یادداشت: بیت کوین میتواند راهحلی برای مشکل عدم تقارن اطلاعات در اقتصاد باشد
تقریباً در تمامی بازارها، فروشندگان بیشتر از خریداران میدانند. پدیدهای که با نام عدم تقارن اطلاعات شناخته میشود و وقوع آن در نهایت میتواند منجر به سقوط بازار شود. از نگاه برخی تحلیلگران، بیت کوین راهحلی برای این پدیده است و بررسی آن میتواند بینشی عمیقتر برای سرمایهگذاران بلندمدت آن ایجاد کند.
نوئل آچسون (Noelle Acheson)، رئیس پیشین بخش تحقیقات در کویندسک و جنسیس تردینگ در یادداشتی در کویندسک با بررسی شباهتهای میان چشمندازهای در حال تغییر بازار ارزهای دیجیتال و اقتصاد کلان به تحلیل بیت کوین با نگاهی بلندمدت پرداخته است.
احتمالاً داستان «بازار خودروهای دستدوم» جورج آکرلوف (George Akerlof) را شنیدهاید. این اقتصاددان برنده نوبل در مقاله مهم خود نشان داد که نبود تقارن اطلاعاتی میان خریدار و فروشنده درمورد کیفت خودروهای دستدوم (در شرایطی که فروشندگان معمولاً بیشتر از خریداران میدانند)، باعث خروج خودروهای باکیفیت از بازار و کاهش متوسط قیمتها میشود. فرضیه عدم تقارن اطلاعات که با نام سازوکار کژگزینی (Adverse Selection) شناخته میشود، در نهایت میتواند منجر به ازبینرفتن بازار شود.
نظریه کژگزینی بازار در طول سالهای گذشته با واکنش منفی بسیاری روبرو شده است؛ بهویژه از سوی افرادی که بهدرستی خاطرنشان میکنند که بازار خودروهای دست دوم از بین رفتی نیست. با این حال، این نظریه یک پرسش مهم را مطرح میکند: شخصی که از او خرید میکنم چه چیزی میداند که من نمیدانم؟
مایکل اسپنس (Michael Spence)، اقتصاددانی که بههمراه جورج اکرلوف برنده جایزه نوبل اقتصاد شد، با تعمیم این سازوکار به بازار کار، نظریه علامتدهی (Signalling) و اتکای بیش از حد به اعتبار (Over-Reliance on Credentials) را معرفی کرد. در حالی که نبود تقارن اطلاعاتی یکی از دغدغههای اصلی کمیسیون بورس و اوراق بهادار است، بسیاری چگونگی تأثیر این امر بر بازار سهام و اوراق قرضه را بررسی کردند. اطلاعات صادرکنندگان داراییها تقریباً همیشه بیشتر از خریداران در بازار هدف است و در هنگام معامله نیز فروشندگان انگیزههای گوناگون و احتمالاً مجموعه اطلاعات متفاوتی نسبت به خریداران دارند.
با این همه، این مسئله درباره قیمت بیت کوین و دیگر ارزهای دیجیتال مشابه صدق نمیکند.
بیت کوین، هیچ جلسه مدیریتی پشت درهای بسته برای اتخاذ تصمیماتی ندارد که بر درآمدهای آینده آن تأثیر می گذارد. هیچچیز درباره بیت کوین پیش از اطلاع همه تغییر نمیکند و هیچ تغییری در کدهای آن بدون توافق عمومی انجام نخواهد شد.
از این رو، بیت کوین نیز مانند گندم و طلا یک کالا است. همه میدانیم که آنها چه چیزی هستند و پذیرفتهایم که خصوصیات آنها به این زودیها تغییر نخواهد کرد. اگر بیت کوین را مانند گندم و طلا در نظر بگیریم، میدانیم که دقیقاً چه چیزی بهدست خواهیم آورد.
این فرض برای این برای قانونگذاران اهمیت بسیاری دارد. کمیسیون بورس و اوراق بهادار در این مورد درست فکر میکند که باید با برخی از ارزهای دیجیتال باید مانند اوراق بهادار رفتار شود. مانند توکنهایی پروژههایی که به یک تیم رهبری کوچک وابسته هستند، تیمی که امیدوار است که از تلاش های خود سودی به دست آورد. اما بیت کوین هیچ تیم رهبری ندارد.
برخی ممکن است استدلال کنند که توسعهدهندگان اصلی بیت کوین رهبران آن هستند، اما آنها تنها به جامعه خدمت میکنند و در حفظ شبکه نقشی ندارند. علاوه بر این، قوانین مربوط به شفافسازی مالی بیت کوین بهگونهای طراحی شدهاند تا سرمایهگذاران به این اطلاعات دسترسی داشته باشند. تصور سازوکاری شفافتر از شبکههای غیرمتمرکز بلاک چین دشوار است.
تقارن اطلاعات نیز در ایجاد ساختار بازار اهمیت زیادی دارد. برای نمونه، وامدادن را در نظر بگیرید. در امور مالی سنتی، وامگیرندگان تصویر دقیقتری از این موضوع دارند که میخواهند با سرمایه درخواستی خود چه کاری انجام دهند. اما ممکن است با آنچه که به وامدهنده میگویند متفاوت باشد، کسی که نبود شفافیت اطلاعاتی را با کاغذبازی و استفاده از ریاضیات برای محاسبه اعتبار حساب جبران میکند. حتی زمانی که برای وام وثیقه مورد نیاز است، عدمقطعیت وجود دارد: آیا ارزش خانه، قایق بادبانی یا نقاشی واقعاً با مقدار ارزشگذاریشده برابر است؟ ریسک این ارزشگذاری از طریق اعمال نرخ بهره بر وام جبران میشود.
در سازوکار وامدهی ارزهای دیجیتال، فراتر از ریسک طرف معامله (Counterparty Risk)، هیچ عدم تقارن اطلاعاتی وجود ندارد. کدها متنباز و قابلتأیید هستند، تشخیص حق مالکیت ارزهای دیجیتال نسبتاً ساده است و ارزش بازار آنها بهراحتی در ۲۴ ساعت شبانه روز، ۷ روز هفته، هر روز از سال قابلتعیین است.
وثیقههای ارز دیجیتال میتواند نوسانات بیشتری نسبت به نوع سنتی خود داشته باشند. اما این مشکل را میتوان با افزایش نسبتهای وام به ارزش جبران کرد. همچنین، سادگی نسبی در انتقال این وثیقهها، حتی بهصورت برنامهریزیشده از طریق اجرا توسط قراردادهای هوشمند در صورت ایجاد شرایط خاص، لایه دیگری از عدم قطعیت و دردسر در وامدهی را برطرف میکند.
این دستاوردی بزرگ برای صنعت ارزهای دیجیتال است. وامدهی مبتنی بر وثیقه ارزهای دیجیتال باارزش، بهدلیل وجود تقارن اطلاعاتی، این پتانسیل را دارد که تا حد زیادی نسبت به وثیقهگذاری سنتی ایمنتر، کارآمدتر و گستردهتر باشد. بحرانهای سال گذشته بازار ارزهای دیجیتال عموماً بهدلیل نقص در مدیریت ریسک و وثیقه رخ داد که اغلب حاصل کمبود تجربه و نظارت است. میتوانیم امیدوار باشیم که بازار از اشتباهات درس گرفته و استانداردها را ارتقا داده است. مقررات نیز میتواند نقش مهمی را ایفا کند، زیرا وامدهندگان ارز دیجیتال را ملزم به انتشار سیاستهای دریافت وثیقه و وام به ارزش میکند.
با نگاهی گستردهتر، اکنون تازه میتوانیم میتوانیم بفهمیم که اگر بازار بیشتر بر نقدینگی و خدمات تمرکز میکرد و کمتر به الزاماتی پایبند میبود که برای جبران دسترسی نابرابر به اطلاعات طراحی شدهاند، زیرساختهای آن چگونه تکامل مییافت. همان طور که به قانونگذاران اجازه میداد تا منابع بیشتری برای پیگیری جرایم عمدی اختصاص دهند، داراییهایی که دارایی شفافیت مالی هستند، میتواند منجر به کاهش هزینههای تراکنشها و افزایش بهرهوری سرمایه برای پساندازکنندگان و سازندگان آنها شوند.
هیچگاه نمیگویم که شبکههایی مانند بیت کوین راهحلی برای تمامی مشکلات نبود تقارن اطلاعاتی هستند. با این حال، عقیده دارم که شفافیت، تمرکززدایی و ماهیت متنباز برخی از سیستمهای توزیع شده می تواند با حذف لایهها و افزودن شکل جدیدی از سادگی، نحوه انجام برخی فعالیتهای مبتنی بر بازار را تغییر دهد.
در نهایت، این سیستمهای جدید با نشاندادن این مسئله بر نظریه کژگزینی اقتصادی تأثیر میگذارند که همه بازارها نیازی به درگیرکردن انتظارات نامشهود خریداران و فروشندگان ندارند و قیمتگذاری بر اساس این انتظارات نیز همیشه نیازی به اعتماد ندارد. در دورهای که اقتصاد بازار بهطور فزایندهای به اقتصاد اطلاعات تبدیل میشود، شفافیت و تأییدپذیری نقشهای مهمتری در شکلدادن عادتهای معاملاتی بازی میکنند.
واضح است که این اظهارات کلی هستند و داراییهای بیارزش بخشی از بازار ارزهای دیجیتال را در بر میگیرند. برخی از پروژهها توسط تیمهای کوچکی راهاندازی شدهاند که میتوانند توکن را دستکاری کنند، برخی از بلاکچینها نیز غیرمتمرکز نیستند، برخی از داراییها دارای پشتوانه ذخایر قابلاعتمادی نیستند و برخی توکنهای نیز بر اساس مشوقهای آزمایشنشدهای طراحی شدهاند. اما شبکه پایداری مانند بیتکوین با محدودکردن فناوری و ریسک دستکاری انسانی، روشی جایگزین برای مشکل شفافسازی اطلاعات مالی ارائه میکند.
از آنجایی که مفهوم مقاله بازار خودروهای دستدوم، هرگز وارد عصر اقتصاد دیجیتال نشد، فکر نمیکنم که مشکل نبود تقارن اطلاعاتی نیز در بازار متداول شود. با این حال، در عصری که اطلاعات بیشتری از آنچه تولید و جمعآوری میشوند نمیدانیم با آن چه کار کنیم، بازارها امروزی هنوز مانند گذشته با مشکل نبود تقارن اطلاعاتی مواجه هستند. برای اولین بار، اکنون یک فناوری داریم که بهطور قابلاعتمادی اطلاعات مالی دارایی را در خود دارایی جاسازی میکند. اگرچه تأثیر آن بر شکلدهی خدمات در بازار امروزی احساس می شود، اما تکامل آن در نهایت ساختار و انتظارات ما از خدمات بازار در آینده را شکل خواهد داد.
متاسفیم که این مطلب نتوانسته نظر شما را جلب کند. لطفا با نظرات و پیشنهادات خود، ما را در بهبود همیشگی سایت یاری دهید.