آیا فیس‌بوک می‌تواند از کاربرانش در برابر کلاهبرداری‌ها حفاظت کند؟

آیا فیس‌بوک می‌تواند از کاربرانش در برابر کلاهبرداری‌ها حفاظت کند؟

فیس‌بوک ادعا می‌کند که می‌تواند ما را از کلاهبرداری‌ها حمایت کند، اما چه کسی ما را از فیس‌بوک حفاظت خواهد کرد؟

الیگوپولی‌های (شرکت‌های انحصاری چندجانبه) اینترنت به بلاک چین علاقه ندارند. اوایل سال جاری، فیس‌بوک تبلیغات همه‌ی ارزهای دیجیتال و ICOها را ممنوع اعلام کرد و چندی بعد گوگل و توییتر هم از او پیروی کردند. با اینکه ظاهرا هدف این شرکت‌ها از وضع این قوانین محافظت از کاربران در برابر «اقدامات گمراه‌کننده یا فریبنده»‌ که اغلب مرتبط با تجارت ارز دیجیتال هستند بوده است، مفسّران این صنعت با بررسی دقیق این قوانین به این نتیجه رسیدند که این اعمال مغرضانه احتمالا می‌تواند پلتفرم‌های فناوری را به اجرای سیاست‌های خصمانه وادار کند.

برخی بر این باورند همچنان که موضوع عدم مسئولیت‌پذیری اجتماعیِ فناوری‌های بزرگ بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد، سرکوب ارز دیجیتال می‌تواند یک روش نسبتا ارزان برای کاهش خشم عمومی باشد. اما افرادی که در صنعت فناوری مالی (فین‌تک) هستند، معتقدند که این ممنوعیت نشان‌دهنده‌ی مخالفت غول‌های سیلیکون‌ولی نسبت به اقتصاد نوظهور مبتنی بر بلاک چین و اکوسیستم‌های اجتماعی است. با این حال، این اکوسیستم‌ها آگاه هستند و از ایده‌هایی که در درازمدت برتری آنها را تهدید می‌کنند الهام گرفته‌اند.

اِعمال فشار از سوی فیس‌بوک بر شرکت‌های فناوری مالی فقط از طریق ممنوعیت آگهی‌های ارز دیجیتال و عرضه اولیه سکه (ICO) صورت نمی‌گیرد. این شرکت در سال ۲۰۱۷ فقط ۷۵ درصد از آگهی‌های کوین‌تلگراف برای ترویج مقاله‌های شخصی‌اش را تأیید کرد. طی چند هفته‌ی گذشته بدون دادن اطلاع قبلی به کوین‌تلگراف، این مقدار تا ۴۰ درصد کاهش یافت. برای پی بردن به اینکه چند نفر از اقدامات فریبنده و گمراه‌کننده به واسطه‌ی پوشش خبری اخبار مربوط به بلاک چین توسط پایگاه خبری کوین تلگراف در امان مانده‌اند، زمان لازم است.

با وجود اینکه این محدودیت ناخوشایند است، اما چنین محدودیتی را نمی‌توان انحراف فیس‌بوک از روال عادی خود دانست. فیس‌بوک به عنوان سازمانی که سعی دارد برای محافظت از کاربران خود در برابر تقلب ارز دیجیتال یک زمینه‌ی اخلاقی ایجاد کند، مدت‌هاست که در زمینه‌ی سوءاستفاده از قدرت، اجرای خودسرانه‌ی سیاست‌ها، محدودکردن گفته‌های کاربران و نادیده‌گرفتن کسب‌وکارهای مشکوکی که در این پلتفرم حضور دارند، رکورددار است.

همه چیز درباره‌ی فیس‌بوک (از فهرست بی‌پایان مشاجرات و نداشتن پاسخ قانع‌کننده نسبت به آنها گرفته، تا عدم شناخت و بسیاری از مسائل اجتماعی ناشی از عملکرد شرکت) نشان از آن دارد که آقای زاکربرگ در جایگاهی نیست که بخواهد آنچه برای محافظت از کاربران بهتر است را به آن ها دیکته کند.

فیس‌بوک و مسئولیت اجتماعی

اشتباهات فیس بوک و لو رفتن اطلاعات کاربران

سناتور هاچ:

آقای زاکربرگ، وقتی کاربران شما بابت هزینه‌ی خدمات‌تان پولی پرداخت نمی‌کنند چگونه کسب‌وکارتان را حفظ می‌کنید؟

آقای زاکربرگ (در حالیکه پوزخندی به لب دارد):

سناتور، ما از طریق آگهی‌ها و تبلیغات این هزینه‌ها را تأمین می‌کنیم.

برشمردن یکایک اشتباهات اخیر فیس‌بوک، کار کاملا بیهوده‌ای است. داستان کمبریج آنالیتیکا (شرکت تحلیل داده که سبب لو رفتن اطلاعات میلیون‌ها کاربر فیس‌بوک شد) و مشاجرات پیرامون تلاش‌های ترول‌های روسی برای دستکاری بحث‌های سیاسی داخلی ایالات متحده، به اندازه‌ای برجسته بود که نادیده گرفتن آنها کار واقعا دشواری است. نکته‌ی مهم درباره‌ی کمبریج آنالیتیکا این است که در پوشش رسانه‌ای اخبار مربوط به آن موارد گیج‌کننده‌ی زیادی وجود دارد. در این میان، مطلب روشنگرانه‌ی کریس کاوانا به خوبی توانست این موضوع را تشریح کند. این مطلب نشان می‌دهد هنگامی که داده‌های ۸۷ میلیون کاربر در سال ۲۰۱۴ در دسترس شرکت ردیابی آراء قرار گرفت، فیس‌بوک سیاست جدیدی با عنوان «اجازه‌ی دوستان» را در پیش گرفت که از این طریق توانست به حساب کاربری دوستانِ کاربرانی که از اپلیکیشن‌هایش استفاده می‌کردند دسترسی پیدا کند. از آنجا که این کار با تأیید خود کاربران صورت می‌گرفت، ظاهرا کار غیرقانونی انجام نمی‌شد. تنها مشکلی که بین داده‌های کاربران و گروه کارگزاران مشتاق برای استفاده‌ی تجاری از آنها وجود داشت، ماده‌ای بود که به موجب آن فروش اطلاعات کاربران برای توسعه‌دهندگان پلتفرم ممنوع بود. با این حال، اجرای این سیاست با نوعی عدم سخت‌گیری همراه بود که در نهایت به ایجاد بازار سیاه داده‌های کاربران منجر شد.

این وضعیت نشان‌دهنده‌ی رویکردی است که فیس‌بوک روی بسیاری از موارد دیگر نیز به کار برد. این رویکرد به این شکل توصیف می‌شود:

اگر کاری هست که به نفع کسب‌وکارمان است، اما از نظر اخلاقی شک‌وتردیدهایی درباره درست بودن آن وجود دارد، آن را به همان شکل ادامه می‌دهیم تا اینکه اعتراض‌هایی درباره‌ی اصول اخلاقی مشکوک یا نتایج مخرب آن تثبیت شود.

اخبار جعلی سال ۲۰۱۶ را به یاد بیاورید: همین اخبار جعلی بود که سبب شد دونالد ترامپ به مسند ریاست جمهوری برسد. اعتراضات گسترده بین‌المللی صورت گرفته درباره استفاده از اطلاعات نادرست که به موفقیت ترامپ انجامید فیس‌بوک را مجبور به استفاده از افرادی مستقل برای بررسی درستی اخبار منتشر شده کرد.

همچنین بسیاری افراد به فیس‌بوک فشار آوردند تا به بازنگری الگوریتم نمایش اخبار در بخش «اخبار برتر» (trending) خود بپردازد. این موضوع همچنین سبب شد کمبریج آنالیتیکا روابط با کارگزاران داده را بازنگری کند و در نهایت امکان دسترسی محدود به بخشی از داده‌های شرکت را فراهم کند. (محققان سال‌ها پیش تلاش کرده بودند به جعبه‌سیاه فیس‌بوک دسترسی پیدا کنند).

در هر یک از این موارد، این امتیازات داده شده بیشتر شبیه روابط عمومی یک‌جانبه است که برای ساکت کردن منتقدان طراحی شده است و ارتباطی با تغییر مسیر شرکت برای در پیش گرفتن رفتار مسئولانه‌تر ندارد.

این شرکت به دلیل فشارهای وارده از سوی عموم و نیز اولویت‌های اقتصادی‌اش، اغلب نمی‌تواند نسبت به روشی که در آن منتشرکنندگان به شدت بر ترافیک ناشی از فیس‌بوک متکی هستند توجه زیادی نشان دهد. گاهی اوقات تغییرات ایجاد شده در الگوریتم اخبار پرطرفدار فیس‌بوک بسیار اثرگذار و با فواصل زمانی کوتاه ارایه می‌شود. نمایش هر چه بیشتر محتوای تهیه شده توسط کاربر یکی از نقاط عطف این رویه است که مدتی است آغاز شده است. این پلتفرم قوانین جدیدی ایجاد می‌کند که بر کل اکوسیستم تأثیر می‌گذارد، اما سپس می‌تواند آنها را برگرداند. منتشرکنندگانی که برای ارائه‌ی خدمات‌شان از پلتفرم فیس‌بوک استفاده می‌کنند و این خدمات با برخی از امکانات خودِ فیس‌بوک رقابت می‌کند، ممکن است به دردسر بیفتند. به عنوان مثال پس از آنکه پلتفرم سرویس انتشار ویدیو را راه‌اندازی کرد، به این نتیجه رسید که باید با ویدیوهای بیرونی در وبسایت رفتار متفاوتی داشته باشد.

در عین حال، برخی مشکلات ساختاری فیس‌بوک به دلیل آنکه آشکار نشده‌اند یا به اندازه‌ی کافی از جانب عوامل قدرت مورد انتقاد قرار نگرفته‌اند هنوز پنهان هستند. با اینکه سال‌هاست روزنامه‌نگاران و اعضای هیئت‌های علمی به تأثیرات بسیار بدِ نظریه‌ی «اقتصاد توجه» بر کیفیت کلی اخبار و نیز ثبات روزنامه‌نگاری محلی و تحقیقاتی اشاره می‌کنند، هنوز سیاست‌هایی که بتوانند به مسائل پیرامون اظهارات مبهم رسیدگی کنند اتخاذ نشده‌اند. جالب اینجاست که بر اساس گزارش بلومبرگ، الگوی تبلیغات همکاری در فروش که دامنه کلاهبرداری‌های ناشی از آن به مراتب گسترده‌تر از موارد معدود ارزهای دیجیتال است توانسته در سایه‌ی فیس‌بوک رشد کند.

در این پلتفرم (طی روندی که بیشتر شبیه سانسور است) عبارت حفاظت شده با متمم اول قانون اساسی ایالات متحده (که به هر کاربر حق آزادی بیان می‌دهد) حذف شده است. اما از آن‌جا که سرپوش قانونی دارد و هدف از آن سانسور کردن مطالبی که ممکن است توهین‌آمیز تلقی شود اعلام شده است، تاکنون هیچ اعتراض و اقدامی مبنی بر جلوگیری از چنین محدودیت گفتاری صورت نگرفته است. بااین‌حال هر چه از مرزهای آمریکا فراتر می‌رویم، ظاهرا تعهدات اساسی فیس‌بوک مبنی به ارزش‌های آزادی‌خواهی محو می‌شود. این شرکت تمایل چندانی برای مقابله با افراد قدرتمندی مانند رودریگو دوترته فیلیپینی که از فیس‌بوک علیه گروه مخالف داخلی کشورش استفاده کرد ندارد.

سیاست فیس‌بوک

توضیحات مارک زاکربرگ در کنگره سنا

سناتور گراهام:

فکر نمی‌کنید در شرکت‌تان یک انحصار به وجود آورده‌اید؟

آقای زاکربرگ:

مطمئنا چنین چیزی احساس نمی‌کنم.

مارک زاکربرگ عاشق بازی‌کردن با کلمه‌ی «جامعه» به ویژه درباره‌ی شرکتش و نقش اجتماعی آن است. زاکربرگ هنگامی که درباره‌ی فیس‌بوک و ویژگی‌های آن به کمیته‌ی سنا توضیح می‌داد باز هم از این کلمه استفاده کرد. دیدگاه بلندپروازانه و تا حدودی رویایی او نشان می‌داد که پتانسیل ایجاد تغییرات مثبت را درک می‌کند، اما هنوز هم در برابر مفهوم مسئولیت‌پذیری که باید با چنین پتانسیلی همراه باشد مقاومت می‌ورزد. زاکربرگ سال‌هاست تلاش می‌کند به دیگران بقبولاند که فیس‌بوک فقط یک پلتفرم است و بنابراین هیچ‌کاری نمی‌تواند روی محتواهای کاربران انجام دهد. این موضوع همچنان ادامه داشت تا اینکه سرانجام در گزارشات کنگره‌ای اخیر کج‌دارومریز قبول کرد که در برخی موارد مسئولیت‌پذیری در فیس‌بوک وجود دارد.

جامعه واژه‌ای است که جامعیت را نشان می‌دهد و بر ارتباطات هم‌سطح بین مردم تأکید دارد. اما چه نوع جامعه‌ای در فیس‌بوک وجود دارد و این جامعه چگونه اداره می‌شود؟

برخی از دانشمندان علوم سیاسی بدون هیچ رودربایستی فیس‌بوک را به یک کشور با نظام سلطنتی استبدادی تشبیه می‌کنند که پادشاه آن «مارکِ اول» است. در واقع زاکربرگ از یک سو نقش مدیرعامل این شرکت را دارد و از سوی دیگر به عنوان سهامدار ناظر آن عمل می‌کند. او پیش از این، سعی کرد الگویی برای مدیریت دموکراتیک را در فیس‌بوک پیاده کند و البته در سال ۲۰۱۲ دست از این کار برداشت. اما بارها اعلام کرد که به این زودی پا پس نمی‌کشد. هر چه پلتفرم بیشتر رشد می‌کند، افزایش لختی سازمانی سبب می‌شود تغییر دادن آن سخت‌تر شود و در نتیجه اداره‌ی آن دشوارتر خواهد بود. در این زمان، حتی اگر زاکربرگ مسئولیت‌پذیری اجتماعی را بپذیرد هیچ تضمینی وجود ندارد که این کار به این زودی محقق شود. با این حال، زاکربرگ قبل از ورود به تالار کنگره برای مخالفت با هر نوع پیشنهاد مبنی بر منحل شدن فیس‌بوک خودش را آماده کرده بود. او در یادداشت‌هایش حتی سعی کرده بود کمی با احساسات وطن‌پرستانه‌ی اعضای کنگره بازی کند و نوشته بود:

انحلال فیس‌بوک فقط رقبای چینی را قدرتمندتر خواهد کرد.

فیس‌بوک نیز مانند هر نهاد قدرتمند دیگری، در سیاست جاسازی شده است. مشارکت فیس‌بوک در کمپین‌ها چیز عجیبی نیست، حتی می‌توان گفت درآمدی که از این راه برای اداره‌کنندگان این شرکت به دست می‌آید منصفانه است. جالب‌تر اینکه بر اساس تحقیقات، فیس‌بوک (همراه با سایر شرکت‌های فناوری) ارتباطش را با کمپین‌های سیاسی هر دو طرف یعنی نامزدهای حزب جمهوری‌خواه و حزب دموکرات حفظ می‌کند و به آنها خدماتی ارائه می‌دهد تا بتوانند با استفاده از ابزارهای پیشرفته از ظرفیت سیاسی این پلتفرم بهترین استفاده را ببرند و فقط از یک کمپین جانبداری نمی‌کند.

این جاسازی نهادی می‌تواند یکی از دلایلی باشد که سبب شد مارک زاگربرگ از ساعت‌های طولانی شهادت دادن در حضور هر دو مجلس کنگره ناراحتی نداشته باشد. آنچه انتظار می‌رفت تبدیل به یک رسوایی عمومی شود، اساسا شبیه به کلاس آموزش مبانی رسانه‌های اجتماعی برای سناتورهای قضایی و کمیته‌های بازرگانی بود. با این حال کاملا تحت کنترل مجلس قرار داشت. در کنار یک سری سئوال و جواب‌های معمول، در گزارشات سؤالی مطرح شد که تا حدودی آزاردهنده بود:

اگر کنگره‌ی آمریکا قادر به محدود کردن مدیرعامل فیس‌بوک در راستای نگرانی جدی بابت امنیت ملی نیست، پس چه کسی می‌تواند این کار را انجام دهد؟

بدیهی است افرادی که در حال حاضر مسئول امور این کشور هستند، نمی‌توانند با سیاست‌های فیس‌بوک کنار بیایند. تاکنون، مردی که کنترل تأثیرگذارترین زیرساخت‌های ارتباطی جهان را در دست دارد، تمایلی برای بهره‌گیری از عدم توانایی مسئولان در بررسی میزان نفوذش ابراز نکرده است. با این حال دوره‌ی حاکمیت زاکربرگ بر فیس‌بوک نامحدود است و کسانی که مادام‌العمر بر مسندی قرار می‌گیرند، معمولا در معرض تغییراتی اساسی قرار دارند.

برای افرادی که با اکوسیستم رسانه‌ی اجتماعی فیس‌بوک و ناتوانی مدیر آن در حل مشکل سرخورده شده‌اند، فناوری بلاک چین بسیار مفید خواهد بود. سامانه‌ی استیمیت (Steemit) یک رسانه اجتماعی مبتنی بر بلاک چین است. استیمیت با وجود اینکه هنوز مشکلاتی دارد، امکان تولید محتوای غیرمتمرکز را فراهم می‌سازد. شرکت‌های روزنامه‌نگاری جدید مانند Civil، DNN و MediaSifter  در حال ایجاد ساختارهایی هستند که هدف آنها خنثی‌کردن اخبار نادرست با استفاده از نظام‌های پاداش‌دهی به کاربران و مشارکت دادن آنها در بررسی حقایق است. همان‌طور که اقتصاد رسانه‌های اجتماعی برتر در معرض بحران اعتماد قرار می‌گیرد، جامعه‌ی بلاک چین باید در خارج از آن برای کسانی که به دنبال یک جایگزین می‌گردند الهام‌بخش باشد.

منبع: cointelegraph
guest

استفاده از محتوای توهین‌آمیز، غیراخلاقی، دیدگاه‌های غیراقتصادی، تبلیغات و اطلاعات تماس یا لینک‌های نامرتبط ممنوع است.

نقض قوانین ممکن است منجر به عدم تأیید دیدگاه‌ها یا مسدودسازی حساب کاربران شود.

0 دیدگاه