر کرده و ویروس را با خود منتقل میکنند. در این داستان حقیقت اهمیتی ندارد؛ بلکه نحوه گزارش آن است که جهان را تحت تاثیر قرار داده است. امسال سال انتخابات است و رسم اتهامزنی به چین با شدت تمام اجرا میشود.
قدرت دلار آمریکا میتواند اقصاد دنیا را نابود کند
تنها کشوری که توان تأمین محرکهای مالی مناسب برای پشت سر گذاشتن این بحران را دارد، ایالات متحده است. هیچ کشور دیگری امکان این را ندارد که ارزش ارز رسمی خود را تا حدی که برای ایجاد فعالیتهای اقتصادی ضروری است پایین آورده و در عین حال، اعتبار نظام را حفظ کرده و وعدههای داده شده به عامه مردم را زیر پا نگذارد. به خاطر داشته باشید که تمام محصولات خام با دلار ارزشگذاری میشوند و اگر دولت برای تسویه بدهیهای خود، بیش از اندازه پول چاپ کند، ارز رسمی کشور سقوط کرده و عنان تورم از دست دولت خارج خواهد شد. در این زمان است که معترضان به خیابان میریزند و دولت باید خود را برای چنین مرحلهای آماده کند.
این یک جمعبندی از رویدادهایی بود که در دهه آینده به وقوع خواهند پیوست. البته نمیتوان زمانبندی دقیقی برای این اتفاقات مشخص کرد، اما بدیهی است که دلار قدرتمند آمریکا کمر اقتصاد جهان را خواهد شکست و باعث یک بازنگری اجباری در نحوه اداره اقتصاد جهان خواهد شد. سوال این است که نظامِ مالی بعدی، چگونه نظامی خواهد بود.
بانکهای مرکزی در برابر یک دارایی دیجیتال مستحکم و نیرومند ارزش خود را از دست خواهند داد. نمیتوان درباره ماهیت این دارایی دیجیتال مطمئن بود، اما شاید بیت کوین بتواند این جایگاه را تصاحب کند.
داستان دلار آمریکا به پایان رسیده است و وقت آن است که دلخوشی ذهنی دیگری را برای خود انتخاب کنیم.
کمیابی فیزیکی یا رمزنگاری؛ جایگزینی برای تورم دلاری
بعد از سال ها وابستگی به پول فیات، این بار آونگ اقتصاد با سرعت به سمت یک دارایی باثبات و کمیاب حرکت خواهد کرد. سرمایهگذاران به طور معمول انتظار دارند که در زمان قدرت گرفتن دلار، قیمت طلا و بیت کوین کاهش پیدا کند.
اما دیگر دلاری در کار نیست و اعتماد مردم به ارزهای جعلی دولتی هم در حال از بین رفتن است. طلا در این میان از نظر تاریخی بهترین انتخاب ممکن است که البته مالکیت آن عمدتاً در اختیار بانکهای مرکزی است. بانکهای مرکزی برای مقابله با از بین رفتن فیات، بهترین روش را برای تغییر پایه یک ارز انتخاب خواهند کرد؛ ثبت یک قیمت بسیار بالا برای طلا. این وضعیت در زمان بحران نفتی دهه ۷۰ هم رخ داد. در آن زمان، فدرال رزرو آنقدر نرخ بهره را بالا برد که ذخیره کردن طلا در برابر سود ۲۰ درصدی سرمایهگذاری در بانک چندان منطقی به نظر نمیرسید.
اما این بار فدرال رزرو نمیتواند از این حربه استفاده کند؛ زیرا این کار اعتبار مالی دولت آمریکا را که مسئول تأمین لوازم مصرفی برای همه است، نابود خواهد کرد. به خاطر داشته باشید که این چهارمین دوره از اجرای سیاست تسهیل کمّی (چاپ پول) از سوی دولت آمریکا است. رأیدهندگان آمریکایی یک کمک مالی دیگر را که مختص شرکتهای خدمات مالی است، تحمل نخواهند کرد. آنها در عوض برای در خانه ماندن و تماشای برنامههای مختلف نتفلیکس حقوق میگیرند و از به دست گرفتن تفنگهای جنگی خود و به راه انداختن یک شورش ویسکی مدرن خودداری خواهند کرد.
شورش یا انقلاب ویسکی به مجموعه اعتراضاتی گفته میشود که بعد از وضع مالیات سنگین بر تولید مشروبات الکلی توسط جرج واشنگتن، در سال ۱۷۹۱ میلادی به راه افتاد.
از این رو، بعد از پایان کار میراث بهجا مانده از نظام مدیریت پولی برتون وودز (Bretton Woods)، دارایی جایگزینی که بتواند مردم را از طلا دور نگه دارد، در دسترس نیست. در چنین شرایطی، بازار سهام آمریکا به یک ابزار سیاسی تبدیل خواهد شد. خزانهداری داری آمریکا با قدرتی که از نهاد فدرال رزرو میگیرد، تمام بدهیهای دولتی و شرکتی، اوراق بهادار و وامهای مصرفی را خریداری خواهد کرد. شاید فکر کنید که در صورت خرید سهمهای بازار سهام از سوی دولت، این بازار بهترین جا برای سرمایهگذاری خواهد بود؛ اما بهتر است وضعیت شاخص نیکی (Nikkei) توکیو را در سال ۱۹۸۹ به یاد بیاورید. بانک ژاپن (BOJ) در حال حاضر بیش از ۳۰ درصد از بازار سهام ژاپن را در اختیار دارد و نیکی هنوز ۵۰ درصد کمتر از بالاترین قیمت ثبتشده خود قیمتگذاری میشود و این تنها جنبه صوری قضیه است. اگر آن را با ترازنامه بانک ژاپن مقایسه کنید، تازه متوجه عمق فاجعه خواهید شد.
در چنین شرایطی، بازار بورس آمریکا که زمانی بسیار قدرتمند بود تبدیل به آغلی از شرکتهای زامبی غولآسایی خواهد شد که با استفاده از روابط خود، خون مالیاتدهندگان آمریکایی را میمکند. اگر تورم قابلمهار بود، این وضعیت تبدیل به بحران نمیشد. اما در جهانی که در حال بازیابی خود است، مقدار نامحدودی ارز فیات وجود دارد؛ موجودی کالاهای واقعی دنیا محدود است، پس رویارویی با تورم ناگزیر خواهد بود. ۶۰ تا ۸۰ درصد اقتصاد اکثر کشورهای جهان متعلق به بنگاههای اقتصادی کوچک و متوسط است. این شرکتها به دلیل روابط محدود و اندازه کوچک کسبوکارشان باید بهای گزافی برای به دست آوردن اعتبارات مالی پرداخت کنند. بخش بزرگی از این بنگاهها حتی با وجود تمام برنامههای وامدهی مناسب دولت، زمانی به وجوه موردنظر خود دست پیدا خواهند کرد که دیگر وجود خارجی ندارند. روند بازیابی نظامهای پیچیده یک روند خطی و یکنواخت نیست.
بدین ترتیب میزان نامحدودی از تسهیلات مالی و پولی تضمینشده به دنبال خرید میزان محدودی از کالاها و خدمات عرضهشده خواهند بود و همین باعث تورم میشود. بازارهای بورس جهان هم بهجای تخصیص موثر سرمایهها، به یک ابزار سیاسی تبدیل خواهند شد. با ارسال سیگنالهای اشتباه از سوی بازار، محصول مناسب برای تولید هم به درستی انتخاب نخواهد شد. آیا فکر می کنید یک راننده تاکسی میتواند ۴۰ دلار برای یک کیک شکلاتی میوهای پرداخت کند؟
بهترین سپر تمدن انسانی در برابر تورم، یعنی طلا، قیمت بالاتری خواهد داشت. اگر شما به پول و کمیابی فیزیکی اعتقاد دارید، این تنها چیزی است که ارزش تملک را دارد. میپرسید قیمت طلا تا کجا بالا میرود؟ نسبت نرخ مجموع اعتبارات و پایه پولی را در نظر بگیرید. این مضرب میتواند شما را برای پیشبینی آینده احتمالی قیمت طلا راهنمایی کند.
پیامد احتمالی دیگر، خلق یک نظام مالی دیجیتال غالب غیردلاری است.
بیت کوین؛ بهترین راهکار
بیش از یک قرن قبل، ویلیام جنینگز برایان (William Jennings Bryan) سیاستمدار آمریکایی، در یک سخنرانی تاریخی درباره احتمال لغو استاندارد طلا گفت:
اگر آنها جرأت این را داشته باشند که از لاک خود بیرون بیایند و از استاندارد دلار (بدون پشتوانه طلا) به عنوان یک عامل مثبت دفاع کنند، ما به پشتوانه تودههای مولد این ملت و سراسر دنیا، تا آخرین نفس با آنها مبارزه خواهیم کرد. ما با تکیه بر منافع تجاری و منافع طبقه کارگر و دیگر تودههای زحمتکش جامعه در پاسخ به تقاضای آنها برای برپایی یک استاندارد دلاری، خواهیم گفت که شما نمیتوانید این تاج خار را بر پیشانی عرقکرده ما فرو کنید. شما نمیتوانید نوع بشر را بر صلیب [دلار آمریکا] مصلوب کنید.
آیا این امکان وجود دارد که گروهی سری از بانکهای مرکزی با استفاده از یک ارز دیجیتال نیرومند، پایه پولی ارز خود را تغییر دهند؟ شاید.
آیا ممکن است سبدی از ارزهای دیجیتال فیات وجود داشته باشند که بانکهای مرکزی در آن مقداری طلا ذخیره کرده باشند؟ این هم غیرممکن نیست.
تنها چیزی که از آن مطمئن هستیم، این است که آمادهسازیهای انجام شده برای بیت کوین، این قویترین شکل پول دیجیتال، نمیتوانست بهتر از این انجام شود. در دوران پسا کرونا، تمام اشکال مختلف اعتماد نابود شده است. دولتها برای حل مشکل توازن آسیبدیدهی عرضه و تقاضا، اقدام به اتخاذ بزرگترین سیاستهای محرک مالی در تاریخ جهان خواهند کرد. هزینه لازم برای این محرکها به وسیله مالیاتهای دریافتی پرداخت نخواهد شد؛ زیرا ۳۰ درصد از جمعیت آمریکا بیکار هستند؛ بلکه هزینه لازم برای آن از طریق چاپ اسکناس تامین خواهد شد. نکته جالب داستان این است که دولتها برای رساندن مستقیم پول به دست مردم، باید ارزهای خود را دیجیتالی کنند. این باعث میشود که مردم عادی مبانی پول دیجیتال را فرابگیرند. وقتی آنها یاد گرفتند پول دیجیتال فیات چیست، آن وقت برای دوری جستن از ویرانیهای ناشی از تورم به جستجوی نسخه قویتر آن خواهند پرداخت. برای مثال، لیبرا میتواند لذت استفاده از ارزهای دیجیتال را به مردم بیاموزد. حالا روزی را تصور کنید که هر کسی به طور عادی کوپنهای غذای خود را از طریق یک اپلیکیشن موبایل خرج میکند.
به خاطر داشته باشید که به خاطر نابودی بنگاههای اقتصادی کوچک و متوسط (SMEs) در دوران قرنطینه جهانی، میزان عرضه کالاها کفاف تقاضا را نخواهد داد. این به معنای تورم مثبت در اجناس موردنیاز و تورم منفی در اجناس دلخواه مردم است. در این شرایط، بیت کوین وسیلهای برای برقراری نظام مالی دیجیتال و صیانت از داراییهای مردم است.
اهرم، عامل همبستگی داراییهای مختلف
وقتی یک مارجین کال (Margin Call) در سطح جهانی اتفاق میافتد، بازار معاملاتِ دارای اهرم را به شدت مجازات میکند.
در یک مارجین کال جهانی، تمام داراییهای قابل نقد کردن برای تأمین سرمایه هلدینگ که از داراییهای نقدی حفاظت میکنند، به فروش خواهند رسید. در مارجین کال جهانی همبستگی (داراییها) برابر با ۱ است!
ما هماکنون در میانه یک مارجین کال جهانی برای تمام داراییهای پرریسک قرار گرفتهایم. دلیل این که هیچ دستهای از داراییها از این مجازات مصون نخواهند ماند، معاملهگران تازهکاری هستند که برای تقویت استراتژیهای پرنوسان کوتاهمدت خود، از اهرم استفاده میکنند.
حجم بازار قراردادهای آتی باز (Open Interest) صرافی بیتمکس (BitMex) به نصف کاهش یافته است. تریدرهای اهرمی هم ضرر زیادی متحمل شدهاند. با وخیم شدن وضعیت بازار، پلتفرمهایی که در ازای بیت کوین، اقدام به قرض دادن دلار به ماینرها میکردند هم ناچار به فروش بیت کوینهای خود شدهاند.
معاملات دارای اهرم در بازار کریپتو هم مانند سایر کلاسهای دارایی ضرر و زیان زیادی را به تریدرها تحمیل کرد؛ اما میتوان گفت قیمت بیت کوین در سهماهه اول سال به طور نسبی بهتر از شاخص S&P500 عمل کرده است و همبستگی این دو به بالاترین حد نسبی خود رسیده است.
در روند نزولی بازار، تمام معاملات اهرمی شکست خوردند. بازار تبادلات قراردادهای آتی باز XBTUSD (بیت کوین به دلار) صرافی بیتمکس (BitMex) بهآرامی در حال بازسازی خود است و همزمان با عادت کردن معاملهگران به بازار طوفانی این روزها و همچنین نرخ متغیر تورم، جستجو برای راهکاری برای در امان ماندن از تورم آغاز شده است.
این پرده اول از نمایش تجدید توازن دنیا است. تریدرها از تمام نوسانهای قیمتی ناشی از اهرمها، تا آخرین دلار بهرهبرداری خواهند کرد و با قبول ریسک، در قیمتهای پایین خریدار خواهند بود.
مالکیت بیت کوین نیازی به اهرم نخواهد داشت. البته احتمال رسیدن دوباره قیمت به ۳۰۰۰ دلار وجود دارد. با سقوط مجدد شاخص S&P500 به ۲۰۰۰ واحد، باید منتظر سقوط سایر انواع داراییها باشیم. با وجود اینکه سقوط ارزش داراییها در سهماهه اول امسال بسیار بیرحمانه بود، اما در نظر داشته باشید که ما یک دوره تقریباً صد ساله عدم توازن را برای از کار انداختن این نظام کهنسال در اختیار داریم.
همه میدانند که این تغییر اجتنابناپذیر است و به همین دلیل است که بانکهای مرکزی و سیاستمدارها تمام ابزارهای خود را برای حل این مشکل بهکار گرفتهاند. اما چاپ پول بیشتر باعث خواهد شد که مقدار زیادی پول برای خرید کالا و خدمات و بهکارگیری کارگران در چرخه باشد، پس سیستم سنتی هیچ راه فراری از تورم افسارگسیخته ندارد. در این دوره گذار به نظام مالی بعدی، فارغ از ماهیت آن نظام، تنها دو نوع دارایی ارزش مالکیت را دارند و آن دو، بیت کوین و طلا هستند.
اگر فکر میکنید این حرفهای دیوانگی محض است، دوباره باورهای خود را در دوران قبل و بعد از کرونا با هم مقایسه کنید. آیا میتوانید چهارچوب ذهنی خود را دوباره به ژانویه سال ۲۰۲۰ برگردانید؟ بدیهی است که نه! در پایان این شما هستید که باید استاندارد برتون وودز خود را تعریف کنید و تمام دارایهایی خود را به بیت کوین و طلا تبدیل کنید.
سلام دوست عزیز ، نظریه و حقایق به جایی رو فرمودین،به امید آنکه بازخوردش رو دنبال کنین و به سوالات متعددی که بعد از خوندن متن ،ذهنم رو درگیر کرد یک پاسخ منطقی و کارشناسی بدین ،
برای احترام به وقتتون ،هسته اصلی سوالاتم رو عنوان میکنم که حوله محور موضوع تورم کشوری که داخلش داریم زندگی میکنیم هست،
به حتم در جریان هستین ،کشوری که داریم توش زندگی میکنیم ،در حالیکه اغلب کشورها دارای تراز مالی منفی تحت تاثیر کرونا بودند ،درگیر یک خیز عجیب و غیر علمی در بازار سرمایه اش(بورس) شد.
بدون لحظه ایی درنگ مواجه شدیم با گرانیه کالاهای اساسی و درجه دو مثل خودرو و در بعضی درجه سه که وقتی همه اینها رو در کنار ثبات تقریبیه دلار و یورو میذاریم ،مواجه میشیم با یک بازار رانتی و سیاهه فوق العاده پر هرج و مرج و غیر قابل تحلیل و دور از علم اقتصادی که شما ازش استفاده میکنین.
با این توضیحات خواستم برسم به سوالم ،بنده تواناییه این ریسک رو دارم که کله داراییم رو اعم از مسگن، خودرو ، ویلا و ... برای سرمایه گذاری پر بازده نقد کنم و اصلا بدنبال چنین سرمایه گذاری ایی هستم .و مطمعنن هستند کسانی مثل بنده که بدنبال پاسختون باشن،
بنظرتون ،تو چنین بازاری که تورم روز به روز ارزش داراییهامو بالاتر میبره ،سرمایه گذاری ایی هست که بشه بیشتر سود کرد .
ضمن اینکه بنده شغلم در ارتباط با خرید فروش ملک هست و با اطمینان میتونم بگم هنوز تورمی که پراید سی و چهار تومانی رو کرد هشتاد و هشت تومان روی ملک تاثیرشو نذاشته ولی سایش افتاده و به زودی تاثیر فاجعه باری هم روی این کالای اساسی مردم نیز خواهد گذاشت .یکی از علل این تاخیر هم بودن در راس هرم کالاهای مورد نیاز انسان هست.
اما با اینحال خوشحال میشم بدونم برای مثال ،آیا بیت کوین در کشور ما میتونه تورم رو جا بگذاره؟ یا انس جهانی؟