در دنیای بردهها و بردهداری، بیت کوین عین آزادی است!
بیت کوین نویدبخش نوعی آزادی است که فقط در قالب شبکهای غیرمتمرکز و بدون مالک و صاحباختیار شکل میگیرد.
جملهای که خواندید، سرآغاز مقالهای صریح با لحنی منتقد درباره وضعیت کنونی نظامهای سرمایهداری است که افراد را بدون اینکه خود بدانند، به بند و بردگی میکشند. نویسنده این مقاله، اندرسون بناویدس پرادو (Anderson Benavides Prado)، خود دارنده بیت کوین است و از سال ۲۰۱۶ به این فناوری نوین علاقهمند شده است. وی نظام فعلی سرمایهداری را بیپرده به چالش میکشد؛ نظامی که به توزیع ناعادلانه ثروت و «بردهداری نوین» انجامیده است. نویسنده این مقاله، تنها راه گریز از وضعیت موجود را پناهبردن به سیستمهای مالی غیرمتمرکزی همچون بیت کوین میداند که در وهله اول، آزادی را برای نوع بشر بهارمغان آورده است. ادامه این مطلب را با قلم پخته و جذاب پرادو میخوانید.
طبیعت اساساً غیرمتمرکز است. در تمرکز، ما فقط نقاب دیدهایم: دغلبازهایی که سادهلوحها را فریب میدهند؛ شارلاتانهایی که برای بهجیبزدن ثروت هنگفت، وارد دولت میشوند و سربازها را به جنگ میفرستند تا برای غارت اندوختهشان به کسی جواب پس ندهند؛ دولتمردانی که بهواسطه مالیات، اعتبار بانکی، وام و بدهی شهروندانشان را به پرداخت صورتحسابهای تمامنشدنی وادارمیکنند تا بدون پرداخت هزینه، نتوانند قدم از قدم بردارند.
این درنهایت یعنی تمرکز؛ دود و دروغ بسیاری که در یک اجاق ترکیب میشوند؛ اجاقی که با هیزم سیاستمدارانی روشن نگه داشته میشود که معتقدند مردم لیاقت اداره خود را ندارند. از دیدگاه این سردمداران قدرت، شادمانیِ اداره خود فقط مختص قبایل کوچکی است که در میان جنگلها و کوهها پنهان میشوند؛ مانند حیواناتی که خود را از دیدِ جوامع متمدن پنهان میکنند؛ اما در درازمدت به کشفشدن و مستعمرهشدن و نابودشدن محکوم هستند.
به همان اندازه که اِعمال قدرت بدون فساد امکانناپذیر است، اِعمال قدرت بدون تمرکز از این هم ناممکنتر است؛ خصوصاً اگر گزینهای غیرمتمرکز همچون بیت کوین هم وجود داشته باشد. بیت کوین دولت شفاف و تغییرناپذیر خود را برپایه ریاضیات استوار میکند و بهاندازهای بالغ و قدرتمند است که وابستگی به حکومتی که علاقهای به پیشرفت نوع بشر ندارد، در شأن خود نداند.
دراینبین، باید بهیاد بسپاریم که اختراعات کاربردی هرگز با مجوز قبلی هیچ دولتی ساخته نشدهاند. این مسئله از الفبا شروع شد که باید اولین توافق ضمنی یا بهتر بگوییم اولین قرارداد اجتماعی بین مردم بوده باشد تا پول که بازرگانان آن را برای پرداخت هزینه غذا یا مسکن یا رابطه جنسی ابداع کردند.
اختراعات بزرگ همیشه غیرمتمرکز بودهاند و برای عملکرد خود هرگز به اجازه هیچ انجمن و کمیتهای نیاز نداشتهاند. درمقابل، بدترین اختراعات و ابداعات، مانند دین و سیاست و ارتشهای مسلح که صرفاً برای ارضای میل تسلط قدرت متمرکز بهوجود آمدهاند. دقیقاً بههمیندلیل، نمیتوان درک کرد که چرا افراد امروزه بر این باورند که صدایی دارند؛ درحالی که مثل روز روشن است که آنان مدتهاست در چنگال استبدادِ تمرکز اسیرند و به دولتی که آنان را کنار گذاشته است، اجازه میدهند با پول و ثمره کارشان هرآنچه میخواهد، انجام دهد و هرطور که میخواهد، آن را زیرنظر بگیرد و بدون هیچ شرمی به این افراد بگوید:
کسی که نگهبان ماهر چیزی است، در ربودن آن نیز ماهر است.
(افلاطون)
بیت کوین، تنها قهرمانی است که درحالحاضر دربرابر هیولاهای اقتصادی و دولتی این جهان مقاومت میکند. شبکه بیت کوین بهاندازهای به حریم خصوصی انسان احترام میگذارد که افراد میتوانند بدون شناساییشدن در آن فعالیت کنند. بلاک چین علمی مرتبط با حریم خصوصی است و بهطورکلی شفاف نیست. اگر چنین بود، نهتنها امنیت آن تهدید میشد؛ بلکه تغییرناپذیریاش نیز بهخطر میافتاد.
اگر بلاک چین حریم خصوصی افراد را حفظ نمیکرد، راهِ همان چیزی را هموار میکرد که برای فرار از آن ایجاد شده است؛ یعنی نظارت بیشازحد دولت، دخالت در آزادیهای فردی (که به نام دفاع از آزادیهای جمعی توجیه میشود)، نابرابری بیشتر، فساد بسیار بیشتر و هرچیزی که در تضاد مستقیم با فلسفه بیت کوین است.
همچنین بخوانید: چگونه آزادی را در جهانی عاری از آزادی پیدا کنیم؟
رازداری حداقل در بلاک چین بیت کوین، نه وظیفهای آشکار، بلکه یکی از حقوق اصلی است. در بلاک چین بیت کوین، واژه «حریم خصوصی» بهمعنای «آزادی» است و منفعت جمعی به قیمت قربانیکردن تمایلات فردی بهدست نمیآید.
هدف اولیه بیت کوین مانند هر نوآوری دیگری، این است که موجودات را در جهانی آزادتر از آنچه در آن بودیم، رها کند؛ بهگونهای که هر فردی که میخواهد به هدف خاصی برسد، ابزاری برای دستیابی به آن نیز داشته باشد. افزونبراین، تاحدممکن به دیگران کمتر وابسته باشد و روزهای خود را وقف هنری کند که خود را در آن توانمند مییابد و مهمتر از همه، بدون اینکه مجبور شود در ازای توهم قانون و قضا، آزادی خود را تسلیم کند.
بهراستی که طبیعت ما را آزاد و رها آفریده است؛ اما خودمان خودمان را در بند میکشیم، برای خودمان مانعتراشی میکنیم، خود را درون دیوارها محصور میکنیم و به پستی و خفت فرومیکاهیم.
پلوتارک – فیلسوف یونانی
متأسفانه آزادی در دورههای اوجگرفتن قدرتهای متمرکز بهقدری منفور است که بهنظر میرسد کل روانشناسی این مفهوم با هدف تحقیرکردن و تهمتزدن به آن شکل گرفته است. مفهوم آزادی در جهان امروز بهاندازهای نادرست تعبیر و تفسیر شده است که افراد احساس میکنند آزاد هستند؛ اما درعمل در نقش برده ظاهر میشوند. آزادی در تمام اشکالش بهمعنای حرکتنکردن یا وادارنشدن بدون هرگونه حس محدودیت است. این حقیقتی محض است که فرد میتواند زندگیاش را با آزمونوخطا پیش ببرد و تجربه کند، بدون اینکه نیاز باشد از فرد یا نهاد یا دولت خاصی مجوز بگیرد.
شاید اگر انسانها هم نیاز خاصی نداشتند، آزاد و برابر بودند؛ اما تا زمانی که نگونبختی برخی انسانها را تابع برخی دیگر میکند و آنان نه از سر آزادی، بلکه بهسبب نیاز شدید دست به عمل میزنند و تعداد قلیلی صاحب و مالک زندگیشان هستند و سایرین را بخشی از دارایی خود میدانند، وابستگی و نابرابری وجود خواهد داشت و بردهداری حقیقتی تلخ، اما واقعی خواهد بود.
همه میدانیم که درمقایسهبا اعصار گذشته، انسان امروزی از آزادی بسیار بیشتری برخوردار است. بیشک، بردهای که شبهنگام دستی را میبوسد که در روز به پشت او تازیانه میزد، اکنون به تاریخ پیوسته است. بااینحال، ما هنوزهم از این ایده متعالی فرسنگها فاصله داریم که انسان این روزگار از بدو تولد کاملاً آزاد باشد؛ یعنی فرزند بیطرف جهان که میتواند دل به دریا بزند، بدون اینکه هیچ موجی او را عقب براند و به ساحل بازگرداند.
همچنین بخوانید: جنگ قدرت بین تمرکز و تمرکززدایی
امروزه، با انسانی روبهرو هستیم که آزادی مالی خود را روی گرفتن وامِ بیشتر متمرکز کرده است و متوجه نیست که بدترین وضعیت، وضعیت کسی است که هیچچیزش در عمل متعلق به او نیست. این فرد هرگز نمیتواند آزاد باشد؛ زیرا فقط به تصویری ایدئال از آزادی در سادهترین و کاریکاتوریترین شکل آن میاندیشد. چنین فردی آزادی را نه براساس آنچه میتواند انجام دهد؛ بلکه براساس آنچه میتواند حتی در میان بدترین نیازها تحمل کند، میسنجد و به خیال خام خود میپندارد همین که مالک و سَروری ندارد، برای تأیید بردهنبودن او کافی است.
چنین فردی سرنوشت خود را اینگونه میبیند که تمام عمر خدمت کند، مشروط بر اینکه به او اجازه داده شود تا بگوید آزادیاش را که با بتپرستی گره خورده است، دوست دارد؛ زیرا او میتواند بگوید که چون آزاد است، خدا را بندگی میکند؛ حتی اگر خود شیطان به او امر کرده باشد. اگرچه او افسار بردگی را دوست ندارد و میگوید که از این بند متنفر است، بهخوبی میداند که باید آن را به جان بخرد.
هر چقدر هم نام بزرگی با خود یدک بکشی، بازهم فقط برده هستی، آنهم نهفقط برده یک نفر، بلکه بردهای همیشگی برای بسیاری افراد؛ زیرا همچون کارگری سرت را خم خواهی کرد و از طلوع تا غروب آفتاب برای دستمزدی توهینآمیز جان خواهی کَند.
لوسیان – ادیب و فیلسوف یونانی
شگفتی دیگر تعداد حیرتآور سخنرانیهای تأکیدی است که در تمام اعصار علیه بردهداری در میان یونانیان و رومیان باستان ایراد شده است؛ اما هنوز شگفتآورتر این است که صاحبان قدرت در آن زمان حتی بهاندازه یکسوم اروپاییان و اهالی شمال قاره آمریکا هم مالک برده نبودند. اربابان کنونی زمین با خود میاندیشند که اگر جنجال برج بابل نبود، امروز تمام جهان به زبان انگلیسی صحبت میکردند. نیاز به یادآوری نیست که براساس آموزههای تورات، افسانه برج بابل دلیل اصلی گوناگونی زبانها روی زمین است.
این صاحبان قدرت همان افرادی هستند که خود را دموکرات مینامند؛ اما هنوز نمیتوانند این ایده را تحمل کنند که چیزی خارج از کنترل سیاستهای نظارتی آنان وجود داشته باشد، چه رسد به اینکه مردم چیزهایی را اختراع و استفاده کنند که به آنان و کاغذبازیهایشان احتیاجی نداشته باشد.
همچنین بخوانید: راه فرار از دیکتاتوریهای بزرگ جهان
در این زمانه، آزادی فقط زمانی معنی پیدا میکند که قدرتمندان بخواهند، نه زمانی که عوام آن را فریاد بزنند. همیشه آنچه عموم مردم با تلاش و ایثار بسیار بهدست آوردهاند، دولتمردان با تلاشی بسیار کمتر ممنوع کردهاند. در این جامعه، هرآنچه مجوز رسمی و نظارت آنها را نداشته باشد، شرّ اخلاقی تلقی میشود و محصول آزادی مجرمانهای است که فرد تبهکار به خود اجازه داده از آن سوءاستفاده کند؛ بنابراین، حتماً برای بقیه افراد جامعه زیانبار است؛ جامعهای که باید با اطاعت، مراتب سپاسگزاری خود را از صاحبان قدرت بهجا آورد و همانگونه بیندیشد و عمل کند که به او دستور داده شده است.
پیامآوران از آزادی سخن میرانند / اما من هیچیک را باور ندارم، این بازی شرمآور را / من بهخوبی میدانم که همه فقط برای منافع خود آزادی میخواهند / آیا واقعاً قصد دارید همسایهتان را آزاد کنید؟ / با خدمت به او شروع کنید… این تنها راه است.
گوته
بههرحال، حقیقت این است بسیاری از ما که به ایده بیت کوین اعتماد داریم، درباره آزادی دیگران بسیار شنیدهایم؛ اما گمان نمیکنیم که فردی روی کره زمین وجود داشته باشد که به نوعی از آزادی مشابه آنچه داریم، دست یافته باشد. میدانیم هر بهایی که برای آزادی پرداخت میشود، ارزشش را دارد و آزادترین انسان کسی است که بیشترین استقلال را از تمایلاتش داشته باشد؛ کسی که به بهترین شکل زندگی میکند و بهترین آرزوها را دارد و بیش از همه از خود رها شده است و هر دم حیاتی تازه مییابد.
در گذر زمان دریافتهایم باید آنچه میخواهیم، آرزو کنیم و زندگی ما همانگونه است که آرزو کردهایم. ما هرروز یقین حاصل میکنیم که دنیا دو روز است و نباید این دو روز را فدای هیچ دولت و حکومتی کرد. اگر قرار است محکوم شویم، بگذار بهخاطر تلاش بیوقفه برای رسیدن به آزادی و عدالت و زیبایی زندگی و جستوجوی بهترین چیزی باشد که میشناسیم. اگر به زندگیکردن برای دیگران ادامه دهیم، چه آیندهای برایمان رقم میخورد؟ آیا بردهداریای ناپسندتر از بردگی اختیاری وجود دارد؟ آیا بدون بازکردن بندهای روح و رهایی آن و انجام تمام آنچه لازم است، میتوان راه به جایی برد؟
<b>b:یکی از بهترین مقاله های ارزدیجیتال با ترجمه و نوشتاری بی نقص<b>
<b>b:"Free World"<b>
<b>b:"A Dream That Comes True"<b>