سال ۲۰۱۸، سال درخشش ارزهای دیجیتال با ثبات
در ابتدا لازم به اشاره است که جهت آشنایی با مفهوم ارز دیجیتال باثبات میتوانید به مقاله دلار دیجیتالی (TUSD) و آشنایی با مفهوم ارزهای دیجیتال باثبات مراجعه کنید.
به طور کلی ارزدیجیتال باثبات یا Stablecoin ، ارزدیجیتالی است که ارزش آن به یک دارایی پایه وابسته است. به عنوان مثال توکن USDT که به آن تتر هم میگویند، وابسته به دلار آمریکا است. قیمت USDT همواره یک دلار است.
تعداد انگشت شماری پروژه در این زمینه وجود دارد که اخیرا با افزایش حجم بازار خود ما را به داشتن ارز دیجیتالی با ارزش ثابت امیدوار کردهاند.
شاید بتوان امید داشت یکی از این ارزها که سرمایه خود را اخیرا چند صد میلیون دلار افزایش داده و یا دیگر ارزهای باثبات که خود را مخفی کردهاند، بتوانند راه حلی ارائه دهند… این طور نیست ؟! اما به نظر من این احساس، توهمی بیش نیست.
شاید بسیاری از شما پروژههای امیدوارکنندهای که در گذشته وجود داشتند و در انجام اهداف خود شکست خوردند را فراموش کرده باشید. پروژه BitUsd یکی از این پروژه هاست. من همچنین تتر را نیز به جمع شکستخوردگان افزوده و دلیل آن را ایجاد فضایی غیرمطمئن برای این ارز می دانم. همچنین حجم بازار آن به صورت قابل توجهی بیشتر از مقدار فعلی آن است.
من معتقدم که بسیاری از پروژههای فعلی نیز با شکست مواجه خواهند شد. رهبران دنیای ارزدیجیتال، نیاز به وجود ارزهای باثبات را از خیلی وقت پیش احساس کردهاند. انگیزه اقتصادی برای ساخت این ارزها به اندازه غیرقابل تصوری زیاد است ولی باید درنظر گرفت که طراحی پروتکل اقتصادی این نوع ارزها دشوار است و در صورت راحت بودن این امر، سالها پیش یک ارز موفق در این زمینه ساخته شده بود.
عدهای که نسبت به پروژههای فعلی خوشبین هستند، معتقدند که در نهایت این پروژهها بروزرسانی شده و پروتکلهای لازم را اجرا خواهند کرد. به نظر من این خیلی خوشبینانه است. از آنجایی که طراحی پروتکل اقتصادی این ارزها کار دشواری است، ممکن است تیم پروژه بدون دانش کافی برای طراحی بینقص بوده و درکی از اهداف پروژه نداشته باشد. اگر تیمی یک پلتفرم جدید برای قراردادهای هوشمند طراحی کند که خالی از ایراد نباشد، آیا شما وعده سازندگان را درباره رفع ایرادات در آینده باور خواهید کرد؟ در بسیاری از موارد تیم پروژه، توکنی که پیشفروش کرده است را با توکنی که برای طراحی مدنظر داشت یکی نمیبیند که منجر به نقض قراردادهای حقوقی و اجتماعی جهت انجام دوباره پروژه میشود.
قبل از اینکه این ارزها را بررسی کنیم باید با چند مفهوم ساده ولی مهم آشنا شوید.
نظام تثبیت نرخ ارز
هر طراحی برای ارز باثبات که تا به امروز پیشنهاد شده است، در حال پیادهسازی یک نظام تثبیت نرخ ارز (Exchange Rate Peg) است که به معنی تثبیت نرخ معامله یک ارز نسبت به ارز دیگر است.
جهت طراحی یک ارز دیجیتال با ثبات دانستن اصول نرخهای ارز تثبیت شده الزامی است. کشورهای با سرانه درآمد ناخالص میانه (Middle-income Countries) ارزش ارز خود را معمولا با ارزهای مطرح میسنجند تا قدرت خرید پایداری ایجاد کنند. پس میتوان دید که ارزهای باثبات موضوع جدیدی نیست و تنها حوزهی آن عوض شده است.
جهت درک مفاهیم نظام تثبیت نرخ ارز، نیاز به درک این سه مفهوم دارید: دیوارهای خرید (Buy Walls)، دیوارهای فروش (Sell Walls) و آربیتراژ (Arbitrage).
دیوار خرید زمانی شکل میگیرد که فردی در یک بازار مالی، قصد خرید مقدار زیادی از یک کالا، ارز و یا سهام را در یک قیمت ثابت (Limit Order) داشته باشد. برای مثال فرض کنید آلیس قصد خرید ۱,۰۰۰,۰۰۰ بیت کوین را در قیمت ۱۰,۰۰۰ دلار داشته باشد و قیمت بازار – آخرین قیمت معامله شده – چیزی حدود ۱۰,۰۰۰ باشد. حال در نظر بگیرید که باب ۱۰۰۰ بیت کوین دارد و میخواهد آن را به بهترین پیشنهاد ممکن بفروشد. باب ۱۰۰۰ بیت کوین را در قیمت ۱۰,۰۰۰ دلار به آلیس فروخته و مقدار بیت کوین مورد نیاز آلیس به ۹۹۹,۰۰۰ بیت کوین کاهش مییابد. فرض کنید شخص دیگری نیز قصد فروش ۱۰۰۰ بیت کوین داشته باشد. به همین ترتیب تعداد بیت کوین درخواستی آلیس به ۹۹۸,۰۰۰ بیت کوین کاهش مییابد. به این ترتیب قیمت بازار تا زمانی که پیشنهاد خرید ۱,۰۰۰,۰۰۰ بیت کوین آلیس تکمیل نشده، از ۱۰,۰۰۰ دلار پایینتر نمیرود.
دیوار خرید نامش را از شکلی که در نمودار عمقی بازار (Market Depth Chart) به وجود میآید، گرفته است.
دیوار فروش نیز همانند دیوار خرید است ولی در جهت مخالف. یعنی به جای جلوگیری از پایین آمدن قیمت، از بالا رفتن آن جلوگیری میکند.
آربیتراژ مفهوم سادهای است که شاید اشتباهی فهمیده شود. آربیتراژ به این معنی نیست که ارزان بخرید و گران بفروشید؛ بلکه به معنی خرید ارزان و فروش گران بطور همزمان است. برای مثال فرض کنید که دیوید یک بیت کوین را از اکسچنج GDAX میتواند به قیمت ۱۰,۰۰۰ دلار خریداری کرده و همزمان آن را در اکسچنج Gemini به ۱۰,۱۰۰ دلار بفروشد و ۱۰۰ دلار سود ببرد. خرید او در GDAX قیمتها را بالا میبرد (بدون در نظر گرفتن دیوار فروش) و فروش آن بیت کوین در Gemini سبب کاهش قیمتها میشود. (بدون در نظر گرفتن دیوار خرید)
این عمل ساده که با انگیزه اقتصادی محکمی نیز همراه است، سبب تثبیت قیمت بیت کوین در یک بازه قیمتی، در تمامی اکسچنجها میشود.
اگر مفاهیم توضیح داده شده هنوز هم برایتان گنگ بود، میتوانید با گوگل کردن و خواندن مطالب بیشتر در این باره، با آنها بیشتر آشنا شوید. قبل از خواندن ادامه این مطلب بهتر است کاملا با این مفاهیم آشنا شده باشید، چرا که ما به افراد بیشتری نیاز داریم که درباره ارزهای باثبات بتوانند به وضوح فکر کنند!
جهت تثبیت نرخ جفت ارز A و B، نیاز است که دو کار انجام شود: اول اینکه دیوار خریدی در یک اکسچنج بین ارز A و B در یک قیمت ثابت به وجود آورده و نگه داشته شود. دوم اینکه دیوار فروشی در همان اکسچنج بین جفت ارز A و B ساخته و مانع از ریزش آن شد. این دیوارهای خرید و فروش، قیمت ارز را در اکسچنج تا زمانی که ارز A و B موجود باشد، ثابت نگه خواهد داشت. اگر اکسچنجهای دیگر قیمتهای متفاوتی داشته باشند، با انجام آربیتراژ توسط دلالانی که به دنبال سود بدون ریسک هستند، این قیمتها به تعادل خواهند رسید. در نتیجه قیمت تثبیت شده توسط دیوارهای خرید و فروش پایدار، به وجود خواهد آمد.
سوالی که بوجود میآید این است که چه زمانی این نرخ ثابت از بین میرود؟ جوابش ساده است. زمانی که ذخیره ارزی برای حفظ دیوارهای خرید و فروش دیگر موجود نباشد. هنگامی که در یک سمت قیمت دیواری وجود نداشته باشد، قیمت بازار در آن جهت حرکت خواهد کرد همانند اتفاقی که برای تمامی ارزها میافتد.
آیا این نرخهای تثبیت شده تاحالا شکسته اند؟ بله! تاریخ پر از این شکستها بوده است. برای مثال این اتفاق برای بات که ارز تایلند است (و چند ارز دیگر) در بحران مالی آسیا در سال ۱۹۹۷ و همچنین ارز دیجیتال NuBits رخ داده است.
هنگامی که دولتی نرخ ارز خود را نسبت به ارزی دیگر تثبیت میکند، اولا باید موجودی کافی از آن ارز خارجی را داشته باشد و از آن برای ایجاد یک دیوار خرید برای ارز خود، در یک قیمت مشخص استفاده کند. دوما باید به اندازه حفظ دیوار فروش در همان قیمت، جهت مبادله ارزی، اسکناس چاپ کند.
قسمت دوم بخش آسان ماجراست چرا که بانک مرکزی مشکلی در تزریق ارزداخلی خود به بازار ندارد. اما قسمت اول بخشی است که انجام آن دشوار است. هنگامی که خزانه دولت از ارز خارجی خالی میشود و یا تصمیم میگیرد که از این موجودی جهت تثبیت نرخ ارز استفاده نکند، در این صورت نرخ تثبیت شده از بین خواهد رفت.
در نهایت برای درک اینکه نرخ تثبیت شده پایدار خواهد بود یا نه، باید دو موضوع را بررسی کنیم:
ارزش کل موجودی ارز خارجی که دولت آن را در اختیار دارد.
و اینکه آیا دولت تصمیم دارد این ارز را جهت نگهداری دیوارهای خرید صرف کند یا نه.
نکته ظریف دیگری که در تبدیل ارز A به ارز B وجود دارد این است که الزامی ندارد که ارز B وجود داشته باشد و در عوض میتوان هر دارایی ارزشمند دیگری که نقدینگی دارد و به راحتی در بازار قابل معامله است، به جای آن نگهداری کرد. برای مثال یک دولت میتواند هنگام تبدیل ارزداخلی به دلار، به جای دلار از طلا استفاده کند. تا زمانی که اقدام به پرداخت طلا به ارزش یک دلار در مقابل ارزداخلی خود کند، ( قیمت طلا به دلار فعلی بازار نیز باید در نظر گرفته شود) قادر خواهد بود نرخ تثبیت شده بین ارزداخلی و دلار را ثابت نگه دارد.
مفاهیم گفته شده جهت درک سازوکار ارزهای باثبات الزامی است و اگر لازم است دوباره نگاهی به آن بیاندازید. با همین مفاهیم ساده، بسیاری از طراحیهایی که برای ساخت این ارزها ارائه شده است را میتوان به چالش کشید.
سه روش دستیابی به ارزهای باثبات
دوباره باید به این نکته اشاره کنم که هر ارز باثباتی که طراحی میشود، در حال پیادهسازی یک نرخ ثابت معاملاتی – و معمولا نسبت به دلار – است. کارهایی که در جهت پایداری قدرت خریدِ نرخِ ارزِ شناور (Purchasing Power of a Floating Currency) انجام میشود، بسیار پیچیده است و انجام آن در قالب قراردادهای هوشمند، حداقل تا آیندهای نزدیک امکانپذیر نخواهد بود.
در سیاست پولی، مناظرهای با قدمت طولانی در باب «سياست پولی قاعدهمند یا صلاحدیدی» (Rules versus Discretion) – بحث درباره اینکه بهتر است انسانها با انتخابهای اختیاری، مدیریت منابع مالی را انجام دهند و یا اینکه قواعد ثابتی در این زمینه وجود داشته باشد و آنها را به دقت دنبال کرد – وجود دارد که این فرآیند را میتوان در قالب کد و به صورت اتوماتیک درآورد.
کشورهایی نظیر آمریکا قدرت خرید را با دستکاری نرخ بهره تغییر میدهند یا به عبارتی دیگر این کشورها، نیاز به گرفتن مجموعهای از تصمیمات پیچیده که لزوم سیاست پولی صلاحدیدی را میرساند، دارند. کشورهایی که ارز خود را نسبت به ارز خارجی میسنجند، نیاز به وجود شورای ارزی (Currency board) جهت حفظ موجودی ارز خارجی و خرید و فروش ارزداخلی، دارند.
برای اینکه بتوانیم تشخیص دهیم یک ارز باثبات در آینده موفق خواهد بود یا نه، لازم است طراحی صورت گرفته برای این ارزها را در قالب مفاهیم ذکر شده درک کنیم. در ادامه سه روش دستیابی به این ارزهای باثبات را در قالب مفاهیم سیاست پولی بررسی خواهیم کرد. برای راحتی کار فرض بر این میگذاریم که این ارزها، در جهت برقراری نرخ تثبیت شده برابر یک نسبت به دلار هستند.
ارزهای باثبات دارای پشتوانه سنتی
نمونه بارز این دسته: تتر Tether
ارز باثبات با پشتوانه سنتی توصیف ساده ای دارد و تنها اجرای آن کمی پیچیده است. صادرکنندگان، هر توکن را به ارزش یک دلار میفروشند و تمامی توکنهای فروخته شده پشتوانهی دلاری در بانک دارند. فروشندهها هر وقت که بخواهند، میتوانند توکنها را فروخته و دلار را بازخرید کنند. این نوع طراحی بهترین مکانیزم جهت اطمینانبخشی بالاست، همانند توکن TUSD که به نگهدارندگان آن این اطمینان را میدهد که پول کافی برای پشتوانه آن موجود است. این بدان معنی است که صادرکننده توکن، قادر به ایجاد دیوار خریدی به اندازه توکن در گردش، در طول زمان باشد. اگر تیم پروژه بتواند نقش بازیگر قابل اعتماد را بازی کند و دیوار خرید را نگه دارد، نرخ تثبیتشدهی فوقالعادهای با دلار به وجود خواهد آمد. برای مثال شورای مالی هنگکنگ در بحران مالی آسیا، با ذخیره دلاری بالایی که داشت سبب شد این کشور از این مهلکه جان سالم به در برده و آسیبی نبیند.
ولی در عمل دو مشکل مهم با اینگونه ارزها وجود دارد :
ریسک طرف معامله: اگر صادرکننده توکن بعد از مدتی، از ایجاد دیوار خرید دست بکشد.
عنوان روزنامه «شرکت ارز دیجیتالی که با ۳ میلیارد سرمایه گریخت» شاید دور از انتظار نباشد! ما همگی به گونهای فکر میکنیم که ارزهای باثباتی که پشتوانه بانکی دارند و حتی دولت مطمئنی پشت آنهاست، این مشکل را تاحد خوبی حل کردهاند. اما بانکها و دولتها در همه جای دنیا مورد اعتماد نیستند.
ریسک مداخله دولت: در صورتی که دولت تصمیم به بستن حسابها کند و یا دولت خارجی قدرتمندی شرکت صادرکننده توکن را تحت فشار بگذارد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
دولتها ظرفیت خوبی برای جلوگیری از مسئله پولشویی دارند که نهایتا منجر به بسته شدن چندین ارز دیجیتال در گذشته شده است. (اطلاعات خوبی در این زمینه وجود دارد.) در عمل ممکن است کار به مرحله تصرف اموال شرکت نرسد و تنها روابط بانک با صادرکننده خدشه دار شده ویا از بین رود، چرا که بانکها در تلاشند در پناه حکومتهای محلی خود قرار گیرند.
این دو مشکل اساسی، منجر به یک تنش بنیادین میشوند:
هرچه مکانیزم بازرسی و شفافسازی بهتر باشد، اعتماد بیشتری نسبت به حفظ دیوار خرید و در نتیجه تثبیت نرخ ارز به وجود میآید، ولی کار دولت جهت بررسی و تصرف دارایی را راحتتر میسازد.
هر چه روند بازرسی و شفافسازی شرکت بدتر باشد (روابط بانکی خود را به طور شفاف بیان نکند و به صورت مخفیانه این روابط را انجام دهد و یا بانک اطلاعی از اینکه این سرمایه برای یک شرکت ارزدیجیتالی است، نداشته باشد.) کار برای دولت سختتر و ردیابی و تصرف این پول مشکل میشود. در کنار آن، اعتماد بازار به این شرکت جهت حفظ دیوار خرید و ارزیابی بدهی صادرکننده نیز سختتر میشود. حتی اگر کاربران ملزم به احراز هویت گردند، آینده این توکنها در فراسوی مرزها، با محدودیت شدیدی روبرو شده و به خطر میافتد.
این مطالب بصورت خلاصه در تصویر آمده است:
به نظر هیچکدام یک از این موارد نمیتواند نقش ارزباثبات جهانی را ایفا کند. گزینهای که اعتماد کمتری ایجاد میکند، قطعا انتخاب نمیشود و گزینهای که اعتماد را به همراه دارد نقش خود را به مانند بیت کوین – که قابلیت انتقال در سرتاسر جهان با کارمزد بسیار کم را داشته باشد – نمیتواند ایفا کند.
جهت از ریشه کندن دلار و ساخت ارز جهانی جدید، قابلیت انتقال جهانی یکی از مولفههای ضورری است.
ارزباثبات با تعهد ضمانت
نمونه بارز این دسته: Maker DAO
ارز باثبات با تعهد ضمانت (Collateralized Debt Stablecoins) به سرمایهداران، پیشنهاد وامهایی که توسط دارایی دیجیتالی آنها پشتیبانی میشود را میدهد. این داراییهای دیجیتال در سیستم به صورت وثیقه درمیآیند. کاربران با سپردهگذاری این داراییهای دیجیتال در یک قرارداد هوشمند، قادر به ایجاد توکن ارزهای باثبات هستند. ارزش توکنهای تولیدشده باید ارزشی کمتر از وثیقه داشته باشد. برای مثال کاربری مقداری اتر به ارزش ۲ دلار سپردهگذاری میکند و یک توکن به ارزش یک دلار برداشت میکند. کاربر اکنون میتواند این توکن را صرف خرید چیزهایی که دوست دارد کند، بدون اینکه وثیقهای که با اتر گذاشته را از دست بدهد. برای اینکه کاربر بتواند از اتری که به عنوان وثیقه گذاشته دوباره استفاده کند، وام دریافتی که با توکن ارز باثبات برداشت کرده را باید پس بدهد. مورد کاربردی برای این نمونه، باز کردن پوزیشن لانگ (Margin-Long) است که برای مثال کاربر یک توکن ۱ دلاری را برای خرید اتر میفروشد (در مارجین تریدینگ شما قادر به معامله کردن بیش از موجودی خودتان هستید) و میزان سرمایهای که در اختیار دارد به ارزش ۳ دلار اتر میشود (به جای ۲ دلار اتر). حال اگر اتر افزایش قیمت داشته باشد، کاربر بیشتر سود میکند و اگر قیمت اتر افت کند، کاربر بیشتر ضرر میکند.
اگر شما مطلبی که خواندید را متوجه شدید (در صورتی که فضای ویژه و مفاهیم آن آشنا نیستید ممکن است چند دقیقهای طول بکشد) سوالی که به وجود میآید این است که: تنظیم تثبیت نرخ ارز کجای این قصه اتفاق میافتد ؟! در سیستم Maker برای این سوال سه جواب وجود دارد.
اولین مورد و راحتترین آنها از لحاظ فهمیدن این است که در صورت ریزش ارزش وثیقههای گذاشته شده (در مثالی که زده شد قیمت اتر را در نظر بگیرید) یا اتفاقات نظیر این، توسط گروهی که میتوانند قیمت این ارزهای دیجیتالی را دستکاری کنند (پایین آوردن شدید قیمتها) ، احتمال دارد سیستم از بین برود. اگر این اتفاق بیافتد، دارندگان توکنهای ارزباثبات قابلیت معامله توکنهای یک دلاریشان را با داراییهای دیجیتالی خواهند داشت. (سیستم دوباره به کار میافتد، در واقع سیستم برای همیشه از بین نخواهد رفت) از آنجایی که اجازه معامله این توکنها با داراییهای دیجیتال وجود دارد، دلالان بازار علاقهمند به خرید این توکنها در صورت کاهش قیمت آنها به زیر یک دلار، خواهند بود. این علاقه دو دلیل دارد : اولا اینکه، این توکنها را هنگام رشد دوباره قیمتها، به یک دلار بفروشند و دلیل دوم این است که با این توکنها در صورت ادامهیافتن روند نزولی قیمتها، داراییهای دیجیتالی به ارزش یک دلار بخرند.
به صورت تئوری دلالان بازار یک دیوار خرید در قیمتی اندکی پایینتر از یک دلار ایجاد خواهند کرد و تا زمانی که سرمایه این کار را در اختیار داشته باشند این دیوار پابرجا خواهد ماند.
مشکل این مکانیزم این است که مقدار سرمایه موجود این معاملهگران، به سختی قابل محاسبه است. پس سرمایهای که برای ساخت دیوار خرید شکل میگیرد شاید به اندازه کافی بزرگ باشد، شاید هم نباشد. احتمال اینکه مقدار آن با توجه به رویکرد بازار و رخدادها تغییر کند و دلالان سرمایههای خود را جابهجا کنند، نیز وجود دارد. چرا که این افراد مانند شوراهای ارزی، تعهدی به تثبیت این نرخ ندارند. آنها دلالانی هستند که به دنبال سودکردن میباشند و ریسک انجام این کار این است که نیاز به سرمایهای دارد که احتمال دارد برای مدتی طولانی نتوان از آن استفاده کرد.
دومین مورد این است که اگر ارزش وثیقه گذاشته شده به اندازه کافی سقوط کند، سیستم به طور خودکار اجازه برداشت توکن را نمیدهد. سیستم این کار را با بازخرید کردن توکنها در مزایده با استفاده از وثیقهها و نابود کردن این توکنها و نهایتا آزادسازی وثیقه وامگیرندگان انجام میدهد.
پروتکل به صورتی است که این کار را در هر قیمتی که توکن در آن قرار دارد انجام بدهد که در نهایت سبب ایجاد فشار بر روی افزایش قیمت توکنها میشود. (توجه شود که این کار به معنی ایجاد دیوار خرید در یک قیمت خاص نیست.) با در نظر گرفتن این فرضیه که قیمت وثیقهها به سرعت کاهش نمییابد، (که این فرضیه میتواند بعدا مشکلساز شود) مشکل اصلی ناشی از این خواهد بود که موجودی این توکنها کاهش یافته و قیمت بازار به دلیل درخواست برای خرید این توکنها – بدون در نظر گرفتن خرید سیستم – رو به افزایش میباشد. (در حالی که قیمت دیگر ارزهای دیجیتال در حال کاهش است). نهایتا میتوان نتیجه گرفت که هم بازار و هم سیستم منجر به افزایش قیمت توکنها میشوند و کمکی به تثبیت قیمت آن نمیکنند.
سومین و به نحوی نامحسوسترین مورد، زمانی است که وامگیرنده بعد از دریافت توکن، آنها را میفروشد و تمایل به بازخرید این توکنها در قیمت کمتر برای بازپرداخت وام خود با هزینهای کمتر دارد. بگذارید این را با مثال برایتان توضیح دهم. فرض کنید که شما ۲ دلار اتر به عنوان وثیقه دارید و یک توکن دریافت میکنید و با آن توکن خریدی انجام میدهید. سپس قیمت توکن در بازار به ۹۵ سنت افت میکند. حال شما میتوانید این توکن را در قیمت کمتری بازخرید کنید و وام خود را با توکنهای خریداری شده پس بدهید و اتر ۲ دلاری خود را پس بگیرید. در اصل شما در این پروسه ۵سنت سود کردهاید. همه وامگیرندگان در این فرآیند انگیزه مشابهی دارند و تا زمانی که آنها توکنهای خود را به ارزش ۱ دلار فروخته باشند، دیوار خریدی در قیمتی کمتر از ۱ دلار تشکیل خواهد شد.
مشکل این مکانیزم به این صورت است که همه این وامگیرندهها وثیقههای خود را با فروش توکنهای یک دلاری آزاد نکردهاند. مثلا اگر قیمتی که توکنها را فروختهاند ۰.۹۵ تا ۱.۰۵ دلار در نظر بگیریم، همه آنها این انگیزه مشابه را خواهند داشت اما نسبت به قیمتی که توکنها را با گذاشتن وثیقه به دست آوردهاند. پس به جای ایجاد شدن دیوار خرید قدرتمندی در قیمت یک دلار، این مکانیزم منجر به تولید ابری از قیمتهای درخواستی متفاوت در بازه قیمتی ۱ دلار خواهد شد. مفهوم جالبی است … نه ؟! اما چیزی نیست که با آن بتوان نرخ معاملاتی ارز را تثبیت کرد. اگر این ابر شروع به نوسان کرده و افراد بیشتری درصدد آزادسازی وثیقهها و فروش توکنها برآیند و قیمتها از ۱ دلار فاصله بیشتری بگیرند، نگرانی از بابت نوسانی که منجر به تشدید خود میشود و در پروتکل ارزهای باثبات باید از این امر پرهیز شود، به وجود خواهد آمد.
طراحی Maker نشان از غیرمتمرکز بودن آن دارد. (جدا از گروه کوچکی از افراد که قصد پایین آوردن این سیستم را دارند، که این گروه نیز یحتمل به صورت غیرمتمرکز بین نگهدارندگان توکن وجود خواهد داشت) ولی مشکلی که وجود دارد، ناممکن بودن پیادهسازی سیستمی برای تنظیم نرخ ثابت ارز خواهد بود. پس پیشبینی میشود خواسته کاربران برای پایداری قیمتها توسط نوسانهای قیمتی بیجواب بماند و این نیاز در نقطهای دیگر توسعه داده شود.
پس این روش نیز جهت دستیابی به نسل بعدی ارزهای باثبات، بیفایده خواهد بود.
ارزهای باثبات با پشتوانه رشد در آینده
ارزدیجیتال برجسته در این زمینه: Basis
این نوع ارز، بخشی از حجم بازار افزایشیافته خود در آینده را به معاملهگران بازار پیشنهاد میدهد، به شرطی که این معاملهگران در صورت لزوم، سرمایه لازم جهت تثبیت نرخ ارز را به بازار تزریق کنند.
این طراحی چند سال قبل در مقالهای توسط آقای رابرت سمز مطرح شد. هرچند مدل ارائه شده توسط آقای سمز ناقص بود، اما این طراحی در ادامه تکمیل شد.
در طراحی اصلی، از دو توکن استفاده شده است، توکن باثبات (Stablecoin) و توکن سهمیهای (Share Coin).
هنگامی که قیمت توکن ارز باثبات از حد مشخص شدهای فراتر میرود، سیستم به صورت اتوماتیک توکن باثبات تولید میکند و آنها را به مزایده میگذارد. ارزی که با آن میتوان در این مزایده شرکت کرد، توکن سهمیهای میباشد. (تنها دارندگان توکن سهمیهای میتوانند در این مزایده شرکت کنند و پیشنهاددهندهگان با بیشترین مبالغ دارندگان توکنهای جدید باثبات خواهند بود). در صورتی که با افزایش این توکنها قیمت توکن باثبات افت کند و از حد مشخص پایینتر رود، در اینصورت سیستم به طور عکس کار کرده و توکنهای سهمیهای تولید میکند و آنها را در مزایده به دارندگان توکنهای باثبات میفروشد. با این عمل موجودی توکنهای باثبات در بازار کاهش یافته و قیمت به حد مشخص شده برمیگردد.
چه لزومی دارد که مردم توکنهای سهمیهای را بخرند ؟
ایده کلی به این صورت است که شما ارزهای باثبات خود را با N توکن سهمیهای میتوانید معامله کنید و دوباره آن توکنهای سهمیهای را با تعدادی بیشتر از N توکن باثبات برای هنگامی که سیستم نیاز به افزایش موجودی جهت موج بعدی تقاضا دارد، معامله کنید
این یک طراحی جالب است که به ضمانت خارج از سیستم احتیاج ندارد. همه چیز در داخل خود سیستم است. سوالی که شاید پیش آید این است که اگر در حال پیاده سازی یک نظام برای تثبیت نرخ ارز هستیم، اندوخته سیستم کجاست؟
چگونه با استفاده از مفاهیمی که توضیح داده شد، اعتمادپذیری به این نظام تثبیت نرخ ارز را میتوان فهمید؟
ما میتوانیم این طراحی را در قالب مفاهیم توضیح داده شده نیز بررسی کنیم. دلیلی که میزان اندوخته برای ما اهمیت دارد این است که بدانیم چه مقدار از موجودی ارز تبدیل شده را جهت پاسخگویی به کاهش تقاضا میتوان کم کرد. در این سیستم، کمترین میزان موجودی حاصل شده، برابر با میزان ارزش دلاری توکنهای سهمیهای است که قابلیت تولید شدن و فروخته شدن در ازای توکن باثبات را در هر زمان دارند. بهتر است به آن «موجودی ضمنی» (Implied reserve) بگوییم.
موجودی ضمنی از سرمایهی معاملهگران تشکیل شده است. میتوانید اینطور تصور کنید که در بازار بسیاری از مردم و باتهای تریدر آماده خریدن توکنهای سهمیهای در مزایدهای تحت شرایط مناسب هستند؛ چیزی که سبب ساختن دیوار خرید در این مکانیزم میشود از این قرار است. زمانی که قیمت توکن باثبات به کمتر از ۱ دلار میرسد، سیستم شروع به حراج توکنهای سهمیهای میکند. برای اینکه بتوان این توکنها را خرید به توکنهای باثبات نیاز دارید و در این صورت با خریده شدن این توکنها زیر قیمت یک دلار دیوار خریدی ایجاد میشود.
مشکل اساسی این طراحی در این است که اگر معاملهگران علاقه خود به توکن سهمیهای را از دست بدهند، نرخ تثبیت شده به هم خواهد خورد. این قضیه مشابه زمانی است که یک ملت تصمیم به ذخیره ارز میگیرند و آن را جهت تثبیت نرخ ارز خرج نمیکنند. اگر معاملهگران احتمال رشد حجم بازار (Market Cap) توکن باثبات را بالا در نظر گیرند، این اتفاق محتمل نخواهد بود چرا که درک بازار این گونه است که همیشه با خرید توکنهای سهمیهای در قیمتهای مختلف میتوان پولی به جیب زد. اما مشکل جایی است که در مراحل اولیه اجرای این نوع ارز باثبات، رشد حجم بازار آن محتمل به نظر نمیرسد.
این نوع ارز جهت مقابله با این مشکل باید مشکل مقبولیت در ابتدای کار را حل کند و به حدی از مقبولیت برسد که رشد آینده آن قطعی به نظر آید. درصورتی که بتواند بر این مشکل فائق آید، آیندهای درخشان با پایداری بینظیر در انتظارش خواهد بود اما در غیر اینصورت شکست فاجعهباری خواهد خورد.
در ابتدا اشاره شد که Basis یکی از امیدوارکنندهترین پروژهها در این زمینه است و مشکلات ناشی از عدم مقبولیت در آن در نظر گرفته شده است. در صورتی که این نوع ارز به تعادل پایداری برسد، مزایایی نظیر غیرمتمرکز بودن و مقیاسپذیری بالا هنگام افزایش تقاضای توکن را خواهد داشت اما به دلایلی که گفته شد، بسیاری از پروژهها در این زمینه مطمئن به نظر نمیرسند و احتمال اینکه نماینده ارز باثبات جهانی در آینده باشند نیز بسیار کم است.
مسئولیت بزرگ تولیدکنندگان ارز باثبات
ساخت یک ارز باثبات با ساخت توکنهای دیگر بسیار متفاوت است. برای یک توکن عادی انتظار نوسانات شدید در بازار میرود اما این قضیه برای این ارزها متفاوت است. کاربران از این ارزها انتظار دارند که قیمت ثابتی داشته باشد و از آن برای ذخیره ارز هنگامی که نمیخواهند سرمایههایشان را از دست دهند، استفاده میکنند.
به نظر من کسانی بیشترین سود را از یک ارز باثبات در جهان خواهند برد که دسترسی به هیچ ارز باثباتی در حال حاضر ندارند و یا پول زیادی برای شروع سرمایهگذاری در اختیار ندارند. اگر یک ارزباثبات به حد بالایی از مقبولیت برسد و ناگهان نابود شود، ضربه بسیار مهلکی به بسیاری از مردم خواهد زد. در دنیای امروزِ ارزهای دیجیتال، که توکنهای بیارزش بیشماری جهت نابودی سرمایه معاملهگران وجود دارد، طراحی و ساخت نسنجیده توکنهای باثبات ضربهای بزرگ به تن این بازار نوپا خواهد زد.
به عقیده من ارزهای باثبات اولین ارزهای معرف دنیای کریپتو برای مردم در سطح جهان خواهد بود و در صورتی که اولین تجربه منجر به سلب اعتماد مردم و ایجاد مشقت اقتصادی شود، برای دنیای ارزهای دیجیتال گران تمام خواهد شد.
این موضوع دلیل بر ورود با احتیاط به این حوزه است. ارزهای باثبات در سال اخیر به موضوع مهمی تبدیل شدهاند و در حال جمعآوری سرمایهای انبوه در سال ۲۰۱۸ میباشند. مشکلات دیگر این حوزه جاه طلبی و یا کلاهبرداری سرمایهگذاران و صادرکنندگان توکن برای سود بردن از این پروژه هاست. ناسازگاریهایی که بین خواسته سرمایهگذاران و اهداف پروژه وجود دارد، بیانگر این موضوع است که جهت موفقیت پروژه باید تصمیماتی بدون دخالت انگیزههای اقتصادی سرمایهگذاران گرفته شود.
من هيچي نفهميدم ولي کي خوام از دوباره بخونم