ایسلند تا آمستردام؛ داستان بزرگترین سرقت تاریخ ایسلند – قسمت اول
ایسلند تا آمستردام، داستان واقعی از بزرگترین سرقت دستگاههای استخراج در ایسلند است که مجله جیکیو در ماه آوریل ۲۰۱۹ آن را منتشر کرد. در قسمت اول از این داستان با فضای جرموجنایت سرزمین یخی آشنا شده و با استفانسون، شخصیت اصلی داستان، و سایر وایکینگهای تبهکار جزیره یخها و آتشها همراه میشویم. در سرزمین شفقهای قطبی کارها به نحو متفاوتی انجام میشود. جایی که در آن زندان برای محکومان مثل خانه دومشان است و سرمایهگذارانی که کاخهای مجلل بنا شده بر ثروت را یک شبه از دست رفته میبینند. اینجا قلمروی اولین ماینرهای بیت کوین است که تقریبا از هیچ چیز، پول کلانی به جیب زدند. داستان ما از نقطهای آغاز میشود که تب کریپتو، باند خلافکاران را به خود جذب کرد تا در فرصت طلایی به دست آمده شانس خود را برای تبدیل شدن به تبهکاران تحت تعقیب بینالمللی امتحان کنند.
فرار بزرگ
درست پیش از طلوع خورشید، در صبح دلانگیزی از ماه آوریل، سیندری ثور استفانسون، وسایلش را جمع کرد، به سختی از پنجرهی زندان بالا رفت و به مرد تحت تعقیب ایسلند تبدیل شد. دو ماه از زمان زندانی شدن استفانسون به خاطر حملاتی که به صنعت در حال رشد بیت کوین وارد کرده بود، میگذشت. این حملات بهنوبه خود در جهان بیهمتا بود. او در زندان سوگون ایسلند و در سلول انفرادی که پایین تپه پهناوری قرار گرفته بود و با هر نقطه مسکونی دیگر ۳۰ دقیقه فاصله داشت، در حبس به سر میبرد. از آن جا که دادگاه، مدت زمان حبس او را تمدید کرده بود، استفانسون، ورزشکار ۳۱ ساله و فارغالتحصیل رشتهی کامپیوتر با گذشتهای مشوش، فرصتی پیدا کرد تا خودش را به همه آنها نشان دهد.
زمانی که او از زندان سوگون فرار کرد، مسیر یک مایلی جاده خاکی را پشت سر گذاشت، امنیت پایین زندان نتوانست جلویش را بگیرد و به رانندهای که با سرعت ۶۵ کیلومتر در ساعت از سواحل مجذوب کننده و حصار کشیدهی آنجا به سمت فرودگاه بینالمللی شهر کپلاویک در حرکت بود، رسید. وقتی که استفانسون به فرودگاه رسید، کلاه بیسبال مشکی و یک ژاکت کلاهدار پوشیده بود. او با استفاده از نام مرد دیگری، با اولین پرواز، راهی سوئد شد. در ردیف جلوی او، کاترین یاکوبسدوتیر، نخست وزیر ایسلند که برای اجلاس تجاری عازم استکهلم بود، نشسته بود. سی دقیقه بعد از بلند شدن هواپیما، نگهبانان متوجه عدم حضور استفانسون در زندان شدند و آژیر را به صدا در آوردند. پلیس ایسلند به همتایانش در سراسر اروپا خبر داد. زمانی که هواپیمای استفانسون فرود آمد، او دیگر به یک فراری بینالمللی تبدیل شده بود. با سه نفر از دوستانش، به مدت سه شب، در حومهی شهر استکهلم پنهان شد و پس از آن به دانمارک رفت. بعد از آن نیز، رهسپار آلمان شد و به طبق گفته پلیس، افرادی او را به سمت هلند بردند. هنگامی که به آمستردام رسید، با لاگی هلینسون، ملقب به هافثور (Hafthor) و یا هافی (Haffi)، یکی از دوستان صمیمی دوران کودکیاش و همچنین یکی از قدیمیهای تجارت مواد مخدر، ملاقات کرد. هافی در کاستا براوا اسپانیا، زندگی مجللی برای خود به راه انداخته بود. بیرون از مرکز خرید تاریخی دو بیجنکورف (De Bijenkorf) آمستردام، در میدان Dam، هافی در اینستاگرام خودش، عکس سلفی منتشر کرد. عکس او به همراه دوستش و استفانسون مو بلوند و هیکلی که با عینک آفتابی بر صورتش در حال خندیدن بود، در اینستاگرام با هشتگ TeamSindri منتشر شد. این داستان، در ایسلند کوچکی که تنها ۳۳۸ هزار و ۳۴۹ نفر جمعیت داشت، پیچید. سیلی از پیامهای حمایتی و همچنین تحقیر کننده برای پلیس این کشور، رسانهی اجتماعی را فرا گرفت. سه ساعت بعد، در همان میدان، دو افسر پلیس سوار بر دوچرخه، استفانسون را دیدند. یکی از آنها او را بهواسطهی گزارشهایی که از سوی اتاق خبر در سراسر جهان پخش شده بود، شناخت. افسران با توقف استفانسون او را بازداشت کردند. پس از گذشت پنج روز و عبور از سه مرز، دستگیری سیندری استفانسون به پایان رسید. اما داستان جسورانه او که گروه هفت نفرهای از تبهکاران را نیز شامل میشد، تا ۹ ماه پس از آن ادامه داشت. «سرقت بزرگ بیت کوین» همانطور که مردم محلی هم متوجه شدند، بیانگر برخورد علاقهمندان به ارزهای دیجیتال با جنایتکاران خیابانی کشور آتشفشانها و یخچالهای طبیعی بود. در طول دهه گذشته ماینرهای ارز دیجیتال به سمت سواحل لاجوردی ایسلند سرازیر شدند و از طریق عملیات گسترده و پیچیده، به دور از داستانهای خیالی سایفرپانکها، به دنبال ارزهای دیجیتال رفته و تلاش کردند تا اقتصاد جهانی را دچار تحولی اساسی کنند. آنها اولین افرادی نبودند که با تنفر از قدرت و هوس برای ثروت، به ایسلند آمدند. برای چند دهه، تقاضای بیش از حد این کشور برای مواد مخدر، سبب ایجاد جهانی از قاچاقچیان، تولیدکنندگان و توزیعکنندگان در سرزمین یخی شده است. استفانسون هردوی این جهانها را به خوبی میشناخت. ارزهای دیجیتال و تبهکاران، برای مقابله با پشت پردهی بحران مالی جهانی، به طور پیوسته در حال نزدیکتر شدن به یکدیگر بودند. سرقت بزرگ بیت کوین، بین این دو همجوشی ایجاد کرده بود؛ تک تک اجزای آنها از عطش به آزادی حکایت داشت که افسانهها در طبیعت یخ زده ایسلند نوشته بودند.انفجار کریپتو
زنجیرهی حوادثی که به تصادم مجرمان ایسلند و ارزهای دیجیتال منجر شد، در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۸ اتفاق افتاد. در آن روز، بانک سرمایهگذاری لیمن برادرز (Lehman Brothers) در نیویورک از هم فروپاشید و اقتصاد جهانی در سراشیبی سقوط قرار گرفت. هیچ کشوری بیشتر از ایسلند، سرزمین آتشفشانی که در میان آمریکا و اروپا در لبهی قطب شمال واقع شده بود، از این اتفاق ضربه نخورد. برای چندین قرن، این کشور با فعالیت در صنعت ماهیگیری و کشاورزی محافظهکارانه عمل میکرد، اما در اوایل دههی ۲۰۰۰، دولت به بانکها اجازه داد تا در دنیا سفر کنند و به تجارت داراییهای ایسلند در بازارهای بینالمللی بپردازند.
وایکینگهای عصر جدید خیلی زود به ثروت هنگفتی دست یافتند. استثمارهای آنان در راستای اهداف بنیانگذاران دروغین ایسلند بود؛ وایکینگهای قرن نهمی که برای فرار از دست پادشاه خودخوانده، از نروژ گریخته بودند. این هجرتها سبب کشف جزیرهی بهشتی شد که وسعت آن به اندازهی نصف بریتانیا بود و شفقهای قطبی، درهها و سواحل شنی سیاه آن روی فوران ۷۰ میلیون سالهی بیرون آمده از دهانهی زمین قرار داشت. آنها قدیمیترین پارلمان جهان که آلدینگ (Althing) نام داشت را تأسیس کردند و در آن جا زندگی آرام خود را ادامه دادند. هیچکس نمیتوانست بر آنها فرمانروایی کند. هیچکس مانع بانکدارها نمیشد و آنها در آزادی کامل زندگی کردند. این ثروتسالارها، میلیاردها دلار در لندن سرمایهگذاری کرده و مؤسساتی مانند هملیس (Hamleys) و باشگاه فوتبال وستهام یونایتد را خریداری کردند. حقوق و دستمزد ایسلندیها افزایش پیدا کرد. خودروهای لوکس در بیرون از هر خانهای به چشم میخورد. آلتی پیتور اودینسون، متخصص فناوری اطلاعات، با یادی خوش از آن زمان میگوید که «دوران بسیار خوبی بود.» اودینسون ۲۹ ساله، دانشجوی سابق فعالیتهای هنری، ۳۰ هزار پوند جمع کرده بود و در یک شرکت کوچک ارائهدهندهی خدمات اینترنتی در ایسلند کار میکرد. او وقت خالی زیادی برای کشف اشتیاق بی حدوحصر خودش نسبت به فناوری داشت، اما مانند بیشتر ایسلندیها، دنیای او به زودی با تغییر بزرگی روبرو میشد. سه بانک اصلی کشور شش برابر تولید ناخالص داخلی ایسلند را قرض گرفته و آن را روی سهام و داراییهای بیارزش سرمایهگذاری کرده بودند. زمانی که لیمن برادرز اعلام ورشکستگی کرد، آنها نیز به همراهش سقوط کردند و ایسلند را با خود به زیر کشاندند. حدود ۹۷ درصد از بخش مالی این بانکها در عرض ۳ روز سقوط کرد، ۸۰ درصد بازار سهام آنها از بین رفت و ارزش حسابها در چند دقیقه از میلیونها دلار به یک صفر توخالی بزرگ رسید. مردم در بیرون از بانک ها صف کشیدند و مانند دوره جمهوری وایمار ژرمنها، کیسههای پلاستیکی را پر از اسکناس کردند. حکومت ایسلند با اتخاذ رویکرد سختگیرانهای، کنترل هر سه بانک بزرگ کشور را در دست گرفت. در ژانویه ۲۰۰۹ و طی مبارزه بدون خشونت «انقلاب ماهیتابهها و گلدانها»، معترضان در شهر ریکیاویک، پایتخت ایسلند و بیرون ساختمان آلدینگ، روی ظروف آشپزخانه محکم کوبیدند و خواستار برکناری بانکدارها شدند. روسای بانکها به خارج از کشور گریختند و مسئولان رده پایینتر را برای رویارویی با مقامات این کشور تنها گذاشتند. اعتماد ایسلندیها نسبت به اقتصاد کشورشان متزلزل شد. پساندازهای یک شبهی اودینسون به باد رفت و ارزش صندوق بازنشستگیاش به تنها ۲ هزار پوند رسید. او شروع به جستجوی سیستم مالی جایگزینی کرد تا ایمان از دست رفتهاش را دوباره برگرداند. اما اودینسون خوششانس بود. در همان ماه، زمانی که معترضین ماهیتابهها و گلدانها شورش کردند، توسعهدهنده و یا توسعهدهندگان ناشناسی که خودشان را ساتوشی ناکاموتو مینامیدند، بیت کوین را اختراع کردند. این ارز دیجیتال تنها روی رایانهها ذخیره میشد و از دست دولتها و بانکهای مرکزی به دور بود. برخی هشدار میدادند که این ارز، تنها یک چیز دیجیتال موهومی است. عدهای دیگر نیز معتقد بودند که پایان کار ارزهای سنتی که تقریباً هزار سال دوام آورده بودند، هماکنون فرا رسیده است. او، سال بعد به تحقیق در خصوص ارزهای دیجیتال پرداخت. کار او فضای انجام این کار را برایش فراهم میکرد. خیلی زود، روی لپتاپ شخصیاش شروع به استخراج بیت کوین کرد. مانند طلا، بیت کوینهای جدید نیز استخراج میشدند، اما ماینرها به جای در دست گرفتن بیل و کلنگ، از طریق رایانههایی که برای استخراج تعدادی سکه دیجیتال مسایل ریاضی را حل میکردند، پاداش خودشان را به دست میآوردند. در آن روزهای ابتدایی، افرادی مانند اودینسون، میتوانستند این کار را تقریباً روی هر لپتاپی انجام دهند و ماینرها نیز قادر بودند تا در هر ده دقیقه، ۵۰ بیت کوین استخراج کنند. بیشتر آنها انقلابیون انحصارطلب کریپتو بودند که از توانایی بیت کوین برای کنار گذاشتن بانکها و دغلکارانی که حرص و طمعشان به نابودی اقتصاد جهانی دامن زده بود، هیجانزده بودند. خیلی زود، پس از ارائه راهحلی جالب توجه، صحبتها پیرامون بیت کوین فروکش کرد. قیمت آن تقریبا بیحرکت ماند و اودینسون دیگر پیگیر آن نشد. نویسندگان حوزهی فناوری شروع به مسخره کردن فرایند استخراج کردند. یکی از روزنامهنگاران گیزمودو، در ماه می ۲۰۱۳ نوشت:این رایانهها در حقیقت هیچ کاری جز حل کردن معماهایی بسیار سخت و ضرورتاً بی اساس برای به دست آوردن پولی مجازی، انجام نمیدهند. این مانند آن است که بزرگترین اذهان دنیا را گرد هم آوریم و آنها را برای به دست آوردن نیکل، به حل جدول سودوکو وادار کنیم.
اودینسون بیت کوینهایش را در گوشه کنار لپ تاپی که در آن ذخیره میکرد، از یاد برد تا دسترسی به آنها را از دست بدهد. زمانی که او تمرکزش را از روی بیت کوین برداشت، این ارز دیجیتال به موضوعی فراگیر تبدیل شده بود. در سال ۲۰۱۳، ای سیکها وارد ماجرا شدند و از آنها برای استخراج بیت کوین استفاده میشد. این ماشینهای بسیار کوچک، میتوانستند با سرعتی در حدود ۵۰ برابر سریعتر از هر ریگ خانگی، فرایند استخراج را انجام دهند. بسیاری از شرکتها، هزاران ای سیک خریداری کردند، سرعت پردازشی خودشان را به شدت بالا بردند و صدها هزار پوند بیت کوین استخراج کردند. استخراج ارزهای دیجیتال دیگر یک سرگرمی محسوب نمیشد. ناکاموتو، فردی که هویتش همچنان مخفی بود، بیشترین میزان بیت کوین را تا سال ۲۰۱۳ در اختیار داشت که گفته میشد تعداد کوینهای او به بیش از یک میلیون واحد میرسد. پلیس فدرال آمریکا (FBI) نیز دومین دارنده بزرگ بیت کوین بود. این سازمان پس از دستگیری مالک سایت فروش مواد مخدر آنلاین سیلک رود، ۱۵۰ هزار بیت کوین به دست آورد. سیلک رود بازار سیاهی بود که در آن مواد مخدر و سایر چیزهای غیرقانونی خرید و فروش میشد و ارتباط بیت کوین با جرائم سازمان یافته از این نقطه بود که برای همیشه به نام این ارز دیجیتال پیوند خورد. اودینسون، پس از آنکه اولین تماسهایش را دریافت کرد، دستپاچه شد. هر چه باشد رو در رو شدن با علاقهمندان ارزهای دیجیتال در ایسلند کار خیلی سخت است.
جهش بزرگی ایجاد شده بود و من با خودم گفتم که ای وای، خدای من، بیت کوینهام کجاست! متأسفانه احتمالا برای همیشه گم شدند. ممکنه از آنها پشتیبان داشته باشم. نمیدونم. همه جا را گشتم.
سالهای اولیه بیت کوین سرشار از داستانهای مشابه است. علاقهمندانی که بیت کوینهایشان را الکی خرج کرده و یا خیلی ساده اطلاعات حسابشان را گم کردند. هجومی که به سمت بیت کوین شکل گرفت، اشکالات زیادی به همراه داشت. همانند موتور ماشینهای مسابقهای، ای سیکها برق مصرف میکردند و به سادگی بیش از اندازه گرم میشدند. مخارج کلیِ در بیشتر کشورها به شدت بالا رفت. هرچند، ایسلند دو مزیت عمده داشت: این کشور به طور طبیعی سرد بود و این یعنی هزینهی کمتری صرف سیستمهای خنککننده میشد. مزیت دوم این بود که یک چهارم الکتریسیته آن از انرژی ارزان زمین گرمایی تأمین میشد. بیت کوین یک معدن طلای تمام عیار بود. شرکتهای چند ملیتی با هدف سود کوتاهمدت، به این عرصه هجوم آوردند. شرکتهای محلی مراکزی که شبیه به دیتاسنتر بود را به شرکتهای خارجی اجاره دادند. چندین شرکت نیز در Asbru، پایگاه سابق نیروی دریایی آمریکا که در خارج از کپلاویک، شبهجزیره جنوبی ایسلند در جنوب غربی این کشور به سمت گرینلند، واقع شده بود شروع به فعالیت در این عرصه کردند. علاقهمندانی مانند اودینسون هرگز وقوع چنین چیزی را ندیدند. او گفت:
شرکتهای بزرگ به طور مخفیانه و به دور از چشم عموم ایجاد شدند.
تا ماه دسامبر ۲۰۱۷، ارزش یک بیت کوین به ۱۴,۷۶۰ پوند رسید. ایسلند تقریباً به استخراج بیت کوین، به اندازهی خانههای مردم برق اختصاص داد. اودینسون در محلی که یک بار ارز دیجیتال به واسطهی علاقهمندان به رایانه و شهروندان اینترنتی محبوب شده بود، با متخصصان تجهیزات استخراج در این خصوص به صحبت میپرداخت. سیاستمداران هشدار دادند که ایسلند بیش از حد به سمت صنعت پر نوسانی که آیندهی قابل پیشبینی ندارد، حرکت کرده است. اما، دنبالکنندگان جدید بیت کوین در ایسلند، مانند اجداد وایکینگشان، به جمعآوری پول کلانی که طریق از داراییهای طبیعی جزیرهی خودشان به دست میآمد، مشغول بودند و هیچ رهبری هم نمیتوانست مانع کار آنها شود. استخراج بیت کوین شتاب گرفت. شرکت Borealis، یکی از بزرگترین شرکتهای عملیاتی در ایسلند، دیگر در خصوص چیزی که رئیس این شرکت آن را تب طلا مینامید، همکاری نمیکرد. شرکت Advania، یکی از بزرگترین شرکتهای ایسلندی، ۷۰ درصد از تجارت خودش را به بیت کوین اختصاص داد. یکی از مدیران اجرایی این شرکت به مجلهی آمریکایی جیکیو (GQ) گفت:
موقعیت به وجود آمده، بسیاری از کابویها را به خودش جلب میکرد.
ایسلند تداعی یک غرب وحشی بود. دیتاسنترها، بانکهای آن بودند که در آن، تجهیزات فناوری به ارزش میلیونها پوند استفاده شده بود. افراد زیادی مانند بوچ کسیدی (Butch Cassidy) آمریکایی، برای کسب ثروت رهسپار سرزمین یخی شده بودند. سیستم دوربینهای مداربسته و هشدارهای خودکار، بیشتر ساختمانهای Asbru را احاطه کرده بود اما Borealis و Advania اولین قانون دنیای زیرزمینی ایسلند را فراموش کرده بودند:
همیشه یک نفوذی داشته باش.
موج جرم و جنایت
انثور کریسجان کارلسون میگوید که در گذشته قاچاق مواد مخدر به ایسلند، تنها کمی پیچیدهتر از ارسال یک نامه بود. کارلسون ۴۲ ساله، قدی بلند، هیکلی ورزیده و موهای بسته شدهای دارد. او به مصرف تنباکو علاقه دارد، شطرنج بازی میکند و برای آنکه شما را برای مطلب اصلی آماده کند، مانند بسیاری از ایسلندیها در آخر جملاتش پوزخندی میزند. این رفتارش او را دوستداشتنی کرده است. حتی به سختی میتوان فهمید که تنها چند ماه قبل، بعد از ۷ سال حبس به جرم تجاوز و اخاذی و جرائم دیگر، آزاد شده است. مجله جیکیو، کارلسون را در بار مجللی در ریکیاویک که در آن افرادی با تیپهای امروزی، نوشیدنی ۲۰ پوندی مینوشیدند و لامپهای ادیسونی آن از روند بهبود یافته اقتصاد ایسلند خبر میداد، ملاقات کرد. کارلسون با لباس ورزشی آدیداس و هندزفری بلوتوثی روی گوشش، نظر میرسید که مسئول دریافت ورودی از مردم باشد. در حقیقت، او این کار را برای بیش از دو دهه انجام داده و به کارهایی مثل حمل مواد مخدر مانند کوکایین و شیشه به ایسلند مشغول بوده است.
او در سالهای ابتدایی زندگیاش، در بزرگترین کشتیهای حمل باری که به سوی تعمیرگاه کشتی ریکیاویک میرفتند، فعالیت کرده بود. روال کاریاش هم به این صورت بود که فردی را در اسکله رُتردام ملاقات میکرد، بسته را به آن شخص میداد و در ایسلند آن را تحویل میگرفت. پلیس، کارلینسون را در سال ۲۰۰۴ دستگیر کرد. او به جای تسلیم شدن، راه سادهتری را پیدا کرده بود. او گفت:مواد را در جعبه گذاشتم و آن را با نام شخص دیگری، ارسال کردم. اهمیت هم نداشت که نام چه کسی باشد. در مقصد نیز فردی که در یونایتد پارسل سرویس کار میکرد، بسته من را از گمرک تحویل میگرفت.
کوکایین از مسیرهای همواری وارد ایسلند میشد. مردم محلی برای تهیهی اکستازی و شیشه، ابتدا به اروپا، معمولاً اسپانیا، لهستان و یا هلند سفر میکنند. سپس، این مواد را به برزیل میبرند تا آن را با کوکایین معاوضه کنند و به ایسلند بیاورند. همیشه فرد گماشتهای برای همکاری با شما و نادیده گرفتن اجناس وجود دارد؛ مامور امنیت، گمرک و یا افراد مسئول مدیریت کالا. کارلسون صدها کیلو کوکایین و شیشه را به ایسلند وارد کرده بود اما با این حال او فرد اصلی باند نبود. خرید و فروش مواد مخدر در ایسلند بیشتر کار یک انجمن بود تا یک کارتل. خشونت گستردهای وجود نداشت و اعضای انجمن، خودشان نظم و آرامش را حفظ میکردند. کارلسون درباره یکی از خاطراتش میگوید:
زمانی که در دههی ۹۰، ویتنامیها برای وارد کردن هرویین به کشور تلاش کردند، من به همراه سایر افراد محلی به شدت با آنها درگیر شدیم. مواد آنها را گرفتیم و در کاسه توالت انداختیم. به آنها گفتیم که در بازارمان به هرویین نیازی نداریم چون در کشور کوچکی زندگی میکنیم که همه همدیگر را میشناسند.
آنها شروع به تکرار این جمله از افسانههای ایسلند کردند که «اینجا هیچ پادشاهی وجود ندارد و شما پادشاهان کوچک بسیاری دارید.» کشور ایسلند واسط گسترش توزیع مواد مخدر نیست. این کشور تقاضای زیادی برای گسترش تجارت داخلی خود دارد. ایسلندیها خیلی تمایل دارند که بگویند بهترین کشور روی کره زمین برای آنهاست. آنها بیش از هر ملیت دیگری کوکاکولا مصرف میکنند، بالاترین میزان استفاده از اینترنت را دارند و این موضوع برای کشوری که خانه خوانندهها و نویسندگان شگفتانگیز بسیاری است، جای تعجب ندارد. همچنین ایسلند، بالاترین سرانه مصرف ماریجوانا در جهان را نیز به خود اختصاص داده است. پیش از سقوط مالی این کشور، مردم ایسلند، حشیش وارداتی مصرف میکردند. اما پس از آن، سیاستهایی که از سوی مجلس قانونگذاری ملی این کشور اتخاذ شد، واردکنندگان مخرب را از پای درآورد. هیچ یک از اعضای این باندها دیگر برای وارد کردن کوکایین و یا مواد مخدر با کیفیت، پول نقد نداشتند. قاچاقیان اصلی از پای درآمدند و عقبنشینی کردند. علاقهمندان به ماریجوانا خلاقیت به خرج دادند. بسیاری از آنان در میان بیابانهای سرد، چادر زدند و به پرورش نوع بسیار قوی از این ماده مخدر پرداختند و بدین ترتیب، توریستهای علاقهمند را به سمت سواحل این کشور جذب کردند. حتی در سال ۲۰۱۶، اسنوپ داگ هم در توییتر خود به این موضوع اشاره کرد. سیندری استفانسون یکی از افرادی بود که در صنعت جدید ماریجوانای این کشور سرمایهگذاری کرد. او در سال ۱۹۸۶ و در شهر آکوریری، به دنیا آمد. آکوریری، شهر کوچکی است که با شمال شرقی ریکیاویک ۲۵۰ مایل فاصله دارد و هر ساله در فصل زمستان، توریستهای زیادی را برای دیدن رقص شفق قطبی به خود جذب میکند. پزشکان زمانی که استفانسون کودک بود تشخیص دادند که او دچار اختلال کمتوجهی و بیش فعالی است و به همین خاطر، بین مؤسسات زیادی در جاهای متروک و دورافتاده ایسلند سرگردان شد. در سال ۲۰۰۲ و زمانی که او ۱۶ سالش بود، برای اولین بار مواد مخدر مصرف کرد. در دو سال بعدی او هر چیز ممکنی را تجربه کرد و تا سن ۲۰ سالگی، پلیس ایسلند نام او را در ۲۰۰ پرونده جرم و جنایات کوچک آورده بود. او به روزنامهای محلی گفت:
مثل جهنم بود و من برای شیطان کار میکردم.
در سال ۲۰۱۰، دادگاه، چهار ماه زندان برای استفانسون در نظر گرفت و او روند ترک اعتیاد را آغاز کرد. استفانسون زندگی آرامی را شروع کرد، صاحب فرزندانی شد و در رشتهی علوم کامپیوتر دانشگاه ریکیاویک ایسلند مشغول به تحصیل شد. او به نوشتن پروژههای خانگی مانند نسخهی HTML5 بازی موبایل فلپی برد مشغول شد و همچنین تصمیم به پرورش ماریجوانا گرفت. پلیس ایسلند که با انتشار عکسهای جذاب و بامزه در رسانهی اجتماعی طرفداران جهانی پیدا کرده بود، اما برای جلوگیری از روند خرید و فروش مواد مخدر کار خاصی نمیکرد. تلاشهای آنها برای ارتقای شهرت به دست آمده، با شکست بدی روبرو شد. در سال ۲۰۱۴، گارد ساحلی ایسلند، ۱۵۰ (و به گفته عدهای ۲۵۰ عدد) مسلسل دستی Heckler & Koch MP۵ از نروژ دریافت کرد اما در پی اعتراضی عمومی، مجبور به برگرداندن این سلاحها شدند (تنها Viking Squad، گروه ضد تروریستی ایسلند مسلح هستند). نیروهای امنیتی این کشور و همچنین خلافکاران مقابل آنها نتوانستند تجهیزاتی را حتی به نزدیکی این کشور وارد کنند. هیچ یک از زندانها، مانع از پرورش نسل جدید موادفروشها نشدند. این افراد در صورت ارتکاب به چنین جرمی با مجازاتهای طولانی مدتی مواجه نمیشدند و زندانهای ایسلند هیچ شباهتی به زندانهای انگلستان نداشتند. پنج تا از زندانهای موجود در این کشور، تنها ۱۷۲ زندانی دارد که دو تا از آنها از جمله Sogn، دایر هستند. اتاقهای زندانیها در آنجا، تکنفره، شامل پنجره و مجهز به تلویزیون صفحه تخت بوده و استفاده از تلفن همراه نیز مجاز است. زندانیها اغلب در طول روز به کار در مزرعه و امور مربوط به تعمیر و نگهداری مشغولند. در کشور ایسلند، بازپروری دغدغهی اصلی مراکز نگهداری است، نه مجازات.
امنیت این زندانها ضعیف است و برخی از زندانیان برای ملاقات خانوادههایشان و یا حتی مست کردن، به سادگی از زندان خارج میشوند. فرار کردن از زندان هم در این کشور جرم محسوب نمیشود. قانون ایسلند از این اصل که میل به آزادی در انسانها، صرف نظر از شرایطی که دارند یک پدیده طبیعی است، تجلیل میکند. کارلسون میگوید:زندانها شبیه به کمپ تابستانه هستند. شبیه به مدرسه پسرانه. زندانهای ایسلند چیزی که تصور میکنید نیست، تنها ما در ایسلند، مجرمانی خوشحال داریم.
همه با این عقیده موافق نیستند. گودموندور «گومی» ثورودسون یکی از قاچاقچیان مواد مخدر بود که از زمان محکومیتش در سال ۲۰۱۳ به جرم قاچاق ۶۶ کیلوگرم شیشه، به عنوان مدافع اصلاح شخصیت در زندان، به بازپروری خودش پرداخت. او درشت هیکل و قوی بود، موهایش را رو به یک سمت میزد و چشمان آبی زاغی داشت. گومی در خوابگاه ریکیاویک، در مورد این که زندانهای ایسلند محل مناسبی برای گسترش مشکلات مربوط به مواد مخدر هستند، خیلی رک صحبت میکرد. یک دهه پیش، زندانیها حشیش میکشیدند. پس از آن، مواد سنگینتری وارد شد. مردم به این موادها علاقهمند شدند، در محلهایی گرد هم آمدند و تمام دوستانشان را درگیر این مواد کردند و بدین ترتیب، این مواد در سراسر کشور گسترش پیدا کرد. دغدغهی آن روزهای ثورودسون یک نوع قرص بود که با نسخه تجویز میشد و به بدتر شدن بحران مشتقات تریاک آمریکا دامن میزد. حق با او بود. قرصهای مسکنی مانند آلپرازولام و فنتانیل به بحران ملی که دولت رسماً متوجهی آن شده بود، منجر شد. ثورودسون گفت:
مردم مجبورند چندین سال در زندان بماندند و تنها کاری که میکنند بازی با پلیاستیشن، مصرف مواد و صحبت در مورد جرم و جنایت است. وقتی از زندان آزاد شوید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
قسمت دوم این مقاله جذاب را دوشنبه هفته بعد بخوانید.
!such wow
عالی بود،بی صبرانه منتظر ادامش هسیم
من بیشتر مجذوب ایسلند شدم و کلا قضیه بیت کوین یادم رفت، خخخخ